روانشناسی بالینی

روانشناسی بالینی
روانشناسی بالینی

روان‌شناسی بالینی (به انگلیسی: Clinical Psychology) شاخه‌ای از روان‌شناسی است؛ که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گسترهٔ وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).

نقش‌های شش‌گانهٔ روانشناسی بالینی، ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت است. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته(روانشناسی بالینی) کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که با کاربرد اصول روان‌شناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری می‌پردازد. مثلاً بیماری‌های روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند؛ با بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی با توجه به طول مدت تحصیل و آموزشهای ویژه ای که به طور تئوریک و عملی گذرانده اند، در نظام سلامت و بهداشت روان استاندارد جهانی معادل پزشکان عمومی در نظام سلامت جسمانی می باشند و مقاطع بالاتر تحصیلی معادل تخصص می باشد، به طور مثال دکترای روانشناسی متخصص در حوزه سلامت روان است. [نیازمند منبع]

روانشناسی بالینی

چهار مرحلهٔ تاریخی برجسته برای روان‌شناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی؛ روان‌شناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روان‌شناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد؛ و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشتهٔ روان‌شناسی بالینی، می‌توان خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده می‌شود، اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان‌شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصاحبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان‌شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیمایند. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دههٔ ۱۳۵۰ اولین دورهٔ کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دورهٔ فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران در آن دایر شد. آقای دکتر نورمحمد بخشانیhttps://isid.research.ac.ir/NourMohammad_Bakhshani اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین‌المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می‌باشد.

روان‌شناسی بالینی (به انگلیسی: Clinical Psychology) شاخه‌ای از روان‌شناسی است؛ که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گسترهٔ وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).

نقش‌های شش‌گانهٔ روانشناسی بالینی، ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت است. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته(روانشناسی بالینی) کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که با کاربرد اصول روان‌شناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری می‌پردازد. مثلاً بیماری‌های روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند؛ با بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی با توجه به طول مدت تحصیل و آموزشهای ویژه ای که به طور تئوریک و عملی گذرانده اند، در نظام سلامت و بهداشت روان استاندارد جهانی معادل پزشکان عمومی در نظام سلامت جسمانی می باشند و مقاطع بالاتر تحصیلی معادل تخصص می باشد، به طور مثال دکترای روانشناسی متخصص در حوزه سلامت روان است. [نیازمند منبع]

روانشناسی بالینی

چهار مرحلهٔ تاریخی برجسته برای روان‌شناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی؛ روان‌شناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روان‌شناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد؛ و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشتهٔ روان‌شناسی بالینی، می‌توان خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده می‌شود، اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان‌شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصاحبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان‌شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیمایند. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دههٔ ۱۳۵۰ اولین دورهٔ کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دورهٔ فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران در آن دایر شد. آقای دکتر نورمحمد بخشانیhttps://isid.research.ac.ir/NourMohammad_Bakhshani اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین‌المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می‌باشد.

روان‌شناسی بالینی (به انگلیسی: Clinical Psychology) شاخه‌ای از روان‌شناسی است؛ که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گسترهٔ وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).

نقش‌های شش‌گانهٔ روانشناسی بالینی، ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت است. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته(روانشناسی بالینی) کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که با کاربرد اصول روان‌شناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری می‌پردازد. مثلاً بیماری‌های روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند؛ با بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی با توجه به طول مدت تحصیل و آموزشهای ویژه ای که به طور تئوریک و عملی گذرانده اند، در نظام سلامت و بهداشت روان استاندارد جهانی معادل پزشکان عمومی در نظام سلامت جسمانی می باشند و مقاطع بالاتر تحصیلی معادل تخصص می باشد، به طور مثال دکترای روانشناسی متخصص در حوزه سلامت روان است. [نیازمند منبع]

روانشناسی بالینی

چهار مرحلهٔ تاریخی برجسته برای روان‌شناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی؛ روان‌شناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روان‌شناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد؛ و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشتهٔ روان‌شناسی بالینی، می‌توان خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده می‌شود، اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان‌شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصاحبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان‌شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیمایند. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دههٔ ۱۳۵۰ اولین دورهٔ کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دورهٔ فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران در آن دایر شد. آقای دکتر نورمحمد بخشانیhttps://isid.research.ac.ir/NourMohammad_Bakhshani اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین‌المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می‌باشد.

روان‌شناسی بالینی (به انگلیسی: Clinical Psychology) شاخه‌ای از روان‌شناسی است؛ که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گسترهٔ وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد. (رزنیک، ۱۹۹۱).

نقش‌های شش‌گانهٔ روانشناسی بالینی، ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت است. غالب کارهای روانشناس بالینی، در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است (دادستان و منصور، ۱۳۶۶).

بیشترین شمار روان‌شناسان در این رشته(روانشناسی بالینی) کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که با کاربرد اصول روان‌شناختی، به امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری می‌پردازد. مثلاً بیماری‌های روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

روان‌شناسی بالینی می‌تواند؛ با بیمارستان‌های روانی، دادگاه‌های کودکان یا سازمان‌های نظارت بر بزهکاران، درمانگاه‌های بهداشت روانی، مدارس، نهادهای ویژه با روان‌پزشکی، ارتباط نزدیک داشته باشد.[۱]

فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی با توجه به طول مدت تحصیل و آموزشهای ویژه ای که به طور تئوریک و عملی گذرانده اند، در نظام سلامت و بهداشت روان استاندارد جهانی معادل پزشکان عمومی در نظام سلامت جسمانی می باشند و مقاطع بالاتر تحصیلی معادل تخصص می باشد، به طور مثال دکترای روانشناسی متخصص در حوزه سلامت روان است. [نیازمند منبع]

روانشناسی بالینی

چهار مرحلهٔ تاریخی برجسته برای روان‌شناسی بالینی در جهان وجود دارد:

بعد از کسب مدرک دانشگاهی؛ روان‌شناسان بالینی در مراکزی همچون دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مشابه مشغول به کار می‌شوند. معمولاً روان‌شناس بالینی در درمان اختلال یا بیماری روانی خاصی تبحر دارد؛ و در آن زمینه مشغول به فعالیت می‌شود. از پیش نیازهای رشتهٔ روان‌شناسی بالینی، می‌توان خلاقیت و ابتکار، حس دگر دوستی و علاقه به مطالعه و تحقیق را نام برد.

مصاحبه از تمام روش‌های متعددی که به منظور ارزیابی شخصیت افراد استفاده می‌شود، اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا به وسیلهٔ آن می‌توان به مطالبی دست یافت که از هیچ روش دیگری به دست نمی‌آید؛ و از آنجا که در مصاحبه به هیچ نوع وسیلهٔ خاصی نیاز نیست، از این‌رو این روش همیشه و به آسانی در دسترس روان‌شناسان است. آنچه در مصاحبه به دست می‌آید، هنگامی اهمیت می‌یابد که تفسیر شود. در تفسیر می‌توان متوجه اشتباهات قابل ملاحظهٔ مصاحبه‌کننده شد. البته در این مرحله ممکن است روان‌شناسان به علل گوناگونی مانند تعصبات شخصی، تئوری‌های نادرست و گرایش‌های مختلف عاطفی، در تعبیر نتایج مصاحبه، راه اشتباه را بپیمایند. روان‌شناس نه تنها به مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند نیاز دارد، بلکه نحوهٔ ادای مطالب و واکنش‌های عاطفی که مصاحبه‌شونده از خود نشان می‌دهد و نیز رابطهٔ عاطفی و فکری که مصاحبه‌کننده با مصاحبه‌شونده دارد، مهم است و مورد مطالعه قرار می‌گیرد. توصیه می‌شود که از کتاب اوتمر جهت تکمیل اطلاعات خود استفاده کنید.

در ایران از اوایل دههٔ ۱۳۵۰ اولین دورهٔ کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو ۱۳۷۰، ص ۲۳). از سال ۱۳۶۵ و به دنبال تعطیلی دورهٔ فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده‌دار آن شد و در ۱۳۸۰ انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران در آن دایر شد. آقای دکتر نورمحمد بخشانیhttps://isid.research.ac.ir/NourMohammad_Bakhshani اولین دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی ایران در ۱۳۸۱ از انستیتو دانش‌آموخته شد (احمدرضامحمدپور، ۱۳۸۳، خبرنامه انجمن علمی روان‌شناسی بالینی ایران ص، ۱۲- ) ایشان در حال حاضر با رتبه پروفسوری( استاد تمامی) در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان اشتغال دارند و سردبیر مجله بین‌المللی رفتارهای پرخطر و اعتیاد( International Journal of High Risk Behaviors and Addiction ) می‌باشد.

علم النفس السريري (أو علم النفس الإكلينيكي) هو ذلك العلم الذي يدمج بين العلوم والنظريات والمعرفة السريرية بهدف فهم طبيعة القلق والضغوط والاضطرابات أو الأمراض النفسية والخلل الوظيفي الناتج عنها ومحاولة التخفيف من حدتها والتغلب عليها من خلال الفحص والتشخيص والعلاج، كما أنه يهدف إلى تعزيز السعادة الذاتية لدى الفرد مما يحقق له التقدم على المستوى الشخصي.[1][2] وعلاوةً على ذلك، فإنه يركز بصورة أساسية على كل من التقييم النفسي والعلاج النفسي والدوائي في الممارسة العملية “النفس الطبي”.

في كثير من الدول، يعتبر علم النفس السريري العمود الفقري في العلوم النفسية، ومن المهن الطبية المعنية بالصحة النفسية المعتمدة والمهمة، والتي يحكمها عدد من القواعد والقوانين والمعايير الدولية.

على الرغم من أن تاريخ علم النفس الحديث باعتباره علمًا مستقلاً بذاته يرجع غالبًا إلى إنشاء أول معمل متخصص في الأبحاث النفسية في عام 1879 على يد عالم النفس الألماني فيلهلم فوندت، فإن محاولات إيجاد العديد من الوسائل لتقييم وعلاج الضغوط والاضطرابات النفسية كانت موجودة قبل ذلك بفترة طويلة. كما أن الأساليب والوسائل المسجلة في بادئ الأمر كانت تجمع بين وجهات النظر الدينية و/أو الطبية و/أو وجهات النظر المبنية على السحر والشعوذة.[3] ومن أمثلة هؤلاء الأطباء الأوائل في هذا المجال الطبيب Padmasambhava وباتانجالي وأبو بكر الرازي وابن سينا [4] وجلال الدين الرومي.[5]

وفي بداية القرن التاسع عشر، أصبح من الممكن فحص رأس الفرد عن طريق علم فراسة الدماغ – أو ما يعرف بعلم الفرينولوجيا – وهو دراسة شخصية الفرد ومعرفة سماته ودرجة قواه العقلية من خلال شكل الجمجمة. وهناك عدد من الطرق العلاجية الأخرى الشائعة والتي شملت علم فراسة الوجه أو ما يعرف باسم علم الفيزيونوميا – وهو دراسة شكل الوجه وملامحه وتعبيراته – والمسمرية (التنويم المغناطيسي) – وهو إحدى طرق العلاج النفسي التي توصل إليها العالم الألماني مسمر من خلال استخدام المغناطيس. ومن الطرق الأخرى التي شاع استخدامها في العلاج النفسي حينذاك أيضًا فكرة الروحانية والشفاء العقلي الذي يرجع إلى العالم الأمريكي فينياس كويمبي.[6]

وعلى الرغم من أن الأوساط العلمية أعلنت في نهاية المطاف رفضها لجميع هذه الأساليب السابقة، فلم يبدِ علماء النفس الأكاديميون أيضًا أي اهتمام بالحالات الخطيرة من الأمراض النفسية والعقلية. وكان قد تم التعامل مع مثل هذه الحالات بالفعل من خلال مجالات الطب النفسي وطب الأعصاب داخل مصحات ومستشفيات الأمراض النفسية والعقلية.[3] ولم يزل ذلك حتى نهاية القرن التاسع عشر، وتقريبًا حتى قام سيجموند فرويد لأول مرة بتقديم طريقة العلاج بالكلام في فيينا، وهذه كانت البداية الأولى للتطبيق العملي السريري لعلم النفس بصورة علمية.

روانشناسی بالینی

بحلول النصف الثاني من القرن التاسع عشر، أصبحت الدراسة العلمية في علم النفس راسخة بصورة جيدة في معامل الجامعة. وعلى الرغم من أن هناك أصوات قليلة كانت تنادي بعلم النفس التطبيقي، بدأ عامة العلماء لا يبالون بهذه الفكرة ويصرون على دراسة العلوم البحتة باعتبارها المجال الجدير بالدراسة فحسب.[3] ولكن تغيَّر هذا الموقف عندما وافق لايتنر ويتمر، أحد تلاميذ فوندت ورئيس قسم علم النفس في جامعة بنسلفانيا، على علاج طفل صغير كان يعاني من صعوبات في النطق. وسرعان ما دفعه علاجه الناجح إلى افتتاح أول عيادة نفسية له في جامعة بنسلفانيا في عام 1896، حيث كان اهتمامه ينصب على مساعدة الأطفال الذين يعانون من صعوبات في التعلم.[7] وبعد مضي عشر سنوات وتحديدًا في عام 1907، كان من المقرر أن يؤسس ويتمر أول مجلة علمية متخصصة في هذا المجال الجديد؛ وأسماها مجلة The Psychological Clinic، حيث طرح مصطلح “علم النفس الإكلينيكي” وعرَّفه بأنه “العلم الذي يُعنى بدراسة الأفراد عن طريق الملاحظة أو التجربة بهدف تعزيز التغيير في حياة الفرد”.[8] غير أنه كانت هناك استجابة بطيئة للسير على نهج نموذج ويتمر إلى حد ما، ولكن بحلول عام 1914، كان هناك 26 عيادة نفسية مماثلة في الولايات المتحدة الأمريكية.[9]

ومع تطور علم النفس الإكلينيكي، فلا يزال التعامل مع المشكلات الناجمة عن الاضطرابات النفسية والعقلية الخطيرة يندرج ضمن مجال اختصاص كل من الأطباء النفسيين وأطباء الأعصاب.[10] ومع ذلك، واصل الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون تحقيق التقدم في هذا المجال نتيجة لزيادة مهاراتهم في التقييم النفسي. وجدير بالذكر أن الإخصائيين النفسيين حققوا شهرةً واسعة النطاق وأثبتوا جدارتهم باعتبارهم خبراءً في مجال التقييم النفسي خلال فترة الحرب العالمية الأولى وذلك عن طريق وضع اثنين من اختبارات قياس الذكاء؛ وهما اختبار الجيش ألفا واختبار الجيش بيتا (وذلك لاختبار المهارات اللفظية وغير اللفظية على التوالي)، والذين يمكن استخدامهما مع مجموعات كبيرة من المجندين لقياس ذكائهم وقدراتهم العقلية.[6][7] ونظرًا لنجاح هذين الاختبارين إلى حد كبير، كان من المقرر أن يصبح التقييم النفسي أساس دراسة علم النفس السريري على مدى ربع قرن فيما مضى، ولكن عندما اندلعت حرب أخرى تغيَّر الوضع مما دفع هذا المجال إلى دراسة العلاج النفسي.

بدأ تنظيم هذا المجال تحت اسم “علم النفس الإكلينيكي” في عام 1917 مع تأسيس جمعية علم النفس السريري الأمريكية. واستمر ذلك حتى عام 1919 فحسب، وهو العام الذي عقبه تأسيس جمعية علم النفس الأمريكية (التي أنشأها جرانفيل ستانلي هول في عام 1892) لقسم علم النفس السريري الذي ظل يمنح شهادات متخصصة في هذا الفرع من علم النفس حتى عام 1927.[9] وتطور هذا المجال بصورة تدريجية فيما بعد على مدار السنوات القليلة التالية وذلك عندما اتحدت مؤسسات علم النفس المختلفة معًا لتشكل الجمعية الأمريكية لعلم النفس التطبيقي في عام 1930، والتي كانت تعد بمثابة المنتدى الرئيسي لعلماء النفس حتى بعد الحرب العالمية الثانية عندما تمت إعادة تنظيم جمعية علم النفس الأمريكية.[11] وفي عام 1945، أسست جمعية علم النفس الأمريكية القسم الثاني عشر لها – وهو قسم علم النفس السريري- الذي ظل مؤسسة رائدة في هذا المجال. وعلاوةً على ذلك، قامت رابطات وجمعيات علم النفس في الدول الناطقة بالإنجليزية بتأسيس أقسام خاصة بعلم النفس السريري وذلك على غرار ما قامت به جمعية علم النفس الأمريكية، ومن بين تلك الدول بريطانيا وكندا وأستراليا ونيوزيلندا.

عندما اندلعت الحرب العالمية الثانية، قام الجيش مرة أخرى باستدعاء العديد من الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين. ذلك، حيث إنه بمجرد عودة الجنود من المعارك الحربية، بدأ الإخصائيون النفسيون ملاحظة إصابة الجنود بأعراض الصدمة النفسية التي يطلق عليها “صدمة القنابل” (والتي عُرِفَت فيما بعد باسم اضطراب ضغط ما بعد الصدمة) والتي تم علاجها بأفضل الطرق وفي أسرع وقت ممكن حينذاك.[7] ونظرًا لأنه تم زيادة عدد الأطباء (بما في ذلك الأطباء النفسيين) لعلاج الحالات التي تعاني من إصابات بدنية وجروح ناتجة عن الحرب، فإنه قد تم استدعاء العديد من الإخصائيين النفسيين للمساعدة في علاج هذه الحالات.[12] وفي الوقت نفسه، قامت الإخصائيات النفسيات (اللاتي تم استبعادهن من المساهمة في علاج حالات الإصابة الناجمة عن الحرب) بتشكيل المجلس الوطني للإخصائيات النفسيات وذلك لمساعدة المجتمعات التي تعاني من الاضطرابات والضغوط النفسية الناجمة عن الحرب ودعم الأمهات الشابات بالنصائح والتوجيهات الخاصة بشأن تربية الأطفال.[8] وبعد انتهاء فترة الحرب، قامت إدارة شئون المحاربين القدامى بالولايات المتحدة الأمريكية بتخصيص استثمار هائل لوضع برامج لتدريب الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين الحاصلين على درجة الدكتوراه للمساعدة في علاج الآلاف من المحاربين القدامى ممن هم في حاجة إلى رعاية خاصة. ونتيجةً لذلك، تحولت الولايات المتحدة الأمريكية من دولة لا يوجد بها أي برامج جامعية رسمية في علم النفس السريري في عام 1946 إلى دولة تمتلك ما يزيد عن نصف جميع شهادات دكتوراه الفلسفة التي يتم منحها في علم النفس السريري في عام 1950.[8]

جدير بالذكر أن الحرب العالمية الثانية قد ساعدت في إحداث تغييرات جذرية في علم النفس الإكلينيكي، ولم يقتصر ذلك على أمريكا فحسب بل امتد ليشمل العالم أجمع. فقد بدأت الدراسات العليا المتخصصة في علم النفس تشمل العلاج النفسي وذلك بإضافته إلى دراسة علم النفس والبحث العلمي استنادًا إلى نموذج العالِم الممارس الصادر عام 1947، الذي يُعرف اليوم باسم نموذج بولدر، والذي تعتمد عليه برامج دكتوراه الفلسفة في علم النفس الإكلينيكي.[13] وإضافةً إلى ذلك، فقد تطور علم النفس السريري في بريطانيا بدرجة كبيرة مثلما حدث في الولايات المتحدة الأمريكية بعد الحرب العالمية الثانية، ولا سيما في إطار جهود هيئة الخدمات الصحية الوطنية البريطانية،[14] وذلك من خلال شروط التأهيل والمعايير والرواتب التي أقرتها جمعية علم النفس البريطانية.[15]

بحلول فترة الستينيات من القرن العشرين، أصبح العلاج النفسي جزءًا لا يتجزأ من علم النفس الإكلينيكي، ولكن بالنسبة لكثيرين فإن النموذج التعليمي الخاص بالحصول على درجة دكتوراه الفلسفة لم يقدم التدريب اللازم لهؤلاء الأفراد المهتمين بالممارسة العملية بدلاً من البحث العلمي. كان هناك جدل دائر ومستمر حول كون تطور مجال علم النفس في الولايات المتحدة الأمريكية إلى درجة تضمن التدريب الواضح في الممارسة العملية الإكلينيكية. ونوقش مفهوم منح درجة الممارسة العملية في عام 1965 وتمت الموافقة بصعوبة على برنامج رائد في هذا الصدد في جامعة إلينوي وذلك ابتداءً من عام 1968.[16] وسرعان ما وُضِعَت عدة برامج أخرى مماثلة بعد مضي فترة زمنية وجيزة، وتحديدًا في عام 1973 عندما تم عقد مؤتمر فيل للتدريب المهني في علم النفس فقد نتج عن وضع نموذج الباحث الممارس في علم النفس السريري- أو ما يُعرف باسم نموذج فيل – أنه تم التصديق على منح درجة الدكتوراه في علم النفس.[17] وعلى الرغم من أن التدريب قد استمر ليشمل مهارات البحث والإدراك العلمي لعلم النفس، فإن الهدف من ذلك كان يتمثل في تقديم إخصائيين نفسيين على درجة عالية من التدريب، وذلك على غرار البرامج المنتهجة في الطب البشري وطب الأسنان والقانون. وتجدر الإشارة إلى أن أول برنامج اعتمد بصورة واضحة على نموذج الدكتوراه في علم النفس قد تم وضعه في جامعة روتجرز.[16] وفي الوقت الحالي، فإن ما يقرب من نصف جميع طلاب الدراسات العليا الأميركيين المتخصصين في علم النفس السريري قاموا بتسجيل أنفسهم في برامج الدكتوراه في علم النفس.[17]

لقد واصل علم النفس السريري منذ فترة السبعينيات من القرن العشرين مسيرة تقدمه وتطوره إلى أن أصبح مهنة قوية ومجالاً للدراسة الأكاديمية. وعلى الرغم من أن العدد الفعلي للإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين الممارسين لا يزال غير معروف بالتحديد، تشير التقديرات إلى أن عددهم في الولايات المتحدة الأمريكية ارتفع من 20,000 إلى 63,000 إخصائي نفسي إكلينيكي وذلك في الفترة ما بين 1974 و1990.[18] كما استمر الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون في عملهم باعتبارهم خبراء في مجال التقييم والعلاج النفسي وذلك على الرغم من توسيع دائرة اهتمامهم لتشمل معالجة قضايا الشيخوخة والرياضة ونظام العدالة الجنائية، وهذا على سبيل المثال لا الحصر. ويعد علم نفس الصحة أحد المجالات المهمة، حيث أصبح المجال الأسرع تقدمًا وتطورًا الذي يحظى باهتمام الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين في العقد الماضي.[6] وهناك تغييرات رئيسية أخرى في مجال علم النفس السريري تشمل تأثير الرعاية الموجهة على رعاية الصحة النفسية وزيادة إدراك الفرد لأهمية المعرفة المرتبطة بتنوع السكان وتعدد الثقافات وظهور الامتيازات الخاصة بالنسبة لوصف الأدوية النفسية.

يقوم الأخصائيون النفسيون السريريون بأدوار مهمة في مجالات أخرى منها البحث العلمي والتدريس في الجامعات وتقديم الاستشارات النفسية في عياداتهم الخاصة أو المستشفيات العامة، وكذلك العمل في الجيش وعمليات النفسية الحربية والخدمات الطبية العسكرية، والشرطة والاستخبارات من حيث متطلبات البحث الجنائي أو التحقيقات وغسل الدماغ. والمشاركة في تقارير وشهادات الطب الشرعي أو الاستقلالية في تقديم تقارير النفس الشرعي والجنائي، ووضع برامج جلسات العلاج النفسي وتطويرها وإدارتها.[19]
استطاع الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون تقديم مجموعة من الخدمات المتخصصة في مجال علم النفس الإكلينيكي، ومنها ما يلي:[8]

في الحقيقة، يعمل الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون على مساعدة الأفراد والأزواج والأسر والمجموعات في العديد من الأوساط، ومن بينها العيادات الخاصة والمستشفيات ومؤسسات الصحة النفسية والعقلية والمدارس والمؤسسات والهيئات غير الربحية. كما أن معظم الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين الذين يعملون في مجال البحث العلمي والتدريس يفعلون ذلك أيضًا في الكليات والجامعات. هذا، وقد يختار الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون أيضًا التخصص في مجال معين – ونورد فيما يلي المجالات الشائعة في التخصص والتي يكتسب بعضها شهرة واسعة:[20]

يقوم الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون بدراسة أحد البرامج العامة في علم النفس بالإضافة إلى تدريب طلاب الدراسات العليا و/أو الممارسة العملية السريرية والإشراف. وعلاوةً على ذلك، تتفاوت مدة فترة التدريب العملي في جميع أنحاء العالم، حيث تتراوح من أربع سنوات بالإضافة إلى الممارسة العملية التي يتم من خلالها الإشراف على الحاصلين على شهادة البكالوريوس[21] إلى أن يتم الحصول على شهادة الدكتوراه التي تستغرق من ثلاث إلى ست سنوات وتتضمن الممارسة العملية الإكلينيكية.[22] وفي الولايات المتحدة الأمريكية، يتم تدريب ما يقرب من نصف جميع طلاب الدراسات العليا الدارسين لعلم النفس السريري من خلال برامج دكتوراه الفلسفة – النموذج الذي يركز على البحث العلمي – بينما يتم تدريب النصف الآخر منهم من خلال برامج دكتوراه علم النفس النموذج الذي يركز بدرجة كبيرة على الممارسة العملية (وذلك على غرار الدرجات المتخصصة والممنوحة في الطب والقانون).[17] وقد تم اعتماد هذين النموذجين لإقرار العمل بهما من قِبَل جمعية علم النفس الأمريكية[23] وغيرها من جمعيات علم النفس في الدول الناطقة بالإنجليزية. هناك عدد قليل من الكليات التي تقدم برامج معتمدة في علم النفس الإكلينيكي، ونتيجةً لذلك يتم منح درجة الماجستير والتي عادة ما تستغرق مدة تتراوح من سنتين إلى 3 سنوات بالنسبة للطلاب الحاصلين على شهادة البكالوريوس.

أما في المملكة المتحدة، بدأ الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون الشروع في منح درجة الدكتوراه في علم النفس الإكلينيكي؛ وتلك هي درجة الدكتوراه التي يحصل عليها الممارس المهتم بالبحث العلمي والتدريب العملي والإكلينيكي. ويتم تنفيذ هذا البرنامج الممتد لفترة ثلاث سنوات وبدوام كامل الأجر تحت رعاية هيئة الخدمات الصحية الوطنية البريطانية، كما أنه يتم تنظيمه داخلها وفي الجامعات. ويتم التنافس بدرجة كبيرة على الالتحاق بمثل هذه البرامج، علاوةً على أن هذا الالتحاق يتطلب أن يكون الطالب قد أمضى ثلاث سنوات على الأقل من تعليمه الجامعي في دراسة علم النفس بالإضافة إلى تمتعه بدرجة من الخبرة في المجال نفسه وغالبًا ما تكون من خلال قضائه فترة في هذه الهيئة كإخصائي نفسي مساعد أو من خلال دراسته الأكاديمية بوصفه مساعد باحث. ومن الطبيعي بالنسبة لمقدمي طلبات الالتحاق تقديم أوراقهم عدة مرات قبل أن يتم قبولهم في الدورة التدريبية المقررة، حيث إنه يتم قبول ما يقرب من خُمْس المتقدمين في كل عام فحسب.[24] لقد أقرت جمعية علم النفس البريطانية ومجلس المهن الصحية (HPC) منح درجات الدكتوراه في علم النفس الإكلينيكي. يعد مجلس المهن الصحية البريطاني بمثابة الهيئة الشرعية للرقابة على الإخصائيين النفسيين الممارسين في المملكة المتحدة. أما هؤلاء الذين حصلوا بنجاح على درجة الدكتوراه في علم النفس الإكلينيكي، فيكونون مؤهلين لتقديم أوراقهم للتسجيل في هذا المجلس بوصفهم إخصائيين نفسيين إكلينيكيين.

وجدير بالذكر أن الممارسة العملية في علم النفس السريري تتطلب إصدار تصريح بذلك في كل من الولايات المتحدة الأمريكية وكندا والمملكة المتحدة والعديد من الدول الأخرى. وعلى الرغم من أن كل ولاية من الولايات الأمريكية تختلف إلى حد ما عن غيرها من حيث شروط الممارسة العملية وبنود التصريح بها، فهناك ثلاثة عناصر مشتركة نوردها فيما يلي:[25]

فجميع الهيئات المختصة بإصدار تصاريح الممارسة المهنية في كافة الولايات الأمريكية والأقاليم والمقاطعات الكندية أعضاء في جمعية Association of State and Provincial Psychology Boards التي وضعت امتحان الممارسة المهنية في علم النفس وتطبقه. هذا، وتتطلب العديد من الولايات إجراء امتحانات أخرى بالإضافة إلى امتحان الممارسة المهنية في علم النفس، مثل امتحان القانون (أي قانون الصحة النفسية)، و/أو الامتحان الشفوي.[25] كما تتطلب معظم الولايات أيضًا عددًا محددًا من الساعات المعتمدة من التعليم المستمر الذي يتلقاه الإخصائي النفسي السريري سنويًا من أجل تجديد التصريح بمزاولة المهنة والذي يمكن الحصول عليه من خلال طرق مختلفة، مثل حضور دورات المراجعة وحضور ورش العمل المعتمدة. لذا، يتعين على الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين الحصول على تصريح بالممارسة العملية على الرغم من أنه يمكن الحصول على مثل هذه التصاريح بمجرد الحصول على درجة الماجستير، مثل معالج المشكلات الزوجية والأسرية والاستشاري النفسي المعتمد والإخصائي النفسي المعتمد.[26]

في المملكة المتحدة، يعد تسجيل الإخصائي النفسي السريري في مجلس المهن الصحية (HPC) أمرًا ضروريًا. ذلك، حيث إن مجلس المهن الصحية يمثل الهيئة الشرعية التي تتولى مسئولية الرقابة على الإخصايين النفسيين الممارسين في المملكة المتحدة. هذا بالإضافة إلى أنه تم بموجب القانون البريطاني تحديد الألقاب التالية؛ ومنها الإخصائي النفسي المسجَّل والإخصائي النفسي الممارس، وهكذا كان الحال مع الإخصائي النفسي الإكلينيكي.

يعد التقييم النفسي مجالاً مهمًا يمد العديد من الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين بمزيد من الخبرة والمعرفة، كما أن هناك العديد من الدلائل التي تشير إلى وجود ما يزيد عن %91 من الإخصائيين النفسيين الذين يشتغلون في مجال الممارسة الإكلينيكية.[27] وعادةً ما يتم إجراء هذا التقييم النفسي بهدف المساعدة في تشكيل افتراضات حول الاضطرابات النفسية أو المشكلات السلوكية. وعلى هذا النحو، عادةً ما تستخدم نتائج هذه التقييمات من أجل التوصل لآراء وأفكار عامة عن الحالة (وليس بهدف التشخيص) وذلك للمساعدة في تكوين خطة العلاج. وهناك أساليب أخرى تشمل الاختبارات الرسمية والمقابلات ومراجعة النتائج السابقة وتقييمها والملاحظة السريرية والفحص الإكلينيكي.[2]

هذا، ويوجد مئات من أساليب التقييم المختلفة على الرغم من أن هناك عددًا قليلاً فحسب من الاختبارات النفسية التي قد ثبت أنها تتضمن قدرًا عاليًا من الصدق (أي أن الاختبار يقيس فعلاً ما يفترض أن يقيسه) والثبات (اتساق معايير القياس نفسها). وبصفة عامة، تندرج هذه المقاييس ضمن أحد التصنيفات المختلفة التالية:

بعد إجراء التقييم النفسي، يقدم الإخصائي النفسي السريري غالبًا الرأي التشخيصي عن الحالة. وتستخدم معظم الدول التصنيف الإحصائي الدولي للأمراض والمشكلات المتعلقة بالصحة (الإصدار العاشر) – (ICD-10) – على الرغم من أن الولايات المتحدة الأمريكية كثيرًا ما تستخدم الدليل التشخيصي والإحصائي الرابع للاضطرابات النفسية (DSM version IV-TR). هذا، حيث إنهما يقدمان العديد من المفاهيم والمصطلحات الطبية مع الإشارة إلى أنه توجد أنواع من الاضطرابات النفسية التي يمكن تشخيصها عن طريق قوائم محددة تضم مجموعة من المعايير التشخيصية.[28]

هناك العديد من النماذج الحديثة التي ما زالت قيد البحث والمناقشة، ومن بينها “نموذج أبعاد الشخصية” القائم على نماذج الفروق الفردية التي ثبت صدقها بالتجربة (مثل نموذج الأبعاد الخمسة للشخصية[28][29]) والنموذج الاجتماعي النفسي الذي يركز بقدر أكبر على الحالات الذاتية المشتركة.[30] لذا، يزعم أنصار هذه النماذج أنها تعمل على تيسير عملية التشخيص بدرجة كبيرة وكذلك تتيح الاستفادة السريرية دون الاعتماد على المفهوم الطبي للمرض. ومع ذلك، فإنهم يقرون بأن هذه النماذج ليست فعالة بالدرجة التي تجعلها مستخدمة على نطاق واسع، وأنه ينبغي الحرص باستمرار على تطويرها.

لا يسعى بعض الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين إلى التشخيص، ولكن بدلاً من ذلك يميلون إلى دراسة الحالة الإكلينيكية للمريض والإلمام بكل الصعوبات التي تواجهه ومحاولة معرفة العوامل التي كانت سببًا في تعرضه للضغوط النفسية وتلك التي لا تزال تصاحبه.[31]

يتضمن العلاج النفسي العلاقة الأساسية التي توجد بين الإخصائي النفسي والمريض – سواء كان فردًا أو زوجين أو أسرة أو مجموعة صغيرة – مما يساعد في تفعيل مجموعة من الإجراءات التي تهدف إلى تشكيل التوافق العلاجي والكشف عن طبيعة المشكلات والاضطرابات النفسية التي يعاني منها الفرد وتشجيعه على انتهاج طرق جديدة في التفكير أو الشعور أو السلوك.[2][32]

قام الأطباء الإكلينيكيون بعدد كبير من الإسهامات الفردية التي اعتمدت غالبًا على تدريبهم في هذا المجال – على سبيل المثال، قد يستخدم طبيب العلاج السلوكي المعرفي أوراق عمل لتسجيل حالات الإدراك التي أدت إلى الشعور بالقلق والضيق وقد يشجع المحلل النفسي استخدام أسلوب التداعي الحر، بينما قد يركز الإخصائي النفسي المدرب على استخدام أساليب الجشطالت على التفاعل المباشر بين المريض والمعالج النفسي. وعلى وجه العموم، يسعى الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون جاهدين إلى جعل أعمالهم تستند إلى الأدلة البحثية ونتائج الدراسات بالإضافة إلى آراء علماء النفس الإكلينيكيين ذوي الخبرة. وعلى الرغم من وجود عشرات من أساليب العلاج النفسي المعترف بها في كثير من الأحيان، فغالبًا ما يمكن تصنيف الفروق والاختلافات التي توجد فيما بينها من خلال بعدين هما الاستبصار في مقابل توجيه السلوك والعلاج داخل الجلسة في مقابل العلاج خارج الجلسة.[8]

وعلاوةً على ذلك، تختلف أيضًا الأساليب المستخدمة في العلاج النفسي حسب عدد الأفراد الذين يتم علاجهم وكذلك وفقًا لطبيعة المشكلة التي يتم التعامل معها. فمثلاً، يختلف العلاج النفسي إلى حد كبير في بين كل حالة وأخرى، فعلاج طفل تعرض لصدمة نفسية يختلف عن علاج فرد بالغ يعاني من الاكتئاب ولكنه يتميز بمستوى عالٍ من الأداء، كما أن الأشخاص الذين تم شفاؤهم من إدمان العقاقير أو الحالات التي تعاني من أوهام مرعبة لها علاج نفسي مختلف أيضًا. وهناك عوامل أخرى تلعب دورًا حيويًا في عملية العلاج النفسي تشمل بيئة الفرد وثقافته وعمره ووظائفه الإدراكية والمعرفية ودوافعه، هذا إلى جانب مدة العلاج النفسي (بمعنى ما إذا كان علاجًا نفسيًا قصير الأمد أو طويل الأمد).[32][33]

وفيما يتعلق بالتدريب والممارسة العملية، هناك أربعة مدارس رئيسية تسيطر على مجال علم النفس السريري وتحدد طبيعة الممارسة العملية فيه والتي تتمثل في العلاج النفسي الديناميكي والعلاج الإنساني والعلاج السلوكي والعلاج السلوكي المعرفي والعلاج الأسري.[2]

لقد تطور المنظور النفسي الديناميكي نتيجةً لتطور التحليل النفسي الذي قدمه عالم النفس سيجموند فرويد. ويتمثل الهدف الأساسي من التحليل النفسي في جعل اللاوعي واعيًا – أي جعل الفرد على علمٍ تام بدوافع اللاواعي المكبوتة لديه (وبالتحديد الدوافع الأساسية التي تتعلق بالجنس والعدوان) وآليات الدفاع المختلفة التي يستخدمها للسيطرة على كل ما يشعر به.[32] وتتضمن الأساليب الأساسية لعملية التحليل النفسي استخدام أسلوب التداعي الحر وأسلوب التحويل الذي ينتهجه المريض تجاه المعالج النفسي – ويُعرف هذا الأسلوب بميل الفرد المريض للتعبير عن آرائه أو مواقفه أو انفعالاته الداخلية التي ترتبط بشخص مهم في حياته (كالأب مثلاً) وتحويلها تجاه شخص آخر؛ وغالبًا ما يكون المعالج النفسي الذي يقوم بدوره بتفسيرها. وهناك نظريات أخرى حديثة ظهرت بصورة مختلفة عن أساليب التحليل النفسي التي اتبعها فرويد ومنها؛ علم نفس الذات وعلم نفس الأنا ونظرية العلاقة بالموضوع. وتندرج هذه الاتجاهات الفكرية العامة الآن تحت مظلة المصطلح الشامل علم النفس الديناميكي الذي يبحث موضوعات عامة؛ منها تفسير المعالج النفسي لأسلوب التحويل وآليات الدفاع التي ينتهجها المريض وإدراك قوى اللاوعي لديه والاهتمام بمعرفة كيف أن التطورات التي حدثت في مرحلة طفولة الفرد قد ساهمت في تشكيل حالته النفسية الحالية.[32]

لقد تطور علم النفس الإنساني في فترة الخمسينيات من القرن العشرين كرد فعل لظهور كل من المدرسة السلوكية والتحليل النفسي، ويرجع ذلك بدرجة كبيرة إلى أسلوب العلاج النفسي المتمركز حول المريض الذي وضعه كارل روجرز (والذي غالبًا ما يشار إليه باسم علاج روجرز) وعلم النفس الوجودي الذي نشأ وتطور على يد كل من فيكتور فرانكل ورولو ماي.[2] كان “روجرز” يؤمن بأن المريض يحتاج إلى ثلاثة أمور فحسب من الطبيب النفسي المعالج له لكي يتمكن من التحسن العلاجي – وتتمثل تلك الأمور في؛ أولاً، التوافق والانسجام والقبول، وثانيًا، التقدير الإيجابي غير المشروط، وأخيرًا، التفهُّم والتعاطف مع ما يقوله المريض.[34] واستنادًا إلى مفاهيم المدرسة الظواهرية (التي تعتمد على فلسفة دراسة الظواهر أو ما يُعرف باسم الفينومينولوجيا) والذاتية المتبادلة (أي العلاقة بين الذات والذات) وصيغ المتكلم التي تعبر عن الأنا والذات، حاول الاتجاه الإنساني في علم النفس إلقاء الضوء على الإنسان ككل وليس على مجرد جوانب من شخصيته.[35] ويرتبط هذا الجانب الشمولي بهدف آخر من أهداف العلاج النفسي الإنساني في علم النفس الإكلينيكي؛ الأمر الذي يحقق التكامل للفرد ككل، وهذا ما يُطلق عليه تحقيق الذات. ووفقًا للاتجاه الإنساني،[36] يتمتع كل فرد بقدراته وإمكاناته وموارده الخاصة التي تساعده في بناء شخصية قوية والتأكيد على أهمية مفهوم الذات. وتتمثل مهمة إخصائي علم النفس الإنساني في مساعدة الفرد في الاستفادة من هذه الموارد وتسخيرها لصالحه وذلك من خلال العلاقة العلاجية التي تنشأ بينه وبين المريض.

نشأ العلاج السلوكي المعرفي نتيجةً للجمع بين العلاج المعرفي والعلاج السلوكي الانفعالي العقلاني، الذين استُمدا من علم النفس المعرفي والمدرسة السلوكية. ويعتمد العلاج السلوكي المعرفي على النظرية التي توضح مدى ارتباط كل من أفكارنا (المعرفة) ومشاعرنا (العاطفة) وسلوكياتنا (السلوك) ببعضها ومدى تفاعلها معًا في صور معقدة. ومن خلال هذا المنظور يتضح أن هناك أساليب محددة يكون فيها خلل أو اضطراب في تفسير العالم أو تقييمه (ويبدو ذلك غالبًا من خلال الخطط أو المعتقدات السلبية الخاطئة التي يتبناها الفرد) يمكن أن تؤدي إلى معاناة هذا الفرد من الضغوط والاضطرابات النفسية أو المشكلات السلوكية. ويتمثل الهدف من معظم أساليب العلاج المعرفي السلوكي في اكتشاف وتحديد اضطرابات التفاعل أو التواصل وذلك من خلال الطرق المنهجية المختلفة التي يتبعها المعالج النفسي لمساعدة المريض في التغلب على هذه الاضطرابات النفسية وتجاوزها والحيلولة دون حدوثها ليعيش حياة سعيدة وآمنة.[37] هناك العديد من الأساليب الحديثة المستخدمة في العلاج السلوكي المعرفي، مثل أسلوب تقليل الحساسية التدريجي وأسلوب طرح الأسئلة السقراطي والاحتفاظ بسجل الملاحظات المعرفية الخاص بالمريض. لقد تطورت أيضًا الأساليب المستخدمة في تعديل السلوك الإنساني والتي يتضمنها العلاج السلوكي المعرفي، ومن بينها العلاج السلوكي الجدلي والعلاج المعرفي المعتمد على التنبيه الذهني.[38]

من ناحية أخرى، يعد العلاج السلوكي أحد المجالات الغنية بالبحث. ذلك، حيث يعد من المجالات البحثية التي لاقت إقبالاً كبيرًا من الباحثين النفسيين، كما أنه يحظى بقاعدة عريضة من الدراسات والأعمال البحثية. هذا، وترجع أصوله إلى مفاهيم ومبادئ المدرسة السلوكية. ووفقًا للعلاج السلوكي، يمكن أن تنبئ الأحداث والظواهر البيئية عن الطريقة التي نفكر ونشعر بها. إن سلوكنا يحدد شروط مدى تأثرنا بالظروف والبيئة المحيطة بنا والتي يتم تقييمنا وفقًا لها. وفي بعض الأحيان، يدفع هذا التقييم السلوك إلى زيادة تعزيز الذات، وفي أحيان أخرى يقلل السلوك من العقاب. وغالبًا ما يستدعي الأمر من إخصائيي العلاج السلوكي إجراء تحليل السلوك التطبيقي. لقد قاموا بدراسة العديد من الجوانب بدءًا من عوامل تأخر النمو ووصولاً إلى الاكتئاب واضطرابات القلق. وفيما يتعلق بمجال الصحة النفسية وحالات الإدمان، نُشِر مقال مؤخرًا في القائمة التابعة لجمعية علم النفس الأمريكية يحتوي على عدد من الممارسات العملية الواعدة والمنظمة جيدًا في هذا الصدد ووُجِد أن هناك عددًا هائلاً منها يعتمد على مبادئ الاشتراط الإجرائي والسلوك الاستجابي.[39] هذا، وقد ظهرت أساليب التقييم المتعددة من خلال هذا المنهج، ومن بينها التحليل الوظيفي (علم النفس)، مما أدى إلى وجود اهتمام بالغ بنظام التعليم المدرسي. وعلاوةً على ذلك، فهناك برامج التدخل العلاجي متعددة المحاور التي قد نشأت أيضًا نتيجةً لهذا المنهج السلوكي المعرفي، ومن بينها طريقة تعزيز المجتمع لعلاج المشكلات المرتبطة بحالات الإدمان وعلاج التقبل والالتزام والعلاج النفسي التحليلي الوظيفي، بما في ذلك العلاج السلوكي الجدلي والتنشيط السلوكي. وبالإضافة إلى ذلك، فهناك أساليب علاجية حديثة محددة قد استندت في نشأتها إلى هذا المنهج، مثل التعامل مع حالات الطوارئ والعلاج بالتعرض للمخاوف النفسية.

يهدف العلاج الأسري أو العلاج المجموعي إلى العمل مع الأزواج والعائلات، كما أنه يركز على العلاقات الأسرية باعتبارها عاملاً مهمًا في مجال الصحة النفسية. ويهتم هذا العلاج النفسي كثيرًا بالعلاقات وأساليب التفاعل بين الأشخاص، ولا سيما ملاحظة كيف أن التغيير الذي يطرأ على أحد الأفراد سوف يؤثر على المجموعة بأكملها.[40] ووفقًا لذلك، فإنه يتم توجيه العلاج النفسي هنا لمعظم أفراد المجموعة كلما أمكن ذلك. ويمكن أن تشمل أهداف العلاج النفسي في هذه الحالات تعزيز التواصل بين أفراد المجموعة وترسيخ الدور الصحي وسماع أفراد المجموعة وهم يعبرون عن مشاعرهم ومشكلاتهم ومناقشة السلوكيات والتحديات والمشكلات المشتركة فيما بينهم. ومن أشهر علماء النفس المساهمين في مجال العلاج الأسري جون جوتمان وجاي هالي وسو جونسون وفرجينيا ساتير.

توجد عشرات الاتجاهات أو المدارس المعتمدة في مجال العلاج النفسي، وفيما يلي نورد عددًا قليلاً من هذه الاتجاهات العلاجية الرئيسية التي لم يرد ذكرها فيما سبق. وعلى الرغم من أنها جميعها تمتلك مجموعة نموذجية من الأساليب العلاجية الحديثة التي يستعين بها الأطباء النفسيون الممارسون، فإنها تشتهر عمومًا بتقديم إطار للنظرية أو الفلسفة التي تُوجِّه المعالج النفسي أثناء عمله مع المريض.

ومن أساليب العلاج النفسي المؤثرة والتي نشأت نتيجةً لتطور العلاج الوجودي علاج الجشطالت الذي أسسه فريتز بيرلز في الخمسينيات من القرن العشرين. ومن الشائع أن الأساليب الحديثة المستخدمة في هذا العلاج تهدف إلى تعزيز الأنواع المختلفة من الوعي الذاتي لدى الفرد – ومن هذه الأساليب المعروفة جيدًا أسلوب الكرسي الخالي – مما يجعلها تكشف بصورة عامة عن مدى المقاومة للاتصال الصادق والصريح، كما أنها تجد حلولاً للصراعات النفسية الداخلية وتساعد الفرد في إتمام عمله الذي لم ينجزه بعد.[42]

على مدار العقدين الماضيين، كان هناك اتجاه متزايد نحو الجمع بين طرق العلاج النفسي المختلفة، ولا سيما مع زيادة فهم المشكلات المرتبطة بالثقافة ونوع الجنس والروحانية والتوجه الجنسي. لذا، بدأ الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون في البحث عن نقاط الضعف ونقاط القوة المختلفة التي يتميز بها هذا الاتجاه، هذا إلى جانب العمل في المجالات الأخرى ذات الصلة مثل علم الأعصاب وعلم الوراثة وعلم الأحياء التطوري وعلم الأدوية النفسية. وكانت نتيجة ذلك أن تزايد تطبيق مبدأ الانتقائية في العلاج النفسي من قِبَل الإخصائيين النفسيين الذين درسوا العديد من النظم والأساليب الأكثر فاعلية في العلاج النفسي وذلك بقصد تقديم أفضل حل لأية مشكلة نفسية تواجه مرضاهم.[53]

يخضع مجال علم النفس السريري في معظم الدول لرقابة مشددة من خلال تطبيق قانون أخلاقيات المهنة. ففي الولايات المتحدة الأمريكية، ينص قانون السلوك الصادر عن جمعية علم النفس الأمريكية على أخلاقيات المهنة، والذي يتم تطبيقه في الولايات الأمريكية لتحديد شروط إصدار التصريح بالممارسة العملية الإكلينيكية. ويضع هذا القانون الصادر عن جمعية علم النفس الأمريكية معيارًا أعلى من ذلك الذي تم تحديده بموجب القانون، نظرًا لأنه يتعلق بتوجيه السلوك المسئول وحماية المرضى وتحسين حالة الأفراد والمؤسسات والمجتمع.[54] ويُطَبَق هذا القانون على جميع الإخصائيين النفسيين في كل من ميدان البحث العلمي والمجالات التطبيقية.

هذا، ويستند القانون الصادر عن جمعية علم النفس الأمريكية إلى خمسة مبادئ هي: الإحسان إلى المرضى وعدم الإضرار بهم والإخلاص والمسئولية والأمانة والعدالة واحترام حقوق الأفراد وكرامتهم.[54] وهناك بعض البنود التفصيلية التي تتناول كيفية حل المشكلات الأخلاقية وقضايا الكفاءة والعلاقات الإنسانية والخصوصية والسرية والإعلان وحفظ السجلات والرسوم والتدريب والبحوث والنشر والتقييم والعلاج.

على الرغم من أنه يمكن القول إن الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين والأطباء النفسيين يسعون معًا من أجل تحقيق نفس الهدف الأساسي المشترك فيما بينهم – ألا وهو التخفيف من حدة الضغوط والاضطرابات النفسية – فغالبًا ما يختلف تمامًا تدريبهم ونظرتهم ومنهجياتهم في العلاج النفسي. ولعل الاختلاف الواضح والأكثر أهمية فيما بينهم يتمثل في أن الأطباء النفسيين هم أطباء معتمدون ومُصرَّح لهم بممارسة المهنة. ومن هذا المنطلق، يستخدم الأطباء النفسيون غالبًا النموذج الطبي لتقييم المشكلات والاضطرابات النفسية (حيث يرون هؤلاء الأفراد الذين يتم علاجهم باعتبارهم مرضى يعانون من مرض نفسي)، كما يعتمدون على وصف الأدوية النفسية باعتبارها الطريقة الرئيسية لعلاج المرض النفسي[55]، وهذا على الرغم من استخدام العديد من الأطباء النفسيين العلاج النفسي أيضًا. يستطيع الأطباء النفسيون والإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون المعتمدون (الذين تم التصريح لهم بممارسة مهنة الطب) وصف الادوية النفسية واإجراء الفحوصات الطبية السريرية وطلب إجراء الاختبارات المعملية وتشخيصها وكذلك عمل رسم مخ (EEG)، كما يمكن طلب إجراء أشعة على المخ مثل الأشعة المقطعية (CT) أو عمل أشعة بجهاز التصوير المقطعي (CAT) وأشعة الرنين المغناطيسي (MRI) والأشعة المقطعية بالانبعاث البوزيتروني (PET).

وبصفة عامة، لا يسعى الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون إلى وصف الدواء على الرغم من أن هناك اتجاه دولي متزايد نحو منح الإخصائيين النفسيين امتيازات لتقديم الوصفات الطبية.[56] ويتطلب الحصول على هذه الامتيازات الطبية تلقي الإخصائي النفسي السريري المزيد من التدريب والتعليم. حتى الآن، قد يقوم الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون المعتمدون بوصف الأدوية النفسية في جزيرة جوام وولاية نيو مكسيكو ولويزيانا، اوريجون. وكذلك في بعض الدول الأخرى. وكذلك الإخصائيين النفسيين العسكريين الذين يقومون بإعداد الجنود إعدادًا نفسيًا لرفع معنوياتهم.[57]

روانشناسی بالینی

يقوم إخصائيو الإرشاد النفسي بدراسة واستخدام الكثير من طرق التدخل العلاجي والأساليب والأدوات نفسها التي يستعين بها الإخصائيون النفسيون الإكلينيكيون، ومن بينها العلاج النفسي والتقييم. وبشكل تقليدي، يسعى إخصائيو الإرشاد النفسي إلى مساعدة الأفراد الذين يعانون من اضطرابات نفسية عادية أو بسيطة – مثل مشاعر القلق أو الحزن الناتجة عن الأحداث أو التغيرات التي يتعرضون لها في حياتهم اليومية.[8][19] كذلك، يتلقى معظم إخصائيي الإرشاد النفسي دورات تدريبية متخصصة في التقييم النفسي والعلاج الجماعي وتقديم الاستشارات الخاصة بالعلاقات بين الأفراد، على الرغم من أن بعضهم يعملون أيضًا لعلاج المشكلات الأكثر خطورة التي تم تدريب الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين على التعامل معها، مثل الحالات التي تعاني من الجنون أو الذهان (الاضطراب العقلي).

هناك عدد قليل من برامج الإرشاد النفسي وذلك مقارنةً بعدد برامج علم النفس الإكلينيكي، كما أن برامج الإرشاد النفسي غالبًا ما تركز على مجالات التربية والتعليم بدلاً من تركيزها على علم النفس. ويعمل كل من المتخصصين في مجالي علم النفس السريري والإرشادي معًا في أماكن مختلفة، ولكن غالبًا ما نجد إخصائيي الإرشاد النفسي يعملون في مراكز تقديم الاستشارات النفسية بالجامعات وذلك على العكس من الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين الذين يعملون بالمستشفيات والعيادات النفسية الخاصة.[58] وهناك تداخل كبير بين هذين المجالين ولا يزال من الصعب التفرقة بينهما.

يهتم الإخصائي النفسي المدرسي في المقام الأول بتعزيز الصحة النفسية والتطور الاجتماعي والأكاديمي لدى الأطفال والمراهقين في البيئة التعليمية بالمدرسة. ففي المملكة المتحدة، يُعرف باسم “الإخصائي النفسي التربوي”. وكما هو الحال مع الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين (وإخصائيي الإرشاد النفسي)، فإنه يتم منح الإخصائي النفسي المدرسي الحاصل على درجة الدكتوراه رخصة للعمل باعتباره إخصائيًا نفسيًا يقدم خدمات صحية وكذلك بالنسبة للكثير الذين يعملون في العيادات النفسية الخاصة. وعلى عكس الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين، فإن الإخصائي النفسي المدرسي يتلقى المزيد والمزيد من التدريب العملي في مجالات التربية والتعليم وتطور الأطفال والسلوك وعلم نفس التعلم. ومن بين هذه الدرجات العلمية الدرجة التعليمية المتخصصة ودرجة الدكتوراه في الفلسفة ودرجة الدكتوراه في التربية.

لقد ركزت الأدوار المهمة التقليدية التي يقوم بها الإخصائيون النفسيون في المدارس بصورة أساسية على تقييم الطلاب لتحديد مدى قدراتهم على تقديم خدمات التعليم الخاصة في المدارس وكذلك على التشاور مع المعلمين والإخصائيين الآخرين بالمدرسة من أجل تحديد وتنفيذ التدخلات التي تكون في صالح الطلاب. وهناك أيضًا أدوار أخرى مهمة تشمل تقديم العلاج النفسي الفردي والجماعي للتلاميذ وأسرهم ووضع برامج وقائية (على سبيل المثال، للحد من ظاهرة تسرب التلاميذ من التعليم) وتقييم البرامج المدرسية والعمل مع المعلمين والإداريين للمساعدة في تحقيق أقصى قدر من فاعلية التدريس، سواء في الفصول الدراسية أو على مستوى منظومة التعليم ككل.[59][60]

يقدم الإخصائيون الاجتماعيون العديد من الخدمات التي تركز بصفة عامة على المشكلات الاجتماعية وأسبابها وإيجاد حلول لها. ومن خلال التدريب الخاص، قد يقدم الإخصائيون الاجتماعيون الإكلينيكيون أيضًا الاستشارات النفسية (في الولايات المتحدة الأمريكية وكندا)، بالإضافة إلى تقديمهم الخدمة الاجتماعية التقليدية. ويتطلب الحصول على درجة الماجستير في الخدمة الاجتماعية بالولايات المتحدة الأمريكية برنامجًا مدته عامان ويتضمن 60 ساعة من الساعات المعتمدة من التعليم، بحيث يشتمل على الأقل على سنة واحدة من الممارسة العملية والتدريب الميداني (وسنتين بالنسبة للأطباء الإكلينيكيين).[61]

العلاج المهني،(Occupational therapy – الذي غالبًا ما يُختصر إلى OT)، يُقصد به ممارسة الأنشطة الإنتاجية أو الإبداعية لعلاج الأفراد الذين يعانون من إعاقة جسدية أو ذهنية أو اضطرابات نفسية أو بقصد إعادة تأهيلهم.[62] ويعمل المعالجون المهنيون على مساعدة الأفراد الذين يعانون من إعاقات مختلفة وذلك لتمكينهم من تنمية مهاراتهم وقدراتهم إلى أقصى حد ممكن للتغلب على هذه الإعاقات. إن ممارسي العلاج المهني هم إخصائيون ماهرون وذوو خبرة كبيرة في هذا المجال؛ حيث إن تعليمهم قد شمل دراسة نمو الإنسان وتطوره إلى جانب التركيز بوجه خاص على العوامل البيئية والمعرفية والثقافية والاجتماعية والنفسية والانفعالية والجسدية التي أدت إلى الإصابة بالمرض أو الإعاقة. كما أنهم يعملون جنبًا إلى جنب مع الإخصائيين النفسيين الإكلينيكيين في أماكن مثل مستشفيات الصحة النفسية التي تقدم الرعاية للمرضى داخلها وخارجها وعيادات علاج الآلام وعيادات علاج اضطرابات الطعام ومراكز تنمية مهارات الأطفال. هذا، ويستخدم العلاج المهني لدعم الجلسات التي تقدم الاستشارات النفسية للأفراد والمجموعات وكذلك الأساليب التي تعتمد على ممارسة الأنشطة لعلاج الأعراض النفسية وتعزيز دور الفرد بشكل فعال من خلال ممارسة أنشطة الحياة اليومية.

يعد علم النفس السريري مجالاً متنوعًا، كما أن هناك جدل دائر حول المدى الذي ينبغي عنده تقييد الممارسة السريرية بالأساليب العلاجية التي تدعمها الأبحاث التجريبية.[63] وعلى الرغم من وجود بعض الأدلة التي توضح أن جميع الطرق العلاجية الرئيسية المستخدمة في علم النفس تعد ذات فاعلية مماثلة تقريبًا،[64][65] فلا يزال يزداد الجدل حول فاعلية مختلف الأساليب العلاجية المستخدمة في علم النفس الإكلينيكي.[66]

وقد ذُكِرَ أن علم النفس السريري نادرًا ما يتوافق مع مجموعات المرضى، كما أنه يميل إلى معالجة المشكلات الفردية وإغفال المشكلات الناجمة عن عدم المساواة الاجتماعية والسياسية والاقتصادية والتي قد لا يكون المريض مسئولاً عنها.[63] وزعم البعض أن الممارسات العلاجية ترتبط حتمًا بعدم تكافؤ هذه القوى، الأمر الذي يمكن استخدامه في الخير والشر.[67] وقد أفادت حركة علم النفس النقدي أن علم النفس الإكلينيكي، وبعض التخصصات والفروع الأخرى التي شكلت مجموعة العلوم النفسية، لم ينجح غالبًا في معالجة حالات عدم المساواة والظلم الجائر وعدم تكافؤ القوى في المجتمع، كما أنه من الممكن أن يلعب دورًا في تعزيز الرقابة الاجتماعية والأخلاقية على الضرر والحرمان والانحراف والاضطراب.[68][69]

وأشارت المقالة الرئيسية التي صدرت في أكتوبر 2009 في مجلة نيتشر العلمية البريطانية إلى أن هناك عددًا كبيرًا من ممارسي علم النفس السريري في الولايات المتحدة الأمريكية ينظر إلى الأدلة العلمية على اعتبار أنها أقل أهمية من خبرتهم الشخصية – التي تعد في حد ذاتها خبرة إكلينيكية ذاتية.[70]

نورد فيما يلي عددًا من المجلات العلمية المهمة التي تصدر في مجال علم النفس السريري أو تعد ذات صلة به.

Psychopharmacology, and Psychotherapy ”


انظر أيضًا: قائمة المجلات التي تصدرها جمعية علم النفس الأمريكية في empirical journals published by the APA

سلوكية  · إدراكية  · سلوكي إدراكي · وجودي  · أنظمة العائلات  · أنثوي  · غشتالت  · إنساني  · تحليل نفسي  · تحليلي  · دينامي-نفسي  · بعد الشخصي

بورهوس فريدريك سكينر  · جان بياجيه  · سيغموند فرويد  · أوتو رانك  · ألبرت باندورا  · ليون فستنغر  · كارل روجرز  · ستانلي شاشتر  · نيل إلغر ميلر  · إدوارد لي ثورندايك  · أبراهام ماسلو  · جوردون ألبورت  · إريك إريكسون  · هانز آيزنك  · ويليام جيمس  · ديفيد ماكليلاند  · رايموند كاتل  · جون واطسون  · كورت ليفين  · دونالد هب  · جورج أرميتاج ميلر  · كلارك ليونارد هل  · جيروم كاجان  · كارل يونغ  · إيفان بافلوف  · لاري سكواير


Pathways to register as a psychologist including clinical psychologist in AustraliaDownloads-icon


نسخة محفوظةDownloads-icon


http://www.cswe.org/NR/rdonlyres/111833A0-C4F5-475C-8FEB-EA740FF4D9F1/0/EPAS.pdfDownloads-icon


“International Society of Psychiatric-Mental Health Nurses. (2001). Response to Clinical Psychologists Prescribing Psychotropic Medications”Downloads-icon


الأصلDownloads-icon

روانشناسی بالینی چیست؟روانشناسی بالینی یک تخصص روانشناسی است که مراقبت های مداوم و جامع بهداشت روانی و رفتاری را برای افراد و خانواده ها فراهم کرده و همچنین مشاوره با ادارات دولتی و گروه های مردمی ، آموزش و نظارت ، و نیز آموزش بر پایه ی تحقیق را ارائه می دهد. این یک تخصص وسیع است – وسعتی که شامل طیف گسترده ای از آسیب های روانی شدید است – و مشخصه ی آن جامعیت و نیز ادغام دانش و مهارت در داخل و خارج از روانشناسی است. دامنه روانشناسی بالینی شامل همه سنین ، تنوع متعدد و سیستم های گوناگون است و باید توجه شود که حیطه وظایف روانشناسی بالینی با روانپزشکی متفاوت است.

 

 

 

روانشناسی بالینی

 


 

روانشناسی بالینی به عنوان یک تخصص ، به افراد و خانواده ها در طول زندگی و به همه پیشینه های قومی ، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و همچنین گروه ها و جوامع خدمات ارائه می دهد.

تخصص روانشناسی بالینی به مشکلات رفتاری و سلامت روان می پردازد که افراد در طول زندگی با آن روبرو هستند از جمله:

بیشتر بخوانید: تاثیر افسردگی رو بدن انسان

 

روانشناسان بالینی متخصصان درمان افسردگی، اضطراب و وسواس هستند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

هیچ کسی لایق درد و رنج هیچ بیماری‌ای نیست. مسیر طولانی و سخت دستیابی به سلامتی، نیازمند یار قابل اعتمادی است.

یاری مثل درمانکده که در جستجو و مشاوره آنلاین و حضوری پزشک و روانشناس، تست آنلاین هوشمند و آزمایش در محل کرونا، تلاشی کوچک برای کم کردن موانع راه سلامت، انجام می‌دهد.

  

روانشناسی بالینی عنوان می دارد که بسیاری از نابهنجاری های روانی و روحی ریشه بالینی دارد و این مسئله در کودکان و نوجوانان و بزرگسالان امکان بروز دارد . در مرکز مشاوره بالینی ، روانشناس در حوضه های مختلف دست بهدرمان های روانشناسی بدون دارو می زند . در این شاخه روانشناسی ، مشاور بالینی دست به تشخیص و درمان آشفتگی های شناختی ، مشکلات روانشناختی و اجتماعی افراد زده و ازشیوه های روان درمانی متفاوتی بنا بر نیاز فرد استفاده کرده تا ریشه بیماری را شناخته و آن را درمان نماید . روانشناس بالینی از طریق تست های روانشناسی و تحقیقاتی که در مرکز مشاوره انجام می دهد دست به تشخیص اختلال روانی فرد می زند .

چه روانشناس هایی در زمینه بالینی فعالیت می نمایند ؟

روانشناس درمان وسواس : بهترین روانشناس وسواس را یک اختلال روانی می داند که به شکل های گوناگون ، وسواس فکری و وسواس عملی خود را نشان می دهد . این اختلال روحی یکی از اختلالاتی می باشد که اجبار و اضطراب را با خود به همراه دارد . دکتر روانشناس افراد وسواسی را در حالی مشاهده می کند که اجبار زیادی برای انجام اعمال و افکار وسواسی خود دارند و همچنین در صورت عدم رعایت خواسته های اجباری ذهن خود این افراد دچار اضطراب فراوانی می گردند . متاسفانه بسیاری از افراد فکر می کنند توانایی کنترل وسواس بدون روانشناس متخصص را دارا هستند و چنانچه به خواسته های ذهن خود عمل کنند این مشکل دست از سر آنها بر خواهد داشت در حالی که چنانچه افراد تحت درمان وسواس خوب قرار نگیرند این بیماری پیشرفت نموده به حدی که کنترل کامل زندگی فرد را می گیرد .

روانشناسی بالینی

روانشناس درمان افسردگی : این اختلال روانی ، اختلالی شایع می باشد . معمولا بسیاری از افراد ازاختلال افسردگی رنج می برند بی آن که خود از آن آگاهی داشته باشند . بهترین روانشناس بالینی علائم افسردگی را : بی حوصلگی ، اختلال در خواب و غذا خوردن ، احساس کسالت ، ناتوانی و شکست مداوم می داند . افرادی که دچار اختلال افسردگی می باشند معمولا نه تنها زندگی خود را سخت می کنند بلکه در زندگی خانوادگی و زناشویی نیز موفق نیستند . مشاور بالینی انتخاب نو مشاوره زوج درمانی را برای این افراد پیشنهاد می کند زیرا در طی درمان افسردگی با مشاوره اعضاء نزدیک فرد می توانند با شیوه صحیح برخورد با فرد افسرده آشنا شده و وی را در درمان همراهی نمایند .

روانشناس درمان استرس : کسانی که دچار اضطراب و استرس مداوم هستند می توانند به شما بگویند زندگی کردن با این احساس چقدر ملال آور است . بسیاری از افرادی که از اختلال استرس رنج می برند زندگی هایی همراه با تنش و تشنج را تجربه می کنند . فشاره وارده بر این افراد بسیار زیاد بوده و روانشناس بالینی خوب زندگی این افراد را همراه با نگرانی مداوم می داند . اختلال استرس و اضطراب ممکن است در اثر حادثه و یا اتفاق ناخوشایندی در زندگی فرد ، فعال گشته و پس از آن زندگی را برای فرد سخت نماید . مشاور روانشناس بالینی با شیوه های تخصصی می تواند به این افراد کمک کرده تا دست بهکنترل استرس و اضطراب خود زده و زندگی آرامی را تجربه کنند .

روشهایی که بهترین روانشناس تهران برای درمان بالینی از آن استفاده می کند چیست ؟

درمان شناختی رفتاری : در این درمان روانشناسی ، دکتر مشاور بالینی پس از دست یافتن به دلایل ایجاد مشکلات به فرد آموزش می دهد تا چگونه به جای تلاش برای تغییر دنیای اطراف ویژگی های شخصیتی خود را تغییر داده و آن را در جهت رسیدن به اهداف خئذ بهبود بخشند . این شیوه روان درمانی بسیار شناخته شده و پر طرفدار بوده و بسیاری از روانشناسان در کلینیک های مشاوره از این شیوه برای درمان مراجعین خود استفاده می کنند .

رفتار درمانی شناختی یا CBT  : هدف روانشناسان در استفاده از روش رفتار درمانی شناختی (CBT) این است که به افراد کمک کنند تا در مرکز روانشناسی شناسایی و کنترل روش های منفی یـادگیری را یاد بگیرند. پس از یادگیری کنترل روش های منفی، متخصص روانشناس بالینی به بیماران یاد می دهند که چگونه این گرایش را تغییر دهند. و به روش واقعی تری فکر کنند . این روش درمانی برای درمان افسردگی توسط آرون بک ایجاد گشت و رفته رفته جایگاه خود را برای بهترین درمان بالینی یافت .

گروه درمانی : این شیوه درمانی به شکل جلسات گروهی می باشد که در مراکز مشاوره برگزار می گردد . مشاور خوب بالینی افرادی که زمینه مشکلات آنها مشابه می باشد را در یک گروه قرار داده و خود نقش رهبری گروه را بر عهده می گیرد . هدف این شیوه های درمانی این می باشد که افراد احساس کنند در مشکل خود تنها نیستد و از تجربیات یکدیگر استفاده کنند . معمولا افرادی که در گروه درمانی با یکدیگر شرکت می کنند پس از مدتی دارای حمایت های عاطفی قوی از یکدیگر می شوند .

درمان نوروفیدبک : این شیوه درمانی در ایران نسبتا جدید می باشد که بسیاری از روانشناسان بالینی در کلینیک های مشاوره برای درمان اختلالات خفیف از آن استفاده می کنند .نوروفیدبک با استفاده از کنترل امواج مغزی در فرد دست به تغییر آن زده و انجام مداوم تمرینات نوروفیدبک می تواند باعث تغییر رفتار در افراد و درمان اختلالات روانی گردد .

ن

تهران، خیابان دولت، بلوار کاوه، نبش اخلاقی غربی، پلاک29، واحد6، طبقه سوم – ساعت کاری: 9صبح تا 10شب


خودت سه سوته ماست درست کن


کسب درآمد با سرمایه کم در خانه

بیشترین شمار روان‌ شناسان در رشته روان‌ شناسی بالینی کار می‌کنند

 

روانشناسی بالینی

معرفی رشته روانشناسی بالینی – مقطع کارشناسی

روان‌شناسی بالینی

روان‌شناسی بالینی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به درک، پیش‌بینی و درمان نابهنجاری، ناتوانی و آشفتگی‌های شناختی، هیجانی، زیست‌شناختی، روان‌شناختی، اجتماعی و رفتاری کمک می‌کند و در گستره وسیعی از جمعیت‌های در جستجوی درمان کاربرد دارد.

 

 نقش‌های شش‌گانه رشته روان‌شناسی بالینی عبارت است از:

ارزیابی و تشخیص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و نظارت بر کار روان‌درمانگرها، پژوهش و مدیریت. غالب کارهای روانشناس بالینی در راستای درمان و تشخیص، آموزش و پژوهش است. بیشترین شمار روان‌ شناسان در رشته روان‌ شناسی بالینی کار می‌کنند، یعنی رشته‌ای که سر و کارش با کاربرد اصول روان شناختی در امر تشخیص و درمان مشکلات عاطفی و رفتاری است. مثلاً بیماری روانی، بزهکاری نوجوانان، رفتار جرم‌آفرین، اعتیاد دارویی، عقب‌ماندگی ذهنی، کشمکش‌های زناشویی و خانوادگی، و سایر مشکلات خفیف سازگاری.

 

انواع روان شناسی بالینیچهار نوع روان شناسی بالینی وجود دارد: دسته‌ای که برای درمان بیماری با روانپزشکان و روانکاوان اشتراک مساعی می‌کنند و بیشتر به کشف ماهیت بیماری و طرز معالجه یک فرد خاص توجه می‌کنند. دسته بعد روان شناسانی که وقت خود را بطور عمده صرف اندازه گیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای روان شناسی می‌کنند. دسته دیگر فعالیتهای دسته اول و دوم را بطور مساوی انجام می‌دهند یعنی هم به تشخیص و هم به درمان می‌پردازند.

دسته آخر روان شناسانی هستند که به تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی علاقه دارند و از طریق تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان می‌کوشند. روان شناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آماده ساختن روان شناسی بالینی ضروری است و روان شناسی بدون آشنایی با آنها نمی‌تواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید. 

 

محل انجام وظیفه روان شناسان بالینیوظایف روان شناسی بالینی متنوع و مختلف است و به موسسه‌ای که روان شناسی در آن کار می‌کند و همچنین به نوع تحصیلات و تعلیمات عملی که داشته است بستگی دارد. برای مثال وظایف روان شناسی بالینی در بیمارستان روانی ممکن است منحصر به تشخیص بیماری از طریق تست باشد یا به روان درمانی بپردازد یا مشغول تحقیقات شود و یا تعلیم عده ای را به عهده بگیرد. روان شناس بالینی ممکن است در مدارس ، مراکز مشاوره کودکان ، زندانها ، بیمارستانها ، دانشگاهها ، پرورشگاهها ، کودکستانها ، وزارت کار ، کارخانه‌ها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند.

 

طول دوره تحصیل رشته روانشناسیمتوسط طول دوره کارشناسی روانشناسی با دو شاخه روانشناسی کودکان استثنائی و روانشناسی عمومی و گرایش بالینی 4 سال است و کلیه دروس آن در 8 ترم برنامه ریزی شده است ونظام آموزشی آن مطابق آئین نامه مصوب شورایعالی برنامه ریزی است. دروس آن به صورت واحدی ارائه میشود و دانشجویان دوره کارشناسی روانشناسی پس از اتمام دروس دوره عمومی و دروس پایه و اصلی از موفقیت در این دروس وارد یکی از شاخص و یا گرایش میگردد و پس از گذراندن دروس فارغ التحصیلی دوره کارشناسی شناخته میشود.

 

تعداد واحدهای رشته روانشناسیتعداد کل واحدهای درسی دوره کارشناسی روانشناسی 144 واحد بشرح زیر است:1-دروس عمومی 23 واحد2-دروس پایه و اصلی شاخه های عمومی استشنائئ 71 واحد3-دروس پایه واصلی گرایش بالینی 98 واحد4- دروس اختصاصی شاخه های عمومی – استثنائی 40 واحد5- دروس اختصاص گرایش بالینی 13 واحد6- دروس انتخابی برای شاخص ها و گرایش ها 10 واحد- توضیح اینکه مجموع دروس هر یک از شاخه های عمومی و استثنائی و همچنین گرایش روانشناسی  بالینی 144 واحد می باشد.

 

 دروس رشته روانشناسی بالینی

 

 

گردآوری : بخش علمی بیتوته

 

 منابع : um.ac.irdaneshnameh.roshd.ir

fa.wikipedia.org

 

چند دقیقه با دانستنی ها


آسانترین راه خرید برنامه در کنسول ps4


به تماشای کیفیتی بی حاشیه!

بهترین برندهای ابزار باتخفیفات استثنائی!


تعیین جنسیت پیش از بارداری


خرید زیورآلات لوکس با سنگهای طبیعی


تجویز انواع سمعک نامرئی و هوشمند


درمان شکست عاطفی بعد از جدایی


طراحی وساخت ویلا به سبک دوبلکس وتریبلکس


ارزانتر سفر کنید! بلیط زمینی وهوایی


زیباترین باغ رستوران فشم تهران

روانشناسی بالینی

تمام قابلیت ها که ازیک تلویزین انتظاردارید


آموزش شغل اختصاصی خودت رو دریافت کن

دیگه غذات نمی سوزه! تايمر ديجيتال شعله ها

هتل و بلیط مقصد موردنظرت رو آنلاین رزرو کن

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021



مرکز مشاوره دکتر فهیمه رضایی در سعادت آباد

تلفن:٠٢١٨٨٣٧٠٠٦٠ – ٠٢١٨٨٣٧٧٨١٦

۸۸۰۸۸۵۹۲

روانشناسی روانشناسی بالینی

روانشناسی بالینی

روانشناسی بالینی یکی از گسترده ترین شاخه های روانشناسی است. روانشناسی بالینی مسائل مربوط به تشخیص و درمان بیماری های روانی را هم بعنوان یکی از وظایف تخصصی انجام می دهند. شغل روانشناسی بالینی بسیار حساس است و متخصص باید از روحیه بالا و دیدگاه جامعه نگر برخوردار باشد.

روانشناسی بالینی یکی از انواع روانشناسی میباشد که به مطالعه در مورد اختلالات روانی و راه های درمان آنها میپردازد. روانشناسی بالینی یکی از پرکاربردترين حوزه های روانشناسی است. روانشناسی بالینی به درک و پیش بینی و همچنین درمان اختلالات و نابهنجاری های رفتاری، ناتوانی های اجتماعی، هیجانی، زیست شناختی و … کمک میکند. روانشناسی بالینی نسبت به دیگر شاخه های روانشناسی گسترده تر میباشد. روانشناسی بالینی با انواع بیماری ها از جمله اعتیاد، درگیری های خانوادگی و زناشویی، مشکلات عاطفی و … سازگاری دارد. روانشناسی بالینی دارای رشته های تخصصی از جمله سلامت روانی کودکان و بزرگسالان، اختلالات هیجانی، اختلالات یادگیری و مصرف بی رویه داروها و همچنین روانشناسی سلامت میباشد.

 

 

تاریخچه روانشناسی بالینی به انسان های نخستین باز میگردد. زمانی که سرچشمه بیماری های روانی را اتفاقات ماورایی میدانستند. تاریخچه روانشناسی بالینی و تکامل آن با روانشناسی مرضی گره خورده است. از عمر روانشناسی بالینی به عنوان یک شاخه تخصصی و جداگانه از علم روانشناسی حدود 90 سال سپری میشود. در ایران روانشناسان بالینی بیشتر از سایر روانشناسان هستند و در زمینه علم روانشناسی کار میکنند. در دهه 1350 در ایران اولین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه شروع به کار کرد، بدنبال تعطیلی این مرکز انستیتو روانپزشکی تهران در سال 1365 عهده دار روانشناسی بالینی ایران شد همچنین اولین دانشجوی دکتری در سال 1381 از این انستیتو فارغ التحصیل شد.

 

 

روانشناسان بالینی به مطالعه و تشخیص، مشاوره، آموزش، نظارت، مداخله در کار روان درمانها و مدیریت آنها می پردازد. روانشناسان بالینی میتوانند به انتخاب خود در هر یک از چهار زمینه زیر فعالیت کنند.

 

 

 در بعضی از موارد بدلیل استفاده از دارو در درمان بیماری های روانی این کار با مشورت روانپزشک انجام میگیرد. روانشناسان بالینی از رویکردهای روانکاوی، رفتار درمانی و شناخت درمانی برای درمان بیماران روانی استفاده میکنند.

 

یکی از کارهای متخصص روانشناسی بالینی استفاده از تست های روانشناسی متنوع ، و بررسی ویژگی های رفتاری و شخصیتی افراد جامعه است. تست های روانشناسی متنوعی وجود دارد که با استفاده از هر کدام می توان جنبه های متنوعی از تشخیص را مورد بررسی قرار داد.

 

در روانشناسی بالینی متخصصین با استفاده از روش های متنوع مانند بررسی رفتار افراد ، آزمایش های روانی ، مصاحبه با فرد و تاریخچه گیری به بررسی بیماری های روانی و شناسایی علل آن بپردازد. 

 

روانشناسان بالینی از روش های متنوعی برای تشخیص و درمان بیماری های روانی استفاده می کنند. راه های متنوعی نظیر شناخت درمانی ، درمان رفتار ، روانکاوی و … مورد استفاده متخصص روانشناسی بالینی قرار می گیرد.

 

روانشناسان بالینی معتقدند که باید با تمام این روش ها آشنایی داشته باشند تا بتوانند به بهترین روش وظیفه خود را انجام دهند. در روانشناسی بالینی ، روانشناس به بیماران کمک میکنند تا با ناسازگاری های زندگی کنار بیایند و به رفع مشکلات آنها کمک میکنند. روانشناسان بالینی در بیمارستان ها، مدارس، زندان ها، دانشگاه ها، کودکستان ها، خانه سالمندان، کارخانه ها، داد گاه های کودکان و مراکز نگهداری بدهکاران، درمانگاه بهداشت روانی و … فعالیت دارند. روانشناسان بالینی بدلیل سر کار داشتن با افرادى که دارای اختلالات روانی و رفتارهای نابهنجار هستند باید علاوه بر جامعه نگر بودن دارای یک روحیه بالا نیز باشند.

 

 

 

 

دكتر فهيمه رضايی دارای دكتری روانشناسی از دانشگاه دهلی نو هندوستان روانشناس و مشاور ازدواج طلاق زوج و خانواده درمانگر اضطراب وسواس افسردگی و اختلالات خلقی وشخصيتی و عضو هئيت علمی دانشگاه تربيت معلم و داراي ١٥سال سابقه تدريس دانشگاهی و روان درمانی

Power By Coms CMS

رواندرمانی

توانبخشی

مشاوره

روانشناسی بالینی  شاخه ای از روانشناسی است  که به ارزیابی و درمان بیماری های روانی ، رفتارهای غیر عادی و مشکلات روانپزشکی مربوط می شود. این رشته و یک روانشناس بالینی علم روانشناسی را با درمان مشکلات پیچیده انسانی ادغام می کند ، و این یک انتخاب شغلی هیجان انگیز برای افرادی است که به دنبال کار در یک زمینه چالش برانگیز و با ارزش هستند.

روانشناسی بالینی

تحقیقات اولیه در زمینه روانشناسی بالینی به روانکاو اتریشی زیگموند فروید برمی گردد . وی یکی از اولین کسانی بود که به این ایده توجه داشت که بیماری روانی چیزی است که با گفتگو با بیمار قابل درمان است و این توسعه رویکرد گفتاردرمانی وی بود که اغلب به عنوان اولین کاربرد علمی روانشناسی بالینی ذکر می شود.

روانشناس آمریکایی لایتنر ویتمر اولین کلینیک روانشناسی را با تمرکز ویژه در کمک به کودکانی که دارای ناتوانی در یادگیری هستند ، در سال 1896 افتتاح کرد. همچنین ویتمر بود که اولین بار در مقاله ای در سال 1907 اصطلاح “روانشناسی بالینی” را مطرح کرد. ویتمر ، دانشجوی سابق  ویلهلم ووندت ، روانشناسی بالینی را چنین تعریف كرد: “مطالعه افراد با مشاهده یا آزمایش ، به منظور ارتقا تغییر”.

تا سال 1914 ، 26 کلینیک دیگر که به روانشناسی بالینی اختصاص داده شده بودند ، در ایالات متحده تأسیس شده بود. امروزه ، روانشناسی بالینی یکی از محبوب ترین زیرشاخه ها و بزرگترین حوزه اشتغال در روانشناسی است.

روانشناسی بالینی در طی جنگ جهانی اول تثبیت شد ، زیرا پزشکان سودمندی ارزیابی های روانشناسی را به دیگران نشان دادند. در سال 1917 ، انجمن روانشناسی بالینی آمریکا تاسیس شد ، اگرچه فقط دو سال بعد با تأسیس انجمن روانشناسی آمریکا  (APA) جایگزین آن شد .

در طول جنگ جهانی دوم ، روانشناسان بالینی برای کمک به درمان آنچه که در آن زمان شوک پوستی شناخته می شد ، که اکنون تحت عنوان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شناخته می شود ، فراخوانده شدند .

تقاضا برای دکتر روانشناس بالینی خوب برای درمان بسیاری از جانبازان بازگشتی که نیاز به مراقبت داشتند ، به رشد روانشناسی بالینی در این دوره کمک کرد.

در طول دهه 1940 ، ایالات متحده هیچ برنامه ای نداشت که مدرک رسمی روانشناسی بالینی را ارائه دهد. دولت پیشکسوتان ایالات متحده تعدادی برنامه آموزشی در سطح دکترا تنظیم کرد و تا سال 1950 بیش از نیمی از کل دکترای فلسفه (Ph.D) – درجه روانشناسی در زمینه روانشناسی بالینی اعطا شد.

روانشناسان بالینی که به عنوان روان درمانگر کار می کنند ، معمولاً هنگام کار با بیمار از روش های مختلف درمانی استفاده می کنند. در حالی که برخی از پزشکان بر روی چشم انداز درمانی بسیار خاصی تمرکز دارند ، بسیاری از مواردی که به عنوان “رویکرد التقاطی” نامیده می شود، استفاده می کنند. این شامل استفاده از روش های مختلف نظری برای تهیه بهترین برنامه درمانی برای هر بیمار خاص است.

  این دیدگاه در اثر کار فروید شکل گرفت. او معتقد بود که ذهن ناخودآگاه نقش مهمی در رفتار ما دارد. روانشناسانی که از درمان روانکاوی استفاده می کنند   ممکن است از روش هایی مانند ارتباط آزاد برای بررسی انگیزه های اساسی و ناخودآگاه بیمار استفاده کنند.

این رویکرد در روانشناسی بالینی از مکاتب فکری رفتاری و شناختی شکل گرفته است. روانشناسان بالینی با استفاده از این دیدگاه نحوه تعامل احساسات ، رفتارها و افکار بیمار را بررسی می کنند. درمان شناختی-رفتاری  (CBT) اغلب بر تغییر افکار و رفتارهایی است که به پریشانی روانشناختی کمک می کنند.

  این رویکرد در روانشناسی بالینی ناشی از کار اندیشمندان اومانیستی مانند آبراهام مزلو و  کارل راجرز است . این دیدگاه با دید کلی تری به بیمار نگاه می کند و مواردی از قبیل خود واقعی سازی را متمرکز می کند  .

در ایالات متحده ، یک روانشناس بالینی معمولاً دکترای روانشناسی دارد و در زمینه های بالینی آموزش می بینند. شرایط آموزشی برای کار در روانشناسی بالینی کاملاً سخت است و اکثر روانشناسان بالینی پس از کسب لیسانس بین چهار تا شش سال دوره تحصیلات تکمیلی سپری را می کنند .

بعضی از روانشناسان بالینی ممکن است روی یکی از این رشته ها تمرکز کنند یا چندین مورد از این خدمات را ارائه دهند. به عنوان مثال ، کسی ممکن است به طور مستقیم با بیمارانی که به دلیل اختلالات روانشناختی در بیمارستان بستری شده اند کار کند ، در حالی که یک مطب خصوصی درمانی نیز دارد که خدمات سرپایی کوتاه مدت و بلند مدت را به کسانی که برای مقابله با پریشانی روانشناختی نیاز به کمک دارند، ارائه می دهد.

روانشناس بالینی یکی از محبوب ترین زمینه ها در روانشناسی است ، اما مهم است که قبل از تصمیم گیری در مورد مناسب بودن این حوزه ، علایق خود را ارزیابی کنید. اگر از کار با مردم لذت می برید و می توانید با استرس و درگیری به خوبی کنار بیایید ، روانشناسی بالینی می تواند یک انتخاب عالی باشد. رشته روانشناسی بالینی به لطف تغییر نیازهای جمعیت و همچنین تغییر رویکردها در سیاست مراقبت های بهداشتی ، همچنان در حال رشد و تکامل خواهد بود.

مرکز روانشناسی و مرکز مشاوره ذهن آرا، تخصصی ترین کلینیک روانشناسی در تهران است که تشخیص و درمان اختلالات روانشناسی را در بالاترین سطح ممکن ارائه می دهد. وجه تمایز کلینیک روانشناسی ذهن آرا، تشخیص دقیق، رویکرد تخصصی و تجربه محور و درمان چندبعدی همراه با تکنولوژی روز دنیاست.

آدرس: خیابان شریعتی، دوراهی قلهک، اول خیابان بصیری، پلاک ۱۷، واحد ۲، مرکز روانشناسی ذهن آرا

شماره تماس رزرو وقت:

۲۲۰۰۶۶۰۸ – ۲۲۶۰۵۴۴۱ – ۲۲۶۴۲۱۷۸

تماس در ایام تعطیل: ۰۹۳۳۰۷۹۵۰۴۰

ساعات کاری: ۹ صبح الی ۲۱

ایمیل: Info@zehnaraclinic.com

تشخیص و ارزیابی، استعدادیابی

مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده

مشاوره شغلی، مشاوره تحصیلی

روانشناسی کودک، توانبخشی شناختی

رواندرمانی و روانکاوی، درمان وسواس

مشاوره طلاق و جدایی

شبکه های اجتماعی

 

جدیدترین مقالات:

سلامت روان در دوران کرونا

اختلال دوقطبی چیست؟

کتاب مشاوره با کودکان

برای سازگاری با تغییرات پرسرعت دنیای امروز چه کنیم؟

روانشناسی بالینی

نوشتن درمان میکند( فواید خواندن و نوشتن)

 

هرآنچه که باید در رابطه با تفاوت روانشناسی بالینی و عمومی بدانید در این مقاله برای شما آورده شده است.

 

·   تفاوت محیط کار روانشناسی عمومی با روانشناسی بالینی چیست؟

·   تفاوت های دیگر روانشناس عمومی با روانشناس بالینی چیست؟ 

·   تفاوت روانشناسان و روانپزشکان چیست؟

 

تفاوت روانشناسی بالینی و عمومی در این است که روانشناسی عمومی،  بررسی رفتارهای ذهنی و عملکردهای روانشناختی است ،  در حالی که روانشناسی بالینی، صرفاً یک مطالعه علمی نیست،  بلکه یک قدم جلوتر است و به ارزیابی و سپس درمان بیماری های روانی می پردازد.

 

روانشناسان تلاش می کنند ذهن انسان را بفهمند به طور مثال اینکه ذهن چگونگی عملکردی دارد ، چگونه به ان پاسخ می دهد ، چگونه می توان آن را بهبود بخشد و چگونه می توان آن را پایدار نگه داشت. روانشناسان مفاهیمی مانند درک انسان ، احساسات ، شخصیت ، رفتار ، روابط ، توجه ، انگیزه ، شناخت و غیره را در افراد مطالعه و بررسی می کنند و به همین دلیل است که صدها هزار نفر در سراسر جهان به دلیل مشکلات روحی و عاطفی خود به روانشناسان مراجعه می کنند.

 

به زبان ساده ، کاربرد اصول و مفاهیم روانشناسی به عنوان روانشناسی بالینی شناخته می شود. هدف روانشناسان بالینی استفاده از روش های علمی و اصول روانشناسی برای درمان کسانی است که از مشکلات روانی رنج می برند. روانشناسان بالینی تجربه و پیشینه انجام تست های روانشناختی ، تحقیق ، مشاوره و درمان را دارند. هدف اکثر روانشناسان بالینی ، پیشنهاد یک دوره درمان برای بهبود سلامت روان بیماران است.

 

بسیاری از زمینه های مختلف روانشناسی مانند تکمیلی ، بالینی ، اجتماعی ، شناختی ، آموزشی و غیره وجود دارد ، بنابراین محیط کار به این بستگی دارد که زیر شاخه رشته روانشناسی در انتخاب رشته شغلی شما قرار بگیرد. اما در بیشتر موارد روانشناسان،   مشغول بهبود زندگی بیماران از طریق مشاوره ، آزمایش روانشناسی ، تهیه برنامه های تحقیقاتی کمی و کیفی و غیره خواهند بود. به عنوان مثال ، روانشناسان ممکن است مجبور شوند که به کودکانی که قربانی کودک آزاری یا خشونت خانگی هستند ، مشاوره دهند و در این صورت با کودکان و خانواده های آن ها باید وقت زیادی صرف کنند. روانشناسان عمومی همچنین با هزاران کارمند که از استرس شغلی رنج می برند ، برخورد می کنند. در بعضی مواقع ممکن است برای ارائه مقابله با استرس ، به یک دفتر مراجعه کنند. بنابراین محیط کار به تخصص و رشته فرد در زیر شاخه روانشناسی آن ها بستگی دارد. برای یک روانشناس بالینی محیط کار تقریباً از پیش تعریف شده است. یک روانشناس بالینی اغلب در مراکز پزشکی ، کلینیک ها ، بیمارستان ها ، مؤسسات دانشگاهی و مناطق مشابه کار می کند. وظایف شغلی عمومی روانشناسان بالینی ممکن است شامل : درمان اختلالات روانشناختی ، انجام آزمایشات دارویی ، تهیه برنامه هایی برای معالجه و پیشگیری از اختلالات اجتماعی و تشخیص بیماران باشد. یک روانشناس بالینی ، ممکن است مجبور شود با توجه به یک مورد خاص یا در رابطه با یک آزمایش بیمار با پزشکان و سایر روانشناسان مشورت کند. از آنجا که بعد از کار کردن در بسیاری از موارد تجربه کسب می کند ، یک روانشناس بالینی ممکن است دوره های مربوطه را در دانشگاه ها تدریس کند یا خدمات چند مشاوره ای راارائه دهد.

 

برای اینکه خود را روانشناس عمومی بنامید ، ابتدا باید دارای  یک مدرک معتبر روانشناسی از دانشگاهی معتبر باشید. با این حال فقط با داشتن مدرک کارشناسی روانشناسی ، شما فقط می توانید مشاغل سطح اولیه مانند یک دستیار آزمایشگاه ، دستیار عمومی روانشناسان ارشد ، معاون پژوهشی و .. باشید. اگر می خواهید به درجات بالاتر برسید به تجربه و آموزش عالی مانند داشتن مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا نیاز خواهید داشت. داشتن مدرک فوق لیسانس به شما امکان می دهد که مجوز لازم را در زمینه روانشناسی عمومی داشته باشید. داشتن مدرک دکتری برای تکمیل مدرک کارشناسی ارشد به شما قدرت قابل توجهی در بازار کار برای داشتن مقام های برتر در رشته روانشناسی اعطا خواهد کرد.  در سال های ابتدایی تحصیلی ، آموزش تقریباً برای همه روانشناسان یکسان است. روانشناسی بالینی در واقع رشته ای است که می توانید در یک زیرشاخه خاص روانشناسی تخصص داشته باشید. با داشتن مدرک کارشناسی در روانشناسی ، می توانید برای کارشناسی ارشد یا دکترای روانشناسی بالینی نیز اقدام کنید. همچنین نیاز به صدها ساعت کار در کلینیک ها و کمک به روانشناسان ارشد برای کسب تجربه کافی خواهید داشت.

 

روانشناس عمومی برای کسانی مناسب است که مایل هستند اطلاعات کلی ای در رابطه با این رشته داشته باشند و پایه و اساس قوی را برای خود ایجاد کنند بسیار عالی است. همچنین روانشناسی عمومی به عنوان یک پله برای تخصص در آینده بسیار مفید خواهد بود. کسانی که مایل به درگیر شدن در تحقیقات هستند نیز می توانند به حرفه یک روانشناس عمومی بپیوندند. از طرف دیگر ، اگر شما طرفدار همکاری با بیماران ، همکاری با متخصصان پزشکی هستید و می خواهید مسئولیت مستقیم سلامت روانی و پیشرفت فرد را بر عهده دارید ، پس می توانید نقش یک روانشناس بالینی را کاملاً ارزشمند بدانید.

 

به طور معمول ، روانشناسان بالینی به دلیل آموزش گسترده تر ، خدمات بیشتری را به افراد ارائه می دهند. آنها همچنین شیوه ای مؤثر از معالجه را ، فراهم می آورند که احتمالاً به نتایج مثبت می رسند.

 

تفاوت یک روانشناس بالینی و روانشناس عمومی در مسیرهای آموزشی آنها است. روانشناس عمومی باید مسیرهای ۴ + ۲ را دنبال کند ، بدین معنی که آنها بعد از کسب  مدرک کارشناسی روانشناسی دو سال باید آموزش شغلی دریافت کنند. در حالی که روانشناس بالینی دارای مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا با ۲ سال کار کامل تحت نظارت به رشته تخصصی بالینی است.

(۱) مسیر آموزش: روانشناسان بالینی نیاز به مدرک کارشناسی ارشد یا دکتری با مؤلفه های عملی دارند ، و به دنبال آن نیاز به یک برنامه ثبت و تصویب شده توسط هیئت مدیره خواهند داشت.

(۲) زمینه های دیگر از تخصص هایی مانند پزشکی قانونی یا عصب روانشناسی،  که روانشناسان بالینی در این زمینه های عملی،  آموزش های تخصصی خواهند دید.

 

روانشناسان عمومی در هیئت روانشناسی ثبت نام می شوند و از معیارهای بالایی در زمینه آموزش ، تمرین تحت نظارت ، معیارهای اخلاقی و حرفه ای برخوردار هستند. روانشناسان عمومی حداقل شش سال آموزش دانشگاه به همراه تجربه نیاز دارند. علاوه بر این ، هر ساله آنها برای ادامه مهارت و دانش خود به آموزش مداوم نیز احتیاج خواهند داشت. علاوه بر این این افراد می توانند مهارت های تکمیلی ، آموزش و تجربه در زمینه های خاص را نیز برای خود توسعه دهند.آنها اغلب می توانند در حرفه های مختلف پزشکی کار کنند تا بتوانند طیف گسترده ای از نگرانی ها را برای ارزیابی ، تشخیص و درمان مراجعان انجام دهند. آنها از رویکردهای روانشناختی مبتنی بر شواهد استفاده می کنند که متناسب با نیازهای بیماری های خاص طراحی شده اند.

هدف روانشناسان بالینی استفاده از روش های مبتنی بر شواهد و اصول روانشناسی برای درمان کسانی است که از مشکلات روانی رنج می برند.روانشناسان بالینی از چندین روش مختلف آموزش دیده اند که به آنها این امکان را می دهد تا در مورد استراتژی های استفاده شده و انطباق با نیازهای بیماران خود انعطاف پذیر باشند. روانشناسان بالینی معمولاً سابقه کار در خدمات بهداشت روان را دارند و به همین دلیل صلاحیت دارند تا با مشکلات بالینی پیچیده تری از جمله افسردگی بالینی ، روان پریشی و PTSD و همچنین مشکلاتی مانند اضطراب و بی خوابی کار کنند.

همچنین بسیاری از افراد در مورد فرق بین روانشناس، روانپزشک و روانکاو سردرگم هستند. روانپزشکان آموزش های مختلفی را دیده اند و با انجام مطالعات پزشکی برای تبدیل شدن به یک پزشک ، اقدام به انجام این کار کرده اند.این افراد پس از گذراندن دوره کارشناسی ارشد خود ، می توانند ادامه تحصیل دهند تا روانپزشک شوند. وقتی روانپزشکی را فرا می گیرند ، آنها یاد می گیرند که اختلالات روانی ، عاطفی و رفتاری را تشخیص دهند ودرمان کنند. روانپزشک می تواند درمورد مسائل مربوط به سلامت روان داروها را تجویز کند و همچنین در صورت نیاز می تواند مراجعان را به بیمارستان بستری کند.

 

روانشناس و روانپزشک هم برای درک نحوه کار مغز آموزش دیده اند. هم روانشناسان و هم روانپزشکان از روشهای مختلف درمانی برای کمک به مشکلاتی مانند افسردگی ، اضطراب ، استرس ، اختلال دو قطبی ، اختلال وسواس ، اعتیاد به الکل واسترس پس از آسیب استفاده می کنند. آنها می توانند به پیشرفت راههای بهتر برای تفکر و رفتار کمک کنند. از آنجا که روانپزشکان تنها کسانی هستند که می توانند دارو تجویز کنند ، که روانشناسان قادر به انجام این کار نیستند ، آنها تمایل دارند افرادی را درمان کنند که بیماری روانی شدیدتری دارند و به خدمات پزشکی نیاز خواهند داشت.

یک روانشناس عمومی ، توجه بیشتری به افرادی که مشکلات روانی آسیب شناختی کمتری دارند ، دارد در حالی که یک روانشناس بالینی تمرکز بیشتری روی افراد مبتلا به روانپریشی یا بیماری روانی جدی تری دارد اما هر دو در فعالیتهای تحقیق و نظارت شرکت می کنند.  در تحقیقات اخیر ، مشخص شد که هر دو رشته با توجه به جهت گیری تئوری هایی که مطالعه می کنند ، با یکدیگر همپوشانی زیادی دارند. با این حال ، برخی از تفاوت ها نیز برجسته شد. در روانشناسی بالینی ، دانشجویان بیشتر بر روی اقناع روانکاوانه و مسائل رفتاری تمرکز می کنند ، در حالی که روانشناس عمومی به نفع سنت های اومانیستی و مشتری مدار محور است. از نظر گرایش نظری ، دانشجویان بالینی تحقیقات روانشناسی را ترجیح می دهند ، در حالی که دانشجویان عمومی نسبت به رفتارهای شناختی گرایش دارند. همچنین  در حوزه های تحقیقاتی دو رشته تفاوت های چشمگیری وجود دارد. روانشناسان بالینی  تحقیقات مبتنی بر شرایط روانی را انجام می دهند ، در حالی که روانشناسان عمومی ارزیابی حرفه ای و روانشناسی اقلیت / متقابل فرهنگی را ترجیح می دهند.  آنچه می بینیم این است که به نظر می رسد روانشناسان عمومی بیشتر به رویکرد اومانیستی علاقه دارند و مستقیماً با مشکلات رفتاری برخورد می کنند که در جامعه برطرف می شود اما از طرف دیگر روانشناسان بالینی ، بیماریهای روانی جدی تر را ترجیح می دهند ، جایی که  ممکن است ، بستری شدن فرد در بیمارستان لازم باشد.

 

از روزی که روانشناسی با نکاتش حالمو بهتر کرد تصمیم گرفتم با انگارکه تا میشه حال بقیه رو بهتر کنم.

روانشناسی بالینی

اهداف و افکار ما ادمها همه چیز ماست طوری که با آنها نفس میکشیم و روزهایمان را میگذرانیم. ما طوری زندگی میکنیم انگار که مردان از زنان برترند، انگارکه بدی حکمفرماست و.. .. . این انگارکه ها واقعیت ندارد اما ما جوری زندگی میکنی انگارکه آنها واقعی هستند به عبارت دیگر ما آنها را واقعی میکنیم. سایت انگار که در تلاش است با ارائه مطالب در حوزه سلامت روان تا حدی به آگاهی عمومی از این انگار که ها و روایت ها کمک بکند تا بتوانیم جنبه های دیگری از این روایت ها را ببینیم و کمی به واقعی بودن آنها شک کنیم.. ارادتمند شما                                                                                                                           میثم صالحی 

© 2019 تمامی حقوق این سایت برای مجله اینترنتی روانشناسی انگار که محفوظ است . طراحی و تولید محتوا استودیو نماد



صاحب امتیاز و ناشر

دانشگاه علوم پزشکی ایران

مدیر مسئول
سردبیر

جانشین سردبیر

روانشناسی بالینی

دبیر شورای نویسندگان

مدیر اجرایی

کارشناس پیگیری داوری مقالات

دکتر محمدباقر صابری زفرقندی
دکتر بنفشه غرایی

دکتر احمد عاشوری

دکتر نوشین خادم الرضا

زهره راخ

آرزو قاسمی، شماره تماس۶۳۴۷۱۲۲۶

دوره انتشار

فصلنامه

زبان

فارسی

ISSN                    E-ISSN

پست الکترونیک:

ijpcpjournals.iums.ac.ir

   

1399، جلد 26، شماره3

شاپای چاپی: 1735-4315

شاپای الکترونیکی: 2228-7515

مدیر مسئول: دکتر محمدباقر صابری زفرقندی

سردبیر: دكتر بنفشه غرايي

مشاهده ی آخرین شماره

روانشناسی بالینی

مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
تهران، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی ایران

تلفن دانشگاه : 02166506899

تلفن ناشر : 02186036497 – 02186037228
وب‌سایت: http://ijpcp.iums.ac.ir
ایمیل: ijpcp@iums.ac.ir

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2021 All Rights Reserved | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology

Designed & Developed by : Yektaweb

واژه‌ی روانشناسی بالینی را بارها و بارها در طول عمرمان شنیده‌ایم. به‌خصوص زمانی که قصد مراجعه به یک روانشناس داریم و این کلمه را در توضیح تخصص بعضی از روانشناسان می‌بینیم.

شاید برای شما هم این سوال به وجود آمده باشد که روانشناس بالینی چه تفاوتی با سایر روانشناسان دارد؟ از کجا بفهمیم که باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنیم و به‌طور کلی، یک روانشناس بالینی از چه شیوه‌هایی برای ارتباط با مراجع استفاده می‌کند؟

واقعیت این است که همان قدر که دنیای آدم‌ها دنیایی پیچیده و پررمز و راز است، دنیای علم مطالعه‌ی رفتار انسان‌ها، یعنی روانشناسی‌، هم به همان اندازه بی‌انتها و گسترده خواهد بود.

برخلاف چیزی که ممکن است تصور کنیم، روانشناسی فقط علم تشخیص امراض روانی و درمان آن‌ها نیست. ما روانشناسانی داریم که به بررسی رفتارهای انسانی در نگاه اجتماعی می‌پردازند و آن‌ها را روانشناس اجتماعی می‌دانیم یا افراد دیگری که با کمک آزمون‌های روانشناختی به سنجش نظریه‌های مختلف و تصمیم‌گیری می‌پردازند.

روانشناسی بالینی

 

مقاله پیشنهادی :نگاهی به روانشناسی رفتاری و تاریخچه‌ی آن

 

روانشناسی بالینی، تنها یک شاخه از درخت عظیم علم روانشناسی است. شاخه‌ای که به پیش‌بینی، درک و درمان نابهنجاری‌های روانی در ابعاد مختلف کمک می‌کند و روش‌هایی که به بهبود این نابهنجاری‌ها کمک می‌کنند را بررسی می کند.

این روش‌ها اغلب برروی طیف وسیعی از جمعیت قابل استفاده هستند و با سال‌ها آزمون و خطا و روش‌های علمی بدست آمده‌اند. اگر بخواهیم به طور خلاصه به نقش روانشناسی بالینی بپردازیم، به موارد زیر برمی‌خوریم:

اگر بخواهیم گرایش‌های مختلف روانشناسان در سراسر دنیا را برروی نمودار بیاوریم، روانشناسان بالینی بیشترین تعداد را در بین سایر تخصص‌ها به خود اختصاص داده‌اند.

روانشناسان بالینی در واقع مانند یک پزشک متخصص و با کمک اصول بالینی به تشخیص و درمان مشکلات عاطفی می‌پردازند.

حال این مشکلات ممکن است در بسترهای متفاوتی ایجاد شود. گاهی بیماری‌های روانی و مشکلات فردی، گاهی اعتیاد، گاهی مشکلات کودک و نوجوان و حتی مشکلات و کشمکش‌های خانوادگی می‌توانند حوزه‌ی مورد مطالعه و تخصص یک روانشناس بالینی باشند.

به همین دلیل هم هست که ما روانشناسان بالینی را در بسیاری از مکان‌ها غیر از دفترهای مشاوره و روان درمانی می‌بینیم. آن‌ها در دادگاه‌ها، کلینیک‌های مددکاری، مراکز بازپروری، مدارس و حتی درمانگاه‌ها حضور دارند.

 

مقاله پیشنهادی :روانشناسی کودک و نوجوان

 

اگر بخواهیم به داستان روانشناسی بالینی گوش کنیم و ردپای آن را از گذشته تا امروز پیدا کنیم، احتمالا به جایی حوالی قرن نوزدهم می‌رسیم. تا قبل از این زمان به بیماران روانی در بسیاری از کشورهای دنیا و حتی کشورهای توسعه‌یافته، به چشم بیمارانی تبه‌کار و یا لاعلاج نگاه می‌شد.

این افراد در مراکزی با حداقل امکانات و پایین‌ترین سطح بهداشت نگهداری می‌شدند و با آن‌ها به بدترین شکل ممکن رفتار می‌شد. در اواخر قرن نوزدهم جرقه‌هایی به‌وجود آمد که نگاه دنیا را به بحث ناهنجاری‌های روانی و روانشناسی بالینی برای همیشه تغییر داد.

یکی از اولین کسانی که در ایجاد این تغییر نقش مستقیم داشت فیلیپ پینل پزشک فرانسوی بود. او مخالف این حجم از رفتار غیر انسانی و ظلم در حق بیماران بود به همین دلیل هم زمانی که به ریاست آسایشگاهی در شهرهای سالپتریر و بیختر رسید با روش‌ها و شیوه‌ای کاملا جدید به درمان بیماران روانی نگاه کرد.

با به‌وجود آمدن چنین تغییراتی در سرتاسر دنیا کم کم جامعه و متخصصان، با دقت بیشتری متوجه این مسئله شدند که طیف وسیعی از اختلالات روانی وجود دارد و نمی‌توان تمام افراد دارای بیماری‌های روانی را با برچسب دیوانه نامگذاری کرد.

به عنوان مثال در سال ۱۸۳۸ فردی به نام ژان دومینیک اسکیرول (Jean-Étienne Dominique Esquirol) تفاوت‌هایی را بین بیماران مبتلا به عقب‌ماندگی ذهنی و نوعی دیگر از بیماری‌های روانی که آن‌ها را با نام پسیکوز می‌شناسیم کشف کرد و این کشفیات او زمینه‌ساز توجه جامعه متخصصان به طیف گسترده‌ی بیماری‌های روانی شد.

جایی در اواسط قرن نوزدهم حوالی سال ۱۸۵۹ که کتاب چارلز داروین یعنی منشا انواع منتشر شد، کتاب تاریخ روانشناسی بالینی مانند سایر علوم اساسی ورق خورد و پنجره‌ی جدیدی به رویش باز شد.

داروین با اشاره به علم وراثت و پرداختن به مفاهیمی مثل ژنتیک کمک شایانی به علم روانشناسی کرد و این اقدام او اولین گام‌ها برای به‌وجود آمدن علمی به‌نام روانشناسی وراثت بود.

کم کم توجه دانشمندان و محققان با رویکردی جدید به علم روانشناسی بالینی معطوف شد حالا پژوهش‌هایی در زمینه‌ی ارثی بودن سن و ویژگی‌های بلوغ انجام شده بود و دانشمندان می‌توانستند به بررسی ریشه‌های ژنتیکی بیماری‌های روانی‌ هم بپردازند.

 

ویدیو پیشنهادی : دوره های آموزشی روانشناسی

 

حالا می‌شد روانشناسی را در کنار علومی مثل فیزیک و زیست‌شناسی به آزمایشگاه‌ها برد و با اصولی دقیق و تبیین شده آن‌ها را بررسی کرد.

دانشگاه لایپزیک اولین جایی بود که با کمک تلاش‌های ویلهم وونت آلمانی نخستین لابراتوار رسمی روانشناسی در آن تاسیس شد. گام مهم دیگری در پیشبرد علم روانشناسی بالینی.

ویلهم وونت غیر از پایه‌گذاری نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی کتابی را به نام «روانشناسی فیزیولوژیک» چاپ کرد که تاثیر فراوانی بر رویکرد پژوهشگران قبلی داشت.

او در این کتاب به بررسی ریشه‌ای بیماری‌های روانی از نگاه فیزیولوژی می‌پرداخت و بیان می‌کرد که ریشه‌ی تمام بیماری های روانی در کارکرد مغز و رخدادهای فیزیولوژیک خلاصه شده است.

مسیر پر پیچ و خم تولد روانشناسی بالینی راه خودش را طی می‌کرد تا اینکه در سال ۱۸۹۶ لاتیز ویتمر رسما حضور علمی به نام روانشناسی بالینی بین‌المللی را اعلام کرد و چهار اصل را برای آن در بین اعضای انجمن روانشناسی آمریکا مطرح کرد:

به انتهای سفرمان نزدیک می‌شویم؛ انتهایی که خود آغاز راهی دیگر است. پس از افزایش تحقیقات علمی در حوزه‌ی روانشناسی و توجه بیشتر به این حوزه در سال ۱۹۱۹، انجمن روانشناسان بالینی(AACP) پایه‌گذاری گردید و به‌صورت مستقل از انجمن روانشناسی آمریکا شروع به کار کرد.

هرچند که پس از گذشت حدود دوسال این دو انجمن به‌یکدیگر پیوستند و حالا انجمن روانشناسی بالینی به عنوان یکی از سازمان‌های زیرنظر انجمن روانشناسی آمریکا فعالیت می‌کند.

asp.net چیست

روانشناسی کودک و نوجوان

روانشناسی بالینی




ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم مرا با ایمیل از دیدگاه های آتی این نوشته مطلع کن. همچنین می توانید بدون ارسال دیدگاه مشترک شوید.


نام کاربری یا نشانی ایمیل


رمز عبور

مرا به خاطر بسپار


نام‌کاربری


ایمیل

تأیید ثبت نام برای شما ایمیل خواهد شد.


روانشناسی بالینی
روانشناسی بالینی
0

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *