![زاهدی
زاهدی](http://dl.molisy.ir/wp-content/uploads/20210107/4432013.jpg)
اردشیر زاهدی (زادهٔ ۲۴ مهر ۱۳۰۷ در تهران)[۱]
یک سیاستمدار ایرانی است. وی وزیر خارجه ایران و آخرین سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا در دورهٔ محمدرضا شاه پهلوی بود. وی فرزند فضلالله زاهدی و همچنین همسر سابق شهناز پهلوی میباشد. اردشیر زاهدی هماکنون در سوییس زندگی میکند.
اردشیر زاهدی در ۲۴ مهر ۱۳۰۷ در تهران به دنیا آمد. پدر وی، سپهبد فضلالله زاهدی از نظامیان بلندپایه در سلطنت پهلوی بود. اردشیر زاهدی، دیپلم خود را از یک مدرسه آمریکایی در بیروت، لبنان گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه ایالتی یوتا در آمریکا رفت تا درس مهندسی کشاورزی بخواند.[۲]
زاهدی در کتاب خاطراتش میگوید که اولین دیدارش با محمدرضا پهلوی، شاه ایران را همزمان با اولین بازدید شاه از آمریکا در سال ۱۳۲۸ بودهاست. در آنجا اردشیر زاهدی به عنوان نمایندهٔ محصلین ایرانی ایالت یوتا به دیدار شاه ایران میرود. زاهدی در سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به ایران بازگشت. در آن زمان آمریکاییها در پروژههای گوناگونی در ایران، از جمله حوزه کشاورزی فعالیت داشتند. یکی از این پروژهها به نام «برنامه اصل ۴» که برای بهبود کشاورزی در ایران بود و ۱۳۸ آمریکایی در آن مشغول به فعالیت بودند. یرواند آبراهامیان در کتاب «کودتا» مینویسد: «اردشیر زاهدی فرزند سرلشکر زاهدی در پروژه اصل ۴ کار میکرد و پیامهای آمریکاییها را به پدرش که مخفی شده بود، میرساند.» در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، سپهبد فضلالله زاهدی، پدر اردشیر زاهدی، از عوامل اصلی آن کودتا بود که در ابتدا شکست میخورد و سه روز مخفی میشود و پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد، نخستوزیر ایران میشود.[۲]
در نخستین سفر محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد به آمریکا، اردشیر زاهدی به عنوان آجودان کشوری همراه شاه به این سفر میرود. بهاین ترتیب، وی خیلی زود به حلقه نزدیکان دربار شاه وارد میشود. اردشیر زاهدی سپس در سال ۱۳۳۶ با شهناز پهلوی، دختر بزرگ شاه، ازدواج میکند. آنها دختری به نام «مهناز» به دنیا آوردند. اما هفت سال بعد، به خواست شهناز پهلوی از هم جدا شدند. در اسناد ساواک، دلیل این جدایی، عیاشی اردشیر زاهدی خوانده شدهاست.[۳][۴]
اردشیر زاهدی دو سال بعد از ازدواج با دختر شاه، به آمریکا برگشت تا این بار در سمت سفیر ایران در آن کشور انجام وظیفه کند. دوران کار در آمریکا از اسفندماه سال ۱۳۳۸ شروع شد و در اسفند سال ۱۳۴۰ هم به پایان رسید. اختلافات اردشیر زاهدی با علی امینی نخستوزیر بود که سرانجام باعث شد تا زاهدی از مقام سفیر ایران در آمریکا استعفا دهد. زاهدی پس از آن به لندن، انگلستان رفت و سفیر ایران در آنجا شد. مقامی که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ در اختیار وی بود.[۲]
زاهدی
زاهدی در ۲۲ دی ۱۳۴۵ بهجای غلام عباس آرام در کابینه امیرعباس هویدا، به سمت وزیر خارجه ایران رسید. او پنج سال در این سمت باقی ماند. سپس در اوایل دههٔ ۵۰ خورشیدی بار دیگر به عنوان سفیر ایران در ایالت متحده انتخاب شد و تا هنگام انقلاب ۵۷ در آن مقام باقی ماند و آخرین سفیر ایران در ایالات متحده لقب گرفت.[۲]
اردشیر زاهدی تنها مقام رسمی حکومت پهلوی بود که در زمان بیماری محمدرضا پهلوی در تبعید با او بود و برای اقامت شاه ایران در ایالات متحده تلاش بسیاری کرد. اردشیر زاهدی هماکنون بازنشسته است و در شهر لوزان، سوییس زندگی میکند.[۲]
کتابی به نام خاطرات اردشیر زاهدی بیان گر خاطرات وی از دوران کودکی تا زمان استعفای فضلالله زاهدی از نخستوزیری توسط نشر کتابسرا در ایران چاپ و انتشار یافت.[۵]
اردشیر زاهدی در گفتگو با شبکه پارس از برنامه هستهای ایران دفاع کرد. وی با انتقاد از ایرانیان خارجنشین گفت: «بزرگترین گرفتاری که برای مملکت ما هست و خارجیها استفاده میکنند و میخواهند میان من و شما را به هم بریزند و از آب گل آلود ماهی بگیرند حق اتم است». وی با اشاره به امضاء انپیتی و تعهدنامههای بینالمللی توسط ایران، به تسلیحات اتمی در دست سایر کشورهای منطقه خاورمیانه پرداخت و خطاب به مجری گفت: «اسرائیل چهل سال است که این را دارد و کسی حرفی نمیزند. هندوستان و پاکستان این دو امضاء نکردند. این حق و حقانیت ایران است و باید به شما بگویم که گول نخورید و باید به شما بگویم که این اختلافات نباید آنچه را که مربوط به ملت و خواهران و برادران ما است از بین ببرد این مال تاریخ و آینده کشور است گول نخورید که کاری بکنید که آیندگان به ما فحش بدهند.»[۶]
وی همچنین در مورد ترور قاسم سلیمانی توسط آمریکا در مصاحبه با بی بی سی فارسی بیان کرده است: «قاسم سلیمانی سرباز وطن پرستی بود که و شرافتمند و بچهی ایران بود.» و در ادامه او را در ردهی چهرههای برتر سیاسی و نظامی جهان مانند ژنرال دوگل، مونتگمری، رومل و آیزنهاور توصیف کرد.[۷][۸]
اردشیر زاهدی در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ در گفتگو با بیبیسی فارسی، با بیان اینکه آتیه ایران متعلق به جوانان ایران است گفت:
«ما -نظام پهلوی- چندین میلیارد پول دادیم که هنوز پیش شان است که از آنها -آمریکا- طیاره بخریم، کوفت بخریم، زهر مار،… اینا -جمهوری اسلامی- خودشان درًن (پهپاد) درست میکنند، زیردریایی درست میکنند، هواپیما درست میکنند من به اینا افتخار میکنم. خلیج فارس را نگهداری میکنند، حالا این آقا وزیر امورخارجه آمریکا به خلیج فارس میگوید خلیج عربی، غلط کرده…»[۹]
اردشیر زاهدی در این گفتوگو که در مخالفت با تحریمها سخن میگفت، این مدعا را بیان داشت که نظام جمهوری اسلامی برخلاف نظام پهلوی که وارد کننده هواپیما بود، قادر به ساخت هواپیماست. این گفتههای اردشیر زاهدی توسط برخی از منابع، گمراهکننده توصیف شدهاست.[۹]
یک حساب توییتری با نام اردشیر زاهدی با بیش از ۷۰۰۰ دنبال کننده، مدتی نقل قولهایی از وی را در حمایت غیرمستقیم از نظام جمهوری اسلامی ایران منتشر مینمود که برخی از رسانههای داخل ایران نیز این مطالب را باز نشر میکردند. این در حالی است که اردشیر زاهدی در گفتگو با وبسایت ایرانوایر، داشتن حساب توییتر و انتساب نظرات و جملات منتشر شده در آن را به وی تکذیب نمود و آن را سوءاستفاده از نامش خواند.[۱۰] این حساب توییتری پس از چندی غیر فعال شد.[۱۱]
اردشیر زاهدی در کنار پدر و خواهرش هما.
اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی در هنگام ازدواج
اردشیر زاهدی در معیت پادشاه ایران در سنت موریتز.
تیمسار سپهبد فضلالله زاهدی ملقب به بصیردیوان (۱۲۷۱ همدان – ۱۳۴۲ ژنو)، سناتور همدان در مجلس سنا[۱] و نخستوزیر ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ بودهاست. او برای دو حادثه سرشناس تر است. نخست سرکوب و دستگیری شیخ خزعل، (رهبر شورشیان جدایی طلب)[۲] در آغاز دوران رضاشاه و دوم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که پس از آن، او جای محمد مصدق را به عنوان نخستوزیر گرفت.
او فرزند ابوالحسنخان بصیردیوان از مالکان همدان بود و پس از کسب اجازه از میرزا مهدی زاهدی این فامیل را برای خود میگزیند.[۳] زاهدی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهٔ مظفری گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ الیاس به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد مدرسهٔ نظام گردید و مدارج این مدرسه را نیز پشت سر گذاشت.[۴]
زاهدی در سال ۱۲۸۹ در حالی که بیش از هجده سال نداشت، به درجهٔ نائب سومی (ستوان سومی) رسید. سه سال بعد نائب دوم شد. عجیبترین پیشرفت زاهدی سه سال بعد، یعنی در فاصلهٔ سالهای ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۹ نیز به درجهٔ سرتیپی رسید.[۴]
زاهدی در سراسر دوران جوانی خود در جنگهای داخلی شرکت داشت. در سال ۱۲۹۶ به کردستان مأمور شد و در حوادث آن منطقه شرکت کرد. چندی بعد واقعهٔ جنگل و قیام میرزا کوچک خان پیش آمد. رضا شاه ـ که در آن زمان به رضاخان میرپنج معروف بود و در شهر رشت به سر میبردـ زاهدی رابه گیلان احضار کرد.[۴]
زاهدی در این مأموریت توانست قوای خالو قربان را شکست دهد. مقارن همین احوال، عدهای تحت فرماندهی احسان الله خان دوستدار از تنکابن به سمت تهران در حال پیشرفت بودند؛ که رضا خان، زاهدی را مأمور جنگ با احسان الله خان کرد و زاهدی نیز توانست در طول یک هفته احسانالله خان را شکست دهد.[۴]
زاهدی در تمام جنگهای شمال شرکت داشت. بر همین اساس در اواخر سال ۱۲۹۹ که درجهٔ سرهنگی داشت، سرتیپ مرتضی خان (سپهبد یزدان پناه بعدی) فرمان درجهٔ سرتیپی را برای او از تهران به رشت برد. متعاقب این وقایع، زاهدی مأمور سرکوب اسماعیل آقا سیمیتقو ـ که در آذربایجان علم طغیان برافراشته بود ـ گردید و در این مأموریت پیروزی نصیب زاهدی شد. به دلیل این موفقیت، زاهدی به دریافت نشان ذوالفقار نائل آمد. پس از این مأموریت، وقایع خوزستان پیش آمد. زاهدی در سال ۱۳۰۰ (هـ. ش) به فرماندهی تیپ فارس منصوب شد و به شیراز رفت. در این سمت تازه ایفا شده بود که دستور رسید برای سرکوبی شیخ خزعل به خوزستان برود. زاهدی در منطقهٔ «زیدون» با قوای شیخ خزعل مواجه شد و پس از مدت یک هفته درگیری بین شورشیان و قوای دولتی ادامه داشت و زد و خوردهایی که در رامهرمز و نزدیکی اهواز بین قوای دولتی و شیخ خزعل روی داد، شیخ خزعل شکست خورد.[۴]
پس از تاجگذاری رضا شاه و در تاریخ ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۰۵ به همراه تعدادی دیگر از امیر لشکرها و سرتیپها به سمت ژنرال آجودانی شاه نائل آمد. پس از شکست شورش جنوب، رضاشاه، زاهدی را به فرماندهی کل نیروهای خوزستان و فرمانداری نظامی آن منطقه منصوب کرد. پس از پایان وقایع شیخ خزعل، سرتیپ زاهدی به تهران آمد. او اولینبار مأموریت یافت که به رشت، سفر کند. ورود او به رشت مقارن با وقایع ترکمن صحرا بود، لذا از طرف دولت مرکزی، سرتیپ جان محمدخان از سمت خراسان و زاهدی از سمت رشت مأمور شدند که به ترکمن صحرا حمله کنند و شورش ترکمنها را سرکوب کنند. در این جنگ زاهدی و جان محمدخان توانستند آرامش را در ترکمن صحرا برقرار سازند.[۴]
زاهدی
پس از وقایع ترکمن صحرا، زاهدی برای خرید اسبهای مجار به اروپا رفت و پس از مراجعت، به ریاست شهربانی منصوب شد. پس از کنارهگیری سرتیپ کوپال از ریاست شهربانی در آذر ۱۳۰۹، چند ماه سرتیپ فضلالله زاهدی، که پیش از آن به علت ناکامی در سرکوب مخالفان استان فارس مورد غضب رضاشاه قرار گرفته، خلع درجه گشته و بیکار شده بود، ریاست شهربانی را برعهده داشت. پس از مدتی رضاشاه زاهدی را عفو کرد و او را پس از کوپال به ریاست شهربانی منصوب کرد؛ اما به علت بیلیاقتی و مخصوصاً پس از «فرار جمعی از زندانیان به سرکردگی سیدفرهاد، یاغی» از زندان قصر، بار دیگر مورد خشم و بیمهری رضاشاه قرار گرفته، پس از مدت کوتاهی در اردیبهشت ۱۳۱۰ خلع درجه شده از ریاست شهربانی برکنار و زندانی گردید.[۵]
زاهدی در سال ۱۳۱۴ ریاست بازرسی امور مالی ارتش را بهعهده گرفت و در سال ۱۳۱۶ مأمور احداث ساختمان باشگاه افسران ارتش شد. در شهریور ۱۳۲۰ سرتیپ زاهدی به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و در سال ۱۳۲۱ به فرماندهی لشکر اصفهان منصوب شد. زاهدی در لشکر اصفهان بود که وقایع سوم شهریور پیش آمد و انگلیسیها وی را اسیر کردند. ژنرال مک لین که در آن هنگام درجهٔ ستوانی داشت، یک روز صبح به دفتر کار زاهدی رفت و او را به زندان فرستاد و تا پایان جنگ جهانی دوم در فلسطین که در آن زمان در اشغال انگلیسیها بود، به سر برد و کسی از او خبری نداشت. در سال ۱۳۲۴ با پایان جنگ، زاهدی نیز از زندان انگلیسیها آزاد شد و به تهران آمد. او پس از ورود به تهران به ریاست باشگاه افسران منصوب شد و به درجهٔ سرلشکری نیز ترفیع یافت.[۴]
سرلشکر زاهدی در سال ۱۳۲۸ و پس از آنکه دخالتهای سرتیپ صفاری رئیس شهربانی در انتخابات، اعتراض برانگیخت، به جای او به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. او بر خلاف سرتیپ صفاری از آرای مردم و منتخبان تهران (جبههٔ ملی) دفاع کرد و در برابر رقیب سرسخت قدیمیاش، سپهبد رزمآرا (رئیس ستاد ارتش) ایستاد که نتیجهٔ این حراست آراء، پیروزی جبههٔ ملی به رهبری دکتر مصدق در انتخابات تهران و راه یافتن آنان به مجلس بود.
اما منصورالملک که در فروردین ۱۳۲۹ به نخستوزیری رسید، زاهدی را از ریاست شهربانی کنار گذاشت. محمد مصدق طی نطقی در مجلس به کنار گذاشتن زاهدی اعتراض کرد و این اقدام را زمینهچینی برای برقراری دیکتاتوری خواند.[۶]
شاه زاهدی را به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا فرستاد. زاهدی پس از آن در سنا به همراه دیگر هواداران نهضت ملی شدن نفت همچون احمد متیندفتری، به مبارزه با رزمآرا پرداخت.[نیازمند منبع] پس از کشته شدن رزمآرا و ملی شدن نفت و سپس انتصاب محمد مصدق به سمت نخستوزیری، زاهدی به مدت دو ماه مسوولیت وزارت کشور را برعهده گرفت.
در ۲۳ تیر ۱۳۳۰ میان هواداران و مخالفان حزب توده در تهران درگیری خیابانی شد که به مداخله پلیس و شلیک گلوله به تظاهرکنندگان انجامید و شمار زیادی کشته و زخمی شدند. مصدق از همین رو زاهدی را برکنار کرد.[۷] او به مجلس سنا بازگشت و پس از انتخابات مجلس هفدهم در سال ۱۳۳۱ خود را به عنوان نامزد نخستوزیری مطرح کرد ولی شاه به او توجهی نداشت و ترجیح میداد حسین فاطمی یا فرد دیگری از جبهه ملی جایگزین مصدق شود.[نیازمند منبع]
با بالا گرفتن اختلافات در جبهه ملی و جدا شدن یاران دکتر مصدق از او، عملاً زاهدی به عنوان تنها جانشین احتمالی مصدق پس از سرنگونی اش مطرح بود. مجلس سنا به رهبری زاهدی، بیشترین مخالفت را با مصدق میکرد. در پی تصویب لایحه ای توسط مجلس شورای ملی منحل شد. پس از آن زاهدی به جرم تلاش برای طراحی یک کودتا و تلاش برای قتل نخستوزیر در توطئه ۹ اسفند ۱۳۳۱ بازداشت شده و مدتی در زندان بود.
او پس از آزادی نیز به تلاش برای سرنگونی مصدق ادامه داد. پس از قتل سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی دولت مصدق، او و مظفر بقایی، نماینده مجلس، به اتهام توطئه قتل تحت تعقیب قرار گرفتند. بقایی از مصونیت پارلمانی خود بهره برد و زاهدی با حمایت آیت الله کاشانی، رئیس مجلس، در مجلس پناه گرفت.
کاشانی: .mw-parser-output .templatequote{overflow:hidden;margin:1em 0;padding:0 40px}.mw-parser-output .templatequote .templatequotecite{line-height:1.5em;text-align:right;padding-right:1.6em;margin-top:0}
شما مهمان مجلس میباشید و بهعلاوه مورد احترام همه آقایان بوده و هستید و از مزاحمتهایی که تا کنون برای شما ایجاد شده متاسفم چون من خدمات شما را به نهضت ملی ایران فراموش نکردهام و امیدوارم بتوانید به خمات بیشتری نائل شوید. اینجا همخانه ملت است و شما میتوانید تا هر وقت که بخواهید باشید
[۸][۹]
با بالا گرفتن دعواهای سیاسی، مخالفان داخلی و خارجی مصدق از شاه میخواستند که مصدق را عزل و زاهدی را به جای او منصوب کند؛ ولی شاه ترجیح میداد این کار از سوی مجلس انجام گیرد.[۱۰] پس از مطرح شدن طرح استیضاح مصدق و ارائه طرح تحقیق و تفحص از صندوق اندوخته اسکناس دولت در مجلس، مصدق تصمیم به انحلال مجلس که واپسین پایگاه مخالفان او چون زاهدی هم بود، گرفت. با بسته شدن مجلس، بقایی دستگیر شد ولی زاهدی گریخته و پنهان شد.
پس از همراهی آمریکا با انگلستان در انجام کودتای آژاکس زاهدی که نامزد نخستوزیری کودتا بود از سوی شاه به سمت نخستوزیری منصوب شد. او همزمان فرمان عزل مصدق را نیز به توسط واحدی از گارد شاهنشاهی به مصدق ابلاغ کرد. همزمان واحدهایی از گارد سلطنتی اقدام به دستگیری فاطمی و چند تن از وزیران کابینه کردند ولی با دستگیری سرهنگ نصیری، و مقاومت رادیو و آگاهی مصدق از جریان کودتا، این اقدام شکست خورد و در پی آن شاه که در رامسر بود، با هواپیمای شخصی اش به بغداد گریخت.
در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، زاهدی پنهان بود و تنها توانسته بود ارتباطاتی با برخی از دوستان قدیمی خود در نیروهای شهرستانی ارتش پیدا کند. به گفته اردشیر زاهدی، پسرش، قرار بود چند واحد ارتشی از اصفهان و کرمانشاه به سمت تهران حرکت کرده و تا در ادامه طرح کودتا مصدق را وادار به پذیرش فرمان شاه کنند؛ ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد، عملیات نظامی مورد نظر زاهدی انجام نگرفت. در این روزها مهمترین کار زاهدی و فرزندش، تکثیر و پخش فرمان شاه مبنی بر نصب زاهدی و مذاکره موفقیتآمیز با نیروهای مذهبی و روحانیون بود. در نتیجه آنان با صدور تلگرافهایی به شاه، به او که از بغداد به رم رفته بود، اطمینان دادند که با این انتصاب موافقند.[۱۱]
در روز کودتای ۲۸ مرداد، یگانهای شورشی ارتش در خیابانهای اصلی تهران حضور یافته و جماعتی از مردمان عمدتاً از پایین شهر به تظاهرات به نفع شاه پرداختند؛ که به کنترل شهر و مرکز رادیو انجامید. پس از آن زاهدی از مخفی گاه خود خارج شده و به مرکز رادیو رفت و خود را نخستوزیر کشور خواند.
با بازگشت شاه، زاهدی درجه سپهبدی گرفت. او روابط با دولت انگلیس که در زمان مصدق قطع شده بود را از سر گرفت و مذکرات نفت را از ۲۲ فروردین ۱۳۳۳ با سرپرستی وزیر اقتصاد و دارایی، دکتر علی امینی آغاز کرد که منجر به قرارداد کنسرسیوم یا قرارداد امینی – پیج گردید. علی امینی چهرهای موجه و وزیر پیشین دولت مصدق بود. بر اساس قرارداد جدید که پس از ماهها مذاکره در ۲۸ شهریور، به امضای طرفین و در ۲۹ مهر به تأیید مجلس شورای ملی و در ۶ آبان به تصویب مجلس سنا رسید، اگرچه ملی شدن نفت و صنایع نفت ایران مورد پذیرش طرفهای خارجی قرار گرفت ولی دولت ایران تضمین میکرد که تا ۲۵ سال نفت تولیدی را به شرکتهای عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد. بدین ترتیب فروش نفت ایران پس از نزدیک به چهار سال وقفه در بهمن سال ۱۳۳۱ از سر گرفته شد.[۱۲]
سپهبد زاهدی نخستوزیر هنگامی که لایحه کنسرسیوم را به مجلس میداد، در توجیه آن گفت: «ما با این قرارداد توانستیم کلاه بزرگی سر انگلیس و آمریکا بگذاریم.» شاه این قرارداد را شرافتمندانه و منصفانه دانست و امینی در نطق خود در مجلس تصریح کرد «بهتر از این قرارداد نمیتوانستیم بدست آوریم.» با اینحال بخش بزرگی از روشنفکران و دانشگاهیان و روحانیون با این قرارداد مخالفت کرده و آن را خلاف قانون ملی شدن نفت میدانستند.[۱۳]
با بالاگرفتن اختلافات میان زاهدی و شاه، در ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ او از مقام خود کناره گرفته و به عنوان نماینده دائمی ایران در دفتر اروپائی سازمان ملل متحد به سوئیس فرستاده شد که عملاً نوعی تبعید بهشمار میرفت. محمد رضا پهلوی آنگونه که در «پاسخ به تاریخ» مینویسد، از آغاز تمایلی به نخستوزیری زاهدی نداشتهاست.[۱۴] با اینحال شاه با فرزند او، اردشیر زاهدی، که دامادش نیز بهشمار میرفت، روابط بهتری داشت.
فضلالله زاهدی در شهریور ۱۳۴۲ در ژنو درگذشت. پیکر او را به تهران آورده و در مقبره رضاشاه در شهر ری به خاک سپردند. این آرامگاه پس از انقلاب به دست صادق خلخالی تخریب گردید.
الگو:بزرگان و مشاهیر استان همدان
خاطرات اردشیر زاهدی نام کتابی بر اساس خاطرات اردشیر زاهدی فرزند فضلالله زاهدی و داماد محمدرضا پهلوی است که جلد اول کتاب توسط نشر کتابسرا[۱] در تهران به چاپ رسیده و جلد دوم به دلیل عدم دریافت مجوز به چاپ نرسید.
جلد اول کتاب بیانگر خاطرات اردشیر زاهدی از کودکی تا استعفای فضلالله زاهدی از سمت نخستوزیری بوده و بخش عمده کتاب روایت گر روزهای بحرانی ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از چشمانداز اردشیر زاهدی میباشد. ناشر کتاب در ایران، در مصاحبه با رادیو فردا اعلام میدارد این کتاب، بدون حتی یک کلمه دخل و تصرف به چاپ رسیدهاست. در ضمیمه کتاب بخشی از مکاتبات وزارت امور خارجه بریتانیا در خصوص وقایع ایران اشغال شده در خلال جنگ جهانی دوم به چاپ رسیدهاست.
مهدی حائری یزدی (زادهٔ فروردین ۱۳۰۲ در قم – درگذشتهٔ ۱۸ تیر ۱۳۷۸ در تهران) فقیه و فیلسوف شیعه ایرانی، استاد حوزه علمیه قم، دانشگاه تهران و دانشگاههای کانادا و آمریکا، نماینده بروجردی در آمریکا و اولین سفیر ایران در آمریکا پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که در دوران وزارت خارجه کریم سنجابی و با نظر استاد و دوستش روحالله خمینی به این مقام منصوب شد.[۲]
حائری یزدی علوم حوزوی را نزد روحالله خمینی، احمد خوانساری، میرزا مهدی آشتیانی، سید حسین طباطبایی بروجردی و سید محمد حجت کوه کمری فرا گرفت و پس از اخذ درجه اجتهاد به عنوان نماینده سید حسین طباطبایی بروجردی به آمریکا سفر کرد. او اولین شخصی بود که اجتهاد مطلق را از بروجردی دریافت میکرد.[۳] در آمریکا و کانادا هم به آموختن فلسفه غرب پرداخت و موفق به گرفتن درجه دکترا در رشته فلسفه تحلیلی با تز دکترای «علم حضوری، اصول معرفتشناسی در فلسفهٔ اسلامی» از دانشگاه تورنتو شد.[۴]
سوابق تدریس:[۴][۵]
حائری در شهریور ۱۳۵۹ که از آمریکا به ایران بازگشت و پس از آن حق خروج از کشور را نداشت و به نوعی در تهران بازداشت خانگی بود. این بازداشت تا سال ۱۹۸۳ که به انگلستان و دانشگاه آکسفورد رفت، ادامه یافت.[۶]
او فرزند عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و برادر مرتضی حائری یزدی دیگر فقیه نامدار شیعهاست. برادرزاده او (دختر مرتضی حائری) همسر مصطفی خمینی پسر روحالله خمینی بود و او از این طریق با خانواده خمینی خویشاوندی داشت.
زاهدی
همچنین خمینی سالها در حوزه علمیه قم شاگرد عبدالکریم حائری بود؛ و مهدی نیز فلسفه اسلامی را از خمینی میآموخت. علاوه بر این آن دو بیش از بیست سال در قم روابط دوستانه بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند.[۷]
حائری از مهمترین منتقدان حکومت دینی و از طرفداران جدایی دین از سیاست و مشروعیت دمکراتیک حکومت بهشمار میآمد و نظرات خود را در این باره، در کتاب حکمت و حکومت بیان کردهاست.
نظریه وکالت مالکان شخصی مشاع از ابداعات او در فقه سیاسی شیعهاست. او در این نظریه حق حکومت را به تمام اهالی سرزمین که از نظر او مالکان طبیعی آن هستند میدهد و حکومتگران را نمایندگان و وکلای مردم میداند.
حائری در موارد بسیاری با استاد و دوستش خمینی اختلاف نظر داشت. از جمله اینکه تئوری ولایت فقیه را از لحاظ منطقی مخدوش میدانست.[۸] و احتمالاً نخستین پژوهشگری بود که در کتاب حکمت و حکومت بهطور تئوریک نظریه ولایت فقیه را به چالش کشید.[۹] همچنین با ادامه جنگ ایران و عراق مخالف بود و فتوای مرگ سلمان رشدی از سوی خمینی را برخلاف موازین شرعی و علیه منافع مسلمانان میدانست.[۱۰]
او در دوران نخستوزیری محمد مصدق به پیشنهاد بروجردی به عضویت شورای عالی فرهنگ درآمد.
علاقه او به جبهه ملی و اعتقادش به مصدق آشکار بود. او در خاطراتش میگوید: «بنده با این که رسماً جزو جبهه ملی نبودم و اصولاً هیچ وقت مایل نبودم که در هیچ حزب و گروهی رسماً مشارکت کنم، ولیکن نسبت به جبهه ملی و بخصوص نسبت به شخص دکتر مصدق خیلی علاقه زیاد داشتم… معتقدم به این که عامل شکست او فقط صحت عمل و درستیاش، کردار و رفتار سیاسی او بود، رفتار اصولی سیاسی… او همیشه یک حرف میزد: چه در زندان، چه در ریاست دولت و نخست وزیری، چه در وکالت مجلس…».[۱۱]
حائری در سال ۱۳۳۲ در انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی نامزد نمایندگی شهر یزد شد و در ائتلاف با دکتر مرشد و موسوی زاده قرار گرفت که با شکست ائتلافشان به مجلس راه نیافت.
وی پس از تحصیل در حوزه علمیه قم و اخذ درجه اجتهاد در دهه ۱۳۳۰ به آمریکا رفت و انجمن اسلامی دانشجویان کانادا و آمریکا را تأسیس کرد که صادق قطب زاده، مصطفی چمران و پس از مدتی ابراهیم یزدی وارد آن شدند.[۱۲]
او همچنین پس از استعفا از سرپرستی سفارت ایران در واشینگتن و در دوران اقامت در آمریکا و در جریان بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا تلاش نافرجامی را برای پایان این ماجرا انجام داد.[۱۳][۱۴]
شهناز پهلوی (زادهٔ ۵ آبان ۱۳۱۹) که تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ با عنوان سلطنتی والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی از او نام برده میشد،[۱] نخستین فرزند محمدرضا شاه پهلوی دومین پادشاه دودمان پهلوی و همسر اول او فوزیه شاهزادهای مصری است. پدربزرگ پدری او رضاشاه بنیانگذار دودمان پهلوی و پدربزرگ مادری او ملک فؤاد اول شاه مصر است. همچنین دائی وی ملک فاروق آخرین پادشاه مصر بود. شهناز پهلوی خواهر ناتنی رضا پهلوی، فرحناز پهلوی، علیرضا پهلوی و لیلا پهلوی است.
شهناز پهلوی در سال ۱۳۳۶ با اردشیر زاهدی فرزند سپهبد فضلالله زاهدی ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج دختری به نام مهناز زاهدی است.[۲] این ازدواج پس از هفت سال به جدائی انجامید.[۳] در اسناد ساواک دلیل این جدائی عیاشی اردشیر زاهدی دانسته شده است.[۴][۵]
شهناز پهلوی سپس در سال ۱۳۴۹ با خسرو جهانبانی نقاش و هنرمند، فرزند امانالله جهانبانی و برادر نادر جهانبانی ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج پسری به نام کیخسرو و دختری به نام فوزیه است. این ازدواج تا زمان درگذشت خسرو جهانبانی در سال ۱۳۹۳ پایدار بود.[۶] ازدواج شهناز پهلوی و خسرو جهانبانی در آغاز با مخالفت محمدرضا شاه روبرو شد اما سرانجام مخالفت او کاری از پیش نبرد.[۷]
او پس از انقلاب ۱۳۵۷ به خارج از ایران مهاجرت کرد و در سوئیس زندگی میکند. در آذر ۱۳۹۲ (دسامبر ۲۰۱۳) دولت مصر به شهناز پهلوی تابعیت مصری داد.[۱] او تابعیت سوئیسی هم دارد.[۵]
پس از ازدواج محمدرضا پهلوی با فوزیه میدان نوینی که به تازگی در تهران ساخته شده بود میدان فوزیه نام گرفت اما پس از جدائی وی از محمدرضا پهلوی به نام دخترشان به طور رسمی میدان شهناز نامگذاری شد. این میدان پس از انقلاب ۱۳۵۷ میدان امام حسین نام گرفت.
زاهدی
همچنین یکی از پرآوازه ترین خیابانها در تبریز خیابان شهناز نام داشت که پس از بر سر کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران شریعتی نام گرفت، خیابان شهناز پیشین و شریعتی کنونی در تبریز جایگاه ساختمانهای کهن و یادگارهای تاریخی فراوان است.
از راست:اشرف پهلوی، شهناز پهلوی، تاج الملوک، محمدرضا پهلوی و فرح دیبا
در بغل محمدرضا شاه و ملکه فوزیه
شهناز پهلوی و اردشیر زاهدی در شب عروسی
دانشگاه ایالتی یوتا (به انگلیسی: Utah State University) یکی از دانشگاههای ایالات متحده آمریکا و واقع در شهر «لوگان» ایالات یوتا است. دانشگاه در سال ۱۸۸۸ تأسیس شد. در ابتدا با نام «کالج کشاورزی یوتا» شروع به کار نمود و سپس به «کالج کشاورزی ایالتی یوتا» تغییر نام داد و نهایتاً در سال ۱۹۵۷ با نام «کالج ایالتی یوتا» به ثبت رسید. دانشگاه بیش از ۸۷۰ عضو هیئت علمی دارد و بیش از ۲۳۰۰۰ دانشجو در آن مشغول تحصیل میباشند.
دانشگاه رابطه علمی، تحقیقاتی طولانی و محکمی با سازمان دفاع ملی آمریکا و همچنین سازمان فضایی آمریکا ناسا دارد.
در اواخر دههٔ ۱۹۴۰، ایالات متحده آمریکا در راستای سیاست هری ترومن و قرارداد موسوم به Point Four agreement برنامهای تأسیس کرد که USAID نام گرفت. از اینجا بود که دانشگاه ایالتی یوتا موظف شد که بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ فناوری کشاورزی خود را به کشورهای در حال توسعه همانند ایران ارزانی دارد که در دهه ۱۹۶۰ نیز ادامه پیدا کرد.[۱]
نخستین دانشجوی ایرانی که جهت تحصیلات رهسپار این دانشگاه گشت متعلق به سال ۱۹۱۲ دارد.[۲]
اردشیر زاهدی و نیز علی اصغر سلطانیه دانشآموخته این مؤسسه هستند.[۳]
زاهدی
Point Four, Utah State University Technicians, and Rural Development in Iran, 1950–64. JESSIE EMBRY. Charles Redd Center for Western Studies, Brigham Young University, Provo, Utah. [۱]
حزب رستاخیز ملت ایران سرشناس به «حزب رستاخیز» به عنوان تنها حزب فراگیر، به دستور محمدرضاشاه پهلوی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ خورشیدی تشکیل شد.
پس از اعلام تشکیل حزب همه حزبها و سندیکاهای مجاز ایران مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان موظف شدند به حزب رستاخیز بپیوندند و به عقیده بسیاری تشکیل حزب رستاخیز تیر آخری بر مشروطیت بود. نظام شاهنشاهی در قدم بعدی تمام کارمندان دولت را مجبور به عضویت در حزب نمود. حزب که هدف خود را افزایش کمیت اعضا قرار داده بود در سال ۱۳۵۴ دو میلیون و چهارصد هزار نفر و در سال ۱۳۵۵ پنج میلیون و چهارصد هزار نفر را به عضویت کانونهای گوناگون خود پذیرفته بود. با این حال افرادی که عضو حزب بودند، تنها نام خود را در دفاتر حزب وارد کرده بودند و عملاً گامی در جهت اهداف واقعی حزب برنمیداشتند.[۱]
حزب بر پایه سه اصل تشکیل شد: نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت. صیانت از این اصول اصلیترین و مبرمترین وظیفه حزب قلمداد گردید.
دبیرکل حزب، که با نظر محمدرضا پهلوی انتخاب میشد، چند بار عوض شد. امیرعباس هویدا از آغاز تأسیس حزب تا کنگره دوم (۵ و ۶ آبان ۱۳۵۵)، جمشید آموزگار از همین تاریخ تا ۱۷ مرداد ۱۳۵۶، محمد معتضد باهری تا دی ۱۳۵۶، و جمشید آموزگار از این تاریخ تا ۶ شهریور ۱۳۵۷ دبیرکل حزب بودند و جواد سعید، آخرین دبیرکل، زمانی به این سمت رسید که حزب جز انحلال راه دیگری پیشرو نداشت. محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» از تشکیل این حزب به عنوان یک اشتباه یاد کردهاست.[۲][۳][۴]
تا سال ۱۳۵۳ شاه از نظام دو حزبی حمایت میکرد و همواره به مخالفان سلطنت اطمینان میداد که به هیچ وجه قصد ایجاد نظام تکحزبی ندارد:[۵]
زاهدی
اگر من دیکتاتور بودم تا پادشاه مشروطه، سعی میکردم مانند هیتلر یا آنچه امروز در کشورهای سوسیالیستی (کمونیستی) میبینید، رهبری یک حزب واحد و مسلط را به دست بگیرم[۶]
اما در سال ۱۳۵۳ ناگهان عقیده شاه تغییر کرد، حزب ایران نوین و حزب مردم را منحل کرد، حزب رستاخیز را تشکیل داد و گفت که در آینده دولت تک حزبی خواهد داشت. در ضمن گفت:
«کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی باصطلاح خودمان: «تودهای». یعنی باز باصطلاح خودمان و با قدرت اثبات:بی وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش میخواهد برود چون که ایرانی نیست، غیرقانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کردهاست. یک کسی که تودهای نباشد و بی وطن هم نباشد ولی باین جریان هم عقیدهای نداشته باشد، او آزاد است، بشرطی که بگوید -بشرطی که علناً و رسماً و بدون پرده- بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم. ما به او کاری نداریم.»[۷]
وی در پاسخ به انتقادات خبرنگاران خارجی که نظام تکحزبی را مغایر با پشتیبانی وی از نظام دو حزبی به شدت مغایر است گفت:
«آزادی اندیشه! آزادی اندیشه! دموکراسی، دموکراسی! با پنج سال اعتصاب و راهپیماییهای خیابانی پشت سر هم! دموکراسی؟ آزادی؟ این حرفها یعنی چه؟ ما هیچکدام از آنها را نمیخواهیم.»[۸]
هیچیک[نیازمند منبع] از مخالفان جدی رژیم پهلوی حتی به ظاهر هم درصدد تأیید حزب رستاخیز و عضویت در آن برنیامدند. ۱۰ روز پس از تشکیل حزب و تهدید مردم توسط محمدرضا پهلوی، سید روحالله خمینی که در تبعید (نجف) به سر میبرد، طی پیامی عضویت در آن را حرام عنوان کرد:
«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است. دربارهٔ این حزب به اصطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت این عمل با این شکل تحمیلی، مخالف قانون اساسی و موازین بینالمللی است و درهیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد.»[۹]
حزب رستاخیز از دو جناح تشکیل میشد: پیشرو (که با نام پیشرو و مترقی یا پیشرو و ترقیخواه هم از آن یاد شدهاست) بهرهبری جمشید آموزگار و سازنده بهرهبری هوشنگ انصاری. ظاهراً قرار بود که نمایندگان دو جناح دارای دو طرز فکر مختلف، اما وفادار به اصول سهگانه حزب و معتقد به اجرای اساسنامه و مرامنامه باشند و در واقع گرایشهای مختلف سیاسی حزبهای پیشین وفادار به نظام، در این دو جناح متمرکز شود. رهبران جناحها را خود شاه تعیین کرد. جناح لیبرال نیز در خرداد ۱۳۵۷، به رهبری هوشنگ نهاوندی، پدید آمد. این جناح از نقد عملکردهای حزب رستاخیز شکل گرفت و اعضای آن به بررسی مسائل ایران میپرداختند که به گفته نهاوندی به پیشنهاد خود شاه تشکیل شده بود و غالباً «اپوزسیون اعلیحضرت» خوانده میشد.
عبارت بودند از: کنگره، کمیته ملی، شورای مرکزی و دبیرکل. بنابر مادّه دوم اساسنامه حزب، کنگره بالاترین رکن حزب بود و میبایست هر دو سال یک بار با شرکت نمایندگان شوراهای حزب، نمایندگان دو مجلس سنا و شورای ملی و کمیته ملی تشکیل میشد. کنگره حزب سه بار برگزار شد: ۱۰ و ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ (کنگره مؤسس)؛ ۵ و ۶ آبان ۱۳۵۵ (معروف به کنگره بزرگ)؛ ۱۴ دی ۱۳۵۶ (کنگره فوقالعاده، به مناسبت آغاز خیزشهای سیاسی ضد حکومت). شتاب رویدادهای سیاسی اجازه نداد که برای انحلال حزب نیز کنگره تشکیل شود.
عبارت بودند از: روزنامه رستاخیز، ترجمان اصلی حزب، به سردبیری مهدی سمسار، که از ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۴ تا اوایل آذر ۱۳۵۷ انتشار یافت؛ رستاخیز جوان؛ رستاخیز روستا؛ رستاخیز کارگران؛ رستاخیز هوایی (برای ایرانیان و فارسیزبانان خارج از کشور)؛ تلاش، که ابتدا زیرنظر هویدا منتشر میشد و در شهریور ۱۳۵۴ به جمع نشریههای رستاخیز پیوست؛ مبانی فلسفی رستاخیز، که ماهانه بهچاپ میرسید؛ و اندیشههای رستاخیز، که نشریه نظری حزب بود و دفتر سیاسی حزب به آن توجه ویژهای داشت، اما بیش از چند شماره منتشر نشد.[۳]
نخستین شورای مرکزی حزب رستاخیز، سهشنبه، دوم خرداد ۱۳۵۷ با پیام شاه ایران و با سخنان جمشید آموزگار، نخستوزیر و دبیرکل حزب رستاخیز آغاز شد. در این شورا در نخستین مرحله ۵۵ نفر اعضای دائم هیئت اجرایی از میان ۱۹۰۰ نفر شرکتکنندگان در شورای مرکزی برگزیده میشوند. وظیفهٔ اصلی شورای مرکزی تصمیمگیری در مورد مسایلی بود که از سوی دبیرکل، که نخستوزیر ریاست آن را برعهده دارد، به شورا ارجاع میشود. این شورا به تأیید صلاحیت داوطلبان شرکت در انتخابات دو مجلس و انجمنهای محلی نیز میپرداخت.[۱۰]
حزب رستاخیز ملت ایران سه سال بعد از تشکیل به عنوان یکی از پایههای حکومت مورد حملات مخالفین حکومت قرار گرفت و عملکرد آن باعث تشدید نارضایتیها گشت. سرانجام در پائیز ۱۳۵۷ به دستور خود حکومت برچیده شد.
أردشير زاهدي (ولد في 16 أكتوبر 1928[1][2])، دبلوماسي إيراني سابق، شغل منصب وزير خارجية البلاد (1966-1971) لدى الولايات المتحدة والمملكة المتحدة خلال الستينيات والسبعينيات.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .var adWrapper = document.getElementById( ‘marefa-block-1’ ), ins = marefa_get_ins( adWrapper, ‘7076511375’, ‘in-article’, ‘fluid’ ); document.write ( ins ); //console.log( ins );(adsbygoogle = window.adsbygoogle ||[]).push({});
ولد في طهران في 16 أكتوبر 1928 ،[3] هو نجل اللواء فضل الله زاهدي، الذي شغل منصب رئيس الوزراء بعد مشاركته في الانقلاب بقيادة وكالة المخابرات المركزية الذي أطاح بـمحمد مصدق.[4] حصل زاهدي على شهادة في الزراعة من جامعة ولاية يوتا عام 1950 ،[5] حيث كان عضوا في Kappa Sigma. بعد سبع سنوات، تزوج ابنة شاه إيران، الأميرة شهناز بهلوي؛ انتهى الزواج بالطلاق عام 1964.
عمل زاهدي سفيراً للولايات المتحدة من عام 1960 إلى عام 1962 وإلى المملكة المتحدة من عام 1962 إلى عام 1966.[6] في عهد رئيس الوزراء أمير عباس هويدا ، شغل منصب وزير الشؤون الخارجية من عام 1966 إلى عام 1971.
زاهدی
أصبح زاهدي مرة أخرى سفيرًا للولايات المتحدة من عام 1973 حتى ذروة [الثورة الإيرانية] في يناير 1979. وخلال فترة ولايته الثانية في واشنطن ،كان معروفًا بأنه رفيق للممثلة الأمريكية إليزابيث تايلور.[7] خلال هجوم الحركة الحنفية 1977 لمبنى اتحادي في واشنطن ، تمكن زاهدي وسفيران آخران من الدول الإسلامية من التحدث مع خاطفي الرهائن للاستسلام وإطلاق سراح 149 رهينة.
على مدار عام 1978، وردت طفت أنباء في بعض الدوائر أن زاهدي حث الشاه على تهدئة الثوار بتقديم كباش فداء متمثلة في العديد من كبار المسؤولين، بما في ذلك أمير عباس هويدا (رئيس الوزراء آنذاك) ومدير ساڤاك نعمة الله ناصري. عندما غادر الشاه إيران في عام 1979، كان زاهدي لا يزال يعمل سفيراً في واشنطن، لكنه استقال بمجرد وصول الخميني إلى السلطة. بدأ محاولات شديدة لتأمين اللجوء السياسي للشاه المريض والعائلة الإمبراطورية في پنما والمكسيك والمغرب وأخيرًا مصر. كان حاضراً في فراش وفاة وجنازة الشاه في القاهرة عام 1980.
زاهدي متقاعد الآن ويعيش في مونترو، سويسرا. [4] حصل على درجة الدكتوراه الفخرية في القانون والعلوم الإنسانية من جامعة ولاية يوتا، جامعة تكساس إي أند إم – جامعة شرق ولاية تكساس، جامعة كنت الولائية، جامعة لويس، جامعة تكساس، جامعة ولاية مونتانا، كلية واشنطن ، كلية وستمنستر، جامعة هارفارد، جامعة تشونگ-آنگ جامعة سول و كلية العلوم السياسية والاجتماعية في ليما في پيرو. في ديسمبر 1976 ، في حفل أقيم في واشنطن العاصمة ، تم منح زاهدي جائزة Kappa Sigma Fraternity “رجل العام”. في عام 2002، تم إدخاله في قاعة شرف الخريجين في كلية الزراعة جامعة ولاية يوتا. حصل على العديد من الجوائز والأوسمة من دول حول العالم لخدماته الإنسانية وسجله في الشؤون الدولية.
في مقابلة في مايو 2006 ، أعرب زاهدي عن دعمه لـ البرنامج النووي الإيراني مشيراً إلى أنه “حق غير قابل للتصرف لإيران”، بموجب معاهدة عدم انتشار الأسلحة النووية. ] (معاهدة حظر الانتشار النووي). أخبر صوت أمريكا أن الولايات المتحدة وافقت على بدء برنامج إيران النووي بخمسين مليار دولار في السبعينيات. تظهر وثيقتان على وجه الخصوص، بتاريخ 22 أبريل 1975 و 20 أبريل 1976 ، أن الولايات المتحدة وإيران أجرتا مفاوضات حول برنامج نووي وأن الولايات المتحدة كانت على استعداد لمساعدة إيران من خلال إنشاء تخصيب اليورانيوم ومرافق إعادة معالجة الوقود.[8]
أردشیر زاهدی مع والده فضلالله زاهدی وشقيقته هـُما.
أردشیر زاهدی و شهناز پهلوی في حفل زواجهما
أردشیر زاهدی في معية شاه إیران في سانت موریتز.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .var adWrapper = document.getElementById( ‘marefa-block-2’ ), ins = marefa_get_ins( adWrapper, ‘3456545157’, ‘in-article’, ‘fluid’ ); document.write ( ins ); //console.log( ins );(adsbygoogle = window.adsbygoogle ||[]).push({});
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .var adWrapper = document.getElementById( ‘marefa-block-3’ ), ins = marefa_get_ins( adWrapper, ‘6184572850’, ‘in-article’, ‘fluid’ ); document.write ( ins ); //console.log( ins );(adsbygoogle = window.adsbygoogle ||[]).push({});
قالب:Grand Commander of the Order of Loyalty to the Crown of Malaysia
فضل الله زاهدي (بالفارسية: فضلالله زاهدی) قائد عسكري إيراني، تولي منصب رئيس وزراء إيران محل محمد مصدق عقب انقلاب 1953 والذي شارك فيه، وبعد ان ترك منصبه أصبح سفيرا في الأمم المتحدة، وتوفي عام 1963.[1]
منبع تصویر، Amber Television
اردشیر زاهدی
اردشیر زاهدی وزیر خارجه ایران در دوران سلطنت محمد رضا شاه پهلوی، آخرین سفیر حکومت سلطنتی ایران در آمریکا و داماد سابق محمدرضا شاه پهلوی است. گفتگوی با او در برنامه ۶۰ دقیقه بیبیسی فارسی در هفتم اردیبهشت ۱۳۹۹، به دلیل مواضع آقای زاهدی درباره حکومت ایران، سیاستهای آمریکا علیه ایران و حمایت او از قاسم سلیمانی خبرساز شده است.
ببینید:
گفتگو با اردشیر زاهدی در برنامه ۶۰ دقیقه بیبیسی فارسی (هفتم اردیبهشت ۱۳۹۹)
زاهدی
اردشیر زاهدی در پیشگفتار کتاب خاطرات خود مینویسد: “تاریخ را از نظرگاههای گوناگون مینویسند و کسانی که پس از یک دوره تاریخی به جهان میآیند حق دارند با بیش از یک روایت و برداشت از تاریخ آشنا شوند تا بهتر قضاوت کنند.”
شاید توجه به همین رویکرد پاسخی برای پرسشهای بسیار مطرح شده درباره مواضع این روزهای آخرین سفیر ایران در آمریکا و همراه وفادار محمدرضا شاه پهلوی باشد. دفاع از برنامه هستهای ایران و حمایت از قاسم سلیمانی و تاختن با زبان آتشین به رئیس جمهور آمریکا برای کسی که در زمینی بیگانه و دور با نظام کنونی حاکم بر ایران زیست میکند، این پرسش بزرگ را در ذهن بیدار میکند که اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه دولت امیرعباس هویدا و داماد محمدرضا شاه پهلوی چه کسیست؟
اردشیر زاهدی در مهرماه سال ۱۳۰۷ در تهران به دنیا آمد. دیپلم خود را از یک مدرسه آمریکایی در بیروت گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه ایالتی یوتا در آمریکا رفت تا درس مهندسی کشاورزی بخواند.
زمانی که اردشیر زاهدی در آمریکا بود، محمدرضا شاه پهلوی برای اولینبار به آمریکا سفر میکند و در آنجا اردشیر زاهدی به عنوان نماینده محصلین ایرانی ایالت یوتا به دیدار شاه ایران میرود. دیداری که بنا به نوشته زاهدی در کتاب خاطراتش اولین دیدار او با شاه ایران بوده است.
منبع تصویر، Getty Images
اردشیر زاهدی و همسرش شهناز، دختر محمد رضا پهلوی (۱۹۵۷ میلادی)
بازگشت او از آمریکا همزمان است با سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲. آمریکاییها در پروژههای گوناگونی در ایران فعالیت دارند و یکی از مهمترین آنها فعالیت در حوزه کشاورزی است. پروژهای به نام “برنامه اصل ۴” برای بهبود کشاورزی ایران تعریف شده که در آن ۱۳۸ آمریکایی، مشغول به فعالیتاند. یرواند آبراهامیان در کتاب “کودتا” مینویسد: اردشیر زاهدی فرزند سرلشگر زاهدی در پروژه اصل ۴ کار میکرد و پیامهای آمریکاییها را به پدرش که مخفی شده بود، میرساند.
در نخستین سفر محمدرضا شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد به آمریکا، اردشیر زاهدی به عنوان آجودان کشوری همراه شاه به این سفر میرود. او البته خیلی زود به حلقه نزدیکان دربار وارد میشود. آنقدر نزدیک که در سال ۱۳۳۶ اردشیر زاهدی با شهناز،دختر بزرگ شاه، ازدواج میکند. در آن هنگام اردشیر زاهدی هنوز آجودان کشوریست و سمتی بیشتر از این ندارد.
حاصل ازدواج اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی، دختری بود به اسم مهناز اما زندگی اردشیر زاهدی در مقام داماد شاه ایران دیرزمانی نپایید و هفت سال بعد، این دو به خواست شهناز پهلوی از هم جدا شدند. اتفاقی که هیچگاه از اعتماد شاه به اردشیر زاهدی کم نکرد همانطور که تغییر نظر شاه نسبت به پدر اردشیر هم باعث تغییر در رابطه شاه با اردشیر نشد.
اردشیر زاهدی دو سال بعد از ازدواج با دختر شاه، به آمریکا برگشت تا این بار در سمت سفیر ایران در آن کشور انجام وظیفه کند. دوران کار در آمریکا از اسفندماه سال ۱۳۳۸ شروع شد و در اسفند سال ۱۳۴۰ هم به پایان رسید. اختلافات اردشیر زاهدی با علی امینی نخستوزیر بود که سرانجام باعث شد تا زاهدی از مقام سفیر ایران در آمریکا استعفا دهد.
زاهدی بعد از آن به لندن رفت و سفیر ایران در بریتانیا شد. مقامی که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ در اختیار وی بود. در این سالها دو اتفاق مهم زندگی اردشیر زاهدی را تحت تاثیر قرار میدهد؛ یکی مرگ پدرش، سپهبد فضلالله زاهدی و دیگری ماجرای جدایی از شهناز پهلویست.
منبع تصویر، Getty Images
اردشیر زاهدی در لندن به عنوان سفیر ایران، به همراه مسر و فرزندش
۲۲ام دیماه سال ۱۳۴۵ بود که اردشیر زاهدی جای غلام عباس آرام را در کابینه امیرعباس هویدا گرفت و بر صندلی وزارت خارجه ایران تکیه زد. ارشیر زاهدی پنج سال در این سمت باقی ماند و در اولین سالهای دهه پرالتهاب پنجاه شمسی مسئولیت وزارت خارجه از دوش او برداشته شد تا باردیگر به آمریکا بازگردد و تا هنگام سقوط حکومت شاهنشاهی در مقام سفیر ایران در آمریکا باقی بماند و آخرین سفیر ایران در ایالات متحده لقب بگیرد.
منبع تصویر، Getty Images
اردشیر زاهدی، آخرین سفیر ایران در آمریکا، در آخرین روزهای سلطنت محمد رضا پهلوی
اردشیر زاهدی تا آخرین روزهای حیات محمدرضا پهلوی در کنار او بود. پس از اجبار به خروج شاه و خانوادهاش از مملکت، اردشیر زاهدی که سالیان سال در آمریکا زندگی کرده بود، تلاشهای زیادی برای مهیا کردن محل اقامت شاه ایران در کشورهای مختلف انجام داد.
کمتر از دو سال پیش بود که اردشیر زاهدی اسنادی را به موسسه هوور دانشگاه استنفورد اهدا کرد. یکی از این اسناد صورت حسابی بود که حکایت از ارتباط مالی مقام های وقت حکومت پهلوی و کودتاگران با شبکه روحانیت، مطبوعات و گروه شعبان جعفری داشت.
به تعبیری این سند نشان میداد که پدرش تا چه اندازه در کار سقوط دولت مصدق دست داشته است. هرچند اردشیر زاهدی به بیبیسی فارسی گفته بود که دست خط نامه از آن پدرش، فضلالله زاهدی، نیست اما “رو شدن” این سند در واقع عینیت بخشیدن به همان رویکردیست که اردشیر زاهدی به تاریخ دارد و در پیشگفتار کتابش به آن اشاره میکند.
آخرین سفیر ایران در آمریکا تا سالهای سال پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سکوت اختیار کرده بود و هیچ نشانی از او در جهان سیاست نبود. اما موضعگیریهای او درباره چند موضوع بسیار بحث برانگیز شد. نزدیک به دو سال پیش بود که اردشیر زاهدی با انتشار یادداشتی در روزنامه نیویورک تایمز به شدت به سیاستهای دولت ترامپ علیه ایران تاخته بود و آن را قلدرمابانه و بدون شناخت درست از تاریخ چندین هزار ساله کشور ایران دانسته بود.
بیشتر بخوانید:
آقای زاهدی در آن یادداشت نوشته بود که “تاریخ به متجاوزان بیگانه آموخته است که از سودای در هم کوبیدن ایران دست بردارند. شتر در خواب بیند پنبه دانه. هیچ کس نمیتواند ایران را در هم بکوبد.”
او از موافقان توسعه برنامه هستهای ایران طبق معاهدات بینالمللی بوده است و برخی از همین اظهار نظرها واکنشهای بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی را در پی داشته است. او همچنین تحریمهای آمریکا علیه ایران را نیز محکوم کرده بود.
اردشیر زاهدی پیشتر هم در یک برنامه تلویزیونی گفته بود که “بزرگترین گرفتاری که برای مملکت ما هست و خارجیها استفاده میکنند و میخواهند میان من و شما را به هم بریزند و از آب گل آلود ماهی بگیرند حق اتم است.”
اردشیر زاهدی که هماکنون در سوئیس زندگی میکند در آخرین اظهارات خبرساز خود درباره قاسم سلیمانی به بیبیسی فارسی گفته بود که “بگذارید هرکسی هرچیزی دلش میخواهد بگوید این سربازان و افسران و به بالا به قرآن و مملکتشان قسم خوردند و برای مملکتشان مقابل اسرائیل جنگیدند و از مملکتشان دفاع کردند. من به او [ قاسم سلیمانی] افتخار میکردم، افتخار میکنم و افتخار خواهم کرد، کسی که جان خودش را در راه مملکتش فدا کرد نه کسانی که خودشان را به پول فروختهاند.”
© 2021 بی بی سی. بی بی سی مسئول محتوای سایت های دیگر نیست. سیاست ما درباره لینک دادن به سایت های دیگر.
للمزيد
أردشير زاهدي (ولد في 16 أكتوبر 1928[1][2])، دبلوماسي إيراني سابق، شغل منصب وزير خارجية البلاد (1966-1971) لدى الولايات المتحدة والمملكة المتحدة خلال الستينيات والسبعينيات.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .var adWrapper = document.getElementById( ‘marefa-block-1’ ), ins = marefa_get_ins( adWrapper, ‘7076511375’, ‘in-article’, ‘fluid’ ); document.write ( ins ); //console.log( ins );(adsbygoogle = window.adsbygoogle ||[]).push({});
زاهدی
ولد في طهران في 16 أكتوبر 1928 ،[3] هو نجل اللواء فضل الله زاهدي، الذي شغل منصب رئيس الوزراء بعد مشاركته في الانقلاب بقيادة وكالة المخابرات المركزية الذي أطاح بـمحمد مصدق.[4] حصل زاهدي على شهادة في الزراعة من جامعة ولاية يوتا عام 1950 ،[5] حيث كان عضوا في Kappa Sigma. بعد سبع سنوات، تزوج ابنة شاه إيران، الأميرة شهناز بهلوي؛ انتهى الزواج بالطلاق عام 1964.
عمل زاهدي سفيراً للولايات المتحدة من عام 1960 إلى عام 1962 وإلى المملكة المتحدة من عام 1962 إلى عام 1966.[6] في عهد رئيس الوزراء أمير عباس هويدا ، شغل منصب وزير الشؤون الخارجية من عام 1966 إلى عام 1971.
أصبح زاهدي مرة أخرى سفيرًا للولايات المتحدة من عام 1973 حتى ذروة [الثورة الإيرانية] في يناير 1979. وخلال فترة ولايته الثانية في واشنطن ،كان معروفًا بأنه رفيق للممثلة الأمريكية إليزابيث تايلور.[7] خلال هجوم الحركة الحنفية 1977 لمبنى اتحادي في واشنطن ، تمكن زاهدي وسفيران آخران من الدول الإسلامية من التحدث مع خاطفي الرهائن للاستسلام وإطلاق سراح 149 رهينة.
على مدار عام 1978، وردت طفت أنباء في بعض الدوائر أن زاهدي حث الشاه على تهدئة الثوار بتقديم كباش فداء متمثلة في العديد من كبار المسؤولين، بما في ذلك أمير عباس هويدا (رئيس الوزراء آنذاك) ومدير ساڤاك نعمة الله ناصري. عندما غادر الشاه إيران في عام 1979، كان زاهدي لا يزال يعمل سفيراً في واشنطن، لكنه استقال بمجرد وصول الخميني إلى السلطة. بدأ محاولات شديدة لتأمين اللجوء السياسي للشاه المريض والعائلة الإمبراطورية في پنما والمكسيك والمغرب وأخيرًا مصر. كان حاضراً في فراش وفاة وجنازة الشاه في القاهرة عام 1980.
زاهدي متقاعد الآن ويعيش في مونترو، سويسرا. [4] حصل على درجة الدكتوراه الفخرية في القانون والعلوم الإنسانية من جامعة ولاية يوتا، جامعة تكساس إي أند إم – جامعة شرق ولاية تكساس، جامعة كنت الولائية، جامعة لويس، جامعة تكساس، جامعة ولاية مونتانا، كلية واشنطن ، كلية وستمنستر، جامعة هارفارد، جامعة تشونگ-آنگ جامعة سول و كلية العلوم السياسية والاجتماعية في ليما في پيرو. في ديسمبر 1976 ، في حفل أقيم في واشنطن العاصمة ، تم منح زاهدي جائزة Kappa Sigma Fraternity “رجل العام”. في عام 2002، تم إدخاله في قاعة شرف الخريجين في كلية الزراعة جامعة ولاية يوتا. حصل على العديد من الجوائز والأوسمة من دول حول العالم لخدماته الإنسانية وسجله في الشؤون الدولية.
في مقابلة في مايو 2006 ، أعرب زاهدي عن دعمه لـ البرنامج النووي الإيراني مشيراً إلى أنه “حق غير قابل للتصرف لإيران”، بموجب معاهدة عدم انتشار الأسلحة النووية. ] (معاهدة حظر الانتشار النووي). أخبر صوت أمريكا أن الولايات المتحدة وافقت على بدء برنامج إيران النووي بخمسين مليار دولار في السبعينيات. تظهر وثيقتان على وجه الخصوص، بتاريخ 22 أبريل 1975 و 20 أبريل 1976 ، أن الولايات المتحدة وإيران أجرتا مفاوضات حول برنامج نووي وأن الولايات المتحدة كانت على استعداد لمساعدة إيران من خلال إنشاء تخصيب اليورانيوم ومرافق إعادة معالجة الوقود.[8]
أردشیر زاهدی مع والده فضلالله زاهدی وشقيقته هـُما.
أردشیر زاهدی و شهناز پهلوی في حفل زواجهما
أردشیر زاهدی في معية شاه إیران في سانت موریتز.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .var adWrapper = document.getElementById( ‘marefa-block-2’ ), ins = marefa_get_ins( adWrapper, ‘3456545157’, ‘in-article’, ‘fluid’ ); document.write ( ins ); //console.log( ins );(adsbygoogle = window.adsbygoogle ||[]).push({});
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .var adWrapper = document.getElementById( ‘marefa-block-3’ ), ins = marefa_get_ins( adWrapper, ‘6184572850’, ‘in-article’, ‘fluid’ ); document.write ( ins ); //console.log( ins );(adsbygoogle = window.adsbygoogle ||[]).push({});
قالب:Grand Commander of the Order of Loyalty to the Crown of Malaysia
اردشیر زاهدی به عنوان یک دیپلمات باتجربه، همواره تلاش داشته خود را طرفدار گفتوگو و ضد جنگ، مخالف دخالت خارجی و حامی حق تعیین سرنوشت ملت ایران، پایبند به اصول و قوانین بینالملل و البته حامی برنامهی صلحآمیز هستهای ایران و مخالف تحریمهای آمریکا نشان دهد. اما آیا وزیر امور خارجهی محمدرضاشاه طرفدار جمهوری اسلامی است؟
به گزارش ایسنا، اردشیر زاهدی که امروز در سن نودودوسالگی در سوئیس زندگی میکند، فرزند تیمسار فضلالله زاهدی است؛ کسی که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت محمد مصدق حدود دو سال بر مسند نخستوزیری نشست و زمام امور مملک را در دست داشت. اردشیر زاهدی در سال ۱۳۰۷ متولد شد و در زمان کودتا بیستوپنجساله بود. گرچه او در آن زمان دخلی در امور مملکت نداشت اما بخاطر داشتن چنان پدری خواه و ناخواه سر از کار سیاست درآورد.
زاهدی که تحصیلاتش را در رشتهی مهندسی کشاورزی در آمریکا به پایان برده و کمی قبل از کودتا آمده بود که به مملکتش «خدمت» کند، به گفتهی خودش پس از بازگشت به کشور «مثل یک آجودان، مثل دستیار برای پدر» بود. البته اولین سمت دولتی او معاونت در ادارهی «برنامهی اصل چهار» بود؛ ادارهای که وظیفهاش سازماندهی کمکهای آمریکا به ایران بود. زاهدی بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ به عنوان سفیر ایران در انگلیس مشغول به کار بود. سپس از اواخر سال ۴۵ تا اواسط سال ۱۳۵۰ در کابینهی امیرعباس هویدا به عنوان وزیر امور خارجه فعالیت کرد و بعد، از واپسین روزهای سال ۵۱ تا بهمن ۵۷ سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا بود.
گرچه اردشیر زاهدی بخاطر نخستوزیری پدرش از ابتدای جوانی با سیاستمداران بلندپایه محشور بود اما پس از ازدواج با شهناز پهلوی – دختر محمدرضا از همسر اولش فوزیه – با شخص محمدرضا پهلوی روابط نزدیکی داشت. البته این ازدواج اول و آخر زاهدی دوامی نداشت و به خواست شهناز از یکدیگر جدا شدند اما زاهدی تا واپسین روزهای حیات محمدرضا از نزدیکترین اشخاص و معتمدان او بود؛ بطوری که در دوران تبعید و بیماری محمدرضا، تنها مقام حکومت سابق بود که شاه مخلوع را همراهی میکرد.
زاهدی در گفتوگویی با بیبیسی در وصف علاقهاش به محمدرضا پهلوی میگوید: «این افراد که به شاه خدمتگزار بودند شامل بنده وزیر خارجهاش، نوکرش، وفادارش تا روزی که شستم و به خاکش کردم؛ شاهنشاهم، پادشاهم، هنوز هم بهش عشق داشتهام و دارم».
زاهدی
از نظر اردشیر زاهدی که زمان کودتای سال ۳۲ جوانی بیستوپنجساله بود، آنچه ۲۸ مرداد اتفاق افتاد «رستاخیز ملی» بود. او در خاطراتش دربارهی وقایع آن روز میگوید: «آن روز بعد از ظهر (دولت مصدق) سقوط کرد. پدر من (تیمسار زاهدی) در خیابان شمیران قدیم بود. در جایی یکی از تانکها تسلیم ما شد. با آن تانک و خودروی بیوک آقای شوشتری – که نمایندهی مجلس و جزء اقلیت علیه دولت بود – و من جلویش نشسته بودم، رفتیم به طرف (محلهی) بیسیم، در بیسیم هم آنها مسلسلها را زمین گذاشته بودند؛ من و عدهای هم داد میزدیم که نخستوزیر قانونی دارد میآید. از آنجا مردم پدر من را سر دست بردند و آنجا پدرم پیامش را فرستاد به مردم. آن شب اولین تلگراف از داخل شهربانی به اعلیحضرت شد و بعد هم به شاه (پیام داده شد) که مردم شما را میخواهند و خواهش میکنیم که برگردید».
او همواره ادعای وقوع کودتا در سال ۳۲ را رد میکند و عزل مصدق را «حق قانونی» شاه میداند و میگوید: «همان فرمانی که نخستوزیری مصدق را صادر کرد همان فرمان هم عزل او بود؛ دفعه اول (پس از استعفای مصدق در تیرماه سال ۳۱) محبوبیت مصدق بالا بود و شاه مجبور شد مصدق را برگرداند؛ همان آدمهایی که از او پشتیبانی میکردند باعث شدند او برود؛ خودش با دست خودش ریشهی کار خودش را زد».
زاهدی حدود یک دهه پیش از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۶۸، در مقام وزیر امور خارجه ایران، معاهدهی «ان.پی.تی» یا «منع گسترش تسلیحات هستهای» را به نمایندگی شاه ایران امضا کرد. او حدود یک دهه قبل در اولین گفتوگوی پس از انقلابش با رسانههای فارسیزبان به «صدای آمریکا»، دربارهی حق ایران در داشتن انرژی هستهای صلحآمیز گفته بود که استفاده از انرژی هستهای «حق حقهی ایران بوده، هست و خواهد بود … این حق متعلق به ایرانیهاست؛ دولتها میآیند و میروند. معتقدم که ایران حق خود را خواهد داشت … این توهین به شرافت ایرانیهاست که بگویند ما به شما اعتماد نداریم».
او به عنوان یک دیپلمات بازنشسته، حتی زمان ریاست جمهوری جرج بوش هم معتقد بود مسئلهی هستهای ایران تنها با مذاکره حل میشود و «جنگ هیچچیز را حل نخواهد کرد». او گفته بود: «اگر بمب بیندازند به ایران یا اگر بخواهند تحریم اقتصادی کنند مردم بیچاره آسیب خواهند دید؛ به نظرم حق مال ایران است و غرب باید بنشیند صحبت کند و با ادامهی صحبت به جایی خواهند رسید».
اردشیر زاهدی در تعاملات ایران و غرب همواره از حقوق «ملت ایران» گفته است. او در تمام گفتوگوهای رسانهای بر این نکته پافشاری کرده و همین موضع موجب شده در ماههای اخیر صحبتهای او در رسانههای داخلی بازتاب زیادی پیدا کند. توجه بیش از پیش به زاهدی از نامهی سرگشادهی او به دولتمردان آمریکایی که در قالب آگهی در نیویورکتایمز چاپ شد، آغاز شد؛ جایی که زاهدی ضمن انتقاد از سیاستهای آمریکا در قبال ایران و منطقه به سیاستمداران آمریکایی یادآور میشود که «مردم نجیب ایران زیر سایهی تهدیدهای خارجی با هم متحد بوده و از سرزمین مادری دفاع کرده و میکنند. تاریخ به متجاوزان خارجی میآموزد که از افکار پوچ خود برای ویرانی ایران دست بردارند» زیرا «ایران با عراق قابل مقایسه نیست. ایران قادر خواهد بود در برابر حمله نظامی خارجی مقاومت کند».
او همواره از اظهار نظر دربارهی دولت و حکومت ایران خودداری کرده و وقتی «طرفداری از جمهوری اسلامی» به او نسبت داده میشود، متذکر میشود زورگویی در قبال «ایران» را برنمیتابد و برایش مهم نیست که بگویند طرفدار کیست. او اخیراً در گفتوگو با بی.بی.سی همین مواضع را تکرار کرده و گفته «دولت ایران مال مردم ایران است و آن جوانها هر تصمیمی میخواهند میگیرند. ولی ما حق نداریم – که گذاشتیم و رفتیم؛ پول هم برداشتیم و آوردیم – اینجا بگوییم لنگش کن»!
موضعگیری زاهدی پس از شهادت سپهبد قاسم سلیمانی هم سر و صدای زیادی به پا کرده بود. او در اینباره گفته بود: «من افتخار میکنم به قدرت ارتش ایران که سوگند خورده برای مملکتش. با یک ژنرالش بد بودند و ببینید چه کثافتکاریها کردند بر خلاف قوانین بینالملل. آنوقت به سایرین میگویند شما تروریست هستید»! او که «ژنرال سلیمانی» را «سرباز وطنپرست شرافتمند» میداند، در گفتوگوی اخیرش با بی.بی.سی فارسی گفته است: «این افسران و این جوانها، این کسان، به قرآن خودشان و به مملکت خودشان سوگند خوردهاند … این آدم برای مملکتش خدمت کرده، برای مملکتش جنگیده، در مقابل اسرائیل …؛ مملکتش بوده، دفاع کرده و برای وجدان خودش رفته تا جایی که نابودیاش بوده. من بهش افتخار میکنم؛ اینها خون خودشان را برای مملکتشان دادند».
زاهدی همواره حامی سیاست خارجی ایران بوده هرچند این موضوع را مستقیماً به حکومت جمهوری اسلامی ربط نداده و از اظهار نظر مستقیم دربارهی حکومت خودداری کرده است. با این حال با اتکا به اصول و قواعد دیپلماتیک حتی حضور ایران در سوریه را – که بهانهای برای فشار بیشتر غرب بر ایران بوده – موجه میداند؛ چنانکه در مقالهاش در نیویورک تایمز نوشته است: «ایران بخاطر حضور خود در سوریه محکوم میشود. ولی اشاره نمیشود که ایران در سوریه به دعوت دولت قانونی کشور مستقل سوریه حضور دارد؛ حضور ارتشهای مخفی آمریکا و دولتهای غربی در سوریه است که نقض قوانین بینالمللی است».
او همواره تصمیمگیری و حتی اظهار نظر دربارهی حکومت و مسائل داخلی ایران را صرفاً حق ایرانیان – بخصوص شهروندان و جوانان داخل کشور – میداند. زاهدی علاوه بر اینکه بارها از خروج آمریکا از برجام انتقاد کرده و این کار را «مسخره» دانسته، دربارهی تیم مذاکرهکنندهی ایران در برجام نیز گفته: «دیپلماتهای ایران الحقوالانصاف زحمت کشیدند و از خود شخصیت و صبر و حوصله نشان دادند».
با این حال واضح است که او به عنوان یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی و نزدیکان شاه که همچنان ارادت خود به او را حفظ و ابراز میکند، حامی یا طرفدار جمهوری اسلامی نیست. او در گفتوگو با بی.بیسی میگوید: «اگر اشتباه غرب جنگ ایران و عراق را پیش نکشیده بود و حالا قضیهی اتم را پیش نکشیده بود، این دولتها هم رفته بودند … جوانان ایرانی هستند که باید تصمیم بگیرند برای آتیه خودشان و من تردید ندارم که این کار را میکنند؛ خارجی حق ندارد. گمان نمیکنم دخالت خارجی گره ایران را باز کند و برعکس برای مردم ایران گرفتاری درست میکند».
انتهای پیام
اقای زاهدی پیرمرد وطن پرست خدا وند ازشما راضی باشد یک نفر تنها پین این همه دشمن ایران گرگان تشنه به خون ملت از مردم دفاع می کنی الان وظیفه دولت جمهوری اسلامی این است ازحقوق شهروندی شما دفاع کند وشمارابه وطن مادریتان برگرداند اجرکم اندالله
من از بچه های ایسنا تشکر میکنم و دستشون رو می بوسم.
ایسنا تنها سایت خبری هست که در حال حاضر بهش اعتماد دارم.
ما بقیه سایتای داخلی من رو از خیلی چیزها متنفر میکنن
مطمئنا خیلی زیاد هستند آنهایی که سیاست خارجی ایران را درست میدانند و قبول دارند! هرچند شاید سیاست داخلی ایران را به دلایل حزبی، تاریخی یا آرمانی قبول ندارند. به هر حال هر ایرانی شرافتمندی که یک خط مشی در فلسفه و افکارش پیداست به واقعیت های دنیا و شجاعت افراد آزاده ای مثال سپهبد سلیمانی اعتراف میکند.
بالاخره خوبه یا بد؟
باید به اظهارات آقای زاهدی به عنوان یک وطن پرست احترام قائل شد چون سخنان او دشمنان مارا عصبانی وانگشت به دهان کرد
او “همواره” تصمیمگیری و حتی اظهار نظر دربارهی حکومت و مسائل داخلی ایران را صرفاً حق ایرانیان – بخصوص شهروندان و جوانان داخل کشور – میداند….
…..احتمالا اين “همواره” شامل تابستان داغ ١٣٣٢ نمي شود….
خودت اول اون پولهایی که دزدی برگردون ایران -دوم اون خونه ایی که تو سویس داری از پول کودتا 28 امرداد است و ….
چه سری هست که این طرف در جراید دیده میشه با اینکه تاریخ مصرفش خیلی وقته که تموم شده و خودشیرینی میکنه.بس دیگه!
حالا بعد از گذشت زمان بر علیه خانواده پهلوی نظر میده حتما با هم حرفشان شده!
خود دولت آمریکا به دلیل پشتیبانی مستقیم از کودتا و براندازی حکومت مردم از ملت ایران عذرخواهی کرده ولی این آقا هنوز کوتاه نمیاد. قبول کردن اشتباهات بزرگ کار انسان های خوار نیست.
اردشیر جان برو خوش باش
دادا اون بابای ایشون بوده که کودتا کرده نه ایشون. ضمنا بابت زدن هواپیمای مسافری ایران و کشتن 259 نفر جورج بوش پدر صراحتا گفت عذرخواهی نمیکنیم بعد برا کودتا عذرخواهی کردن!!!؟؟؟؟؟ خوابی
سلسله پهلویها حدود 40 سال پیش به تاریخ پیوست و اما شاه پرستان همچنان در عالم و توهم شاه پرستی زندگی می کنند .
The online version of the Iranian daily Hamshahri
اردشیر زاهدی، داماد شاه مخلوع و وزیر خارجه و سفیر او در آمریکا در تازهترین توئیت خود به رفتار حکومت بحرین واکنش نشان داد.
به گزارش همشهری آنلاین، اردشیر زاهدی در صفحه شخصیاش در توئیتر نوشت: «هربار که مواضع ضدایرانی بحرین را میبینم، خود را لعنت میکنم! هم اعلیحضرت و مشاورانش و هم منی که بهخاطر روابطم با شاه به استقلال بحرین کمک کردیم خیانتکاریم. ای کاش ذرهای از وجود سلیمانی در ما بود تا امروز نبینیم کشوری که اندازه رباطکریم هم نمیشود برای ما …. زیادی تناول میکند.»
روزنامه جمهوری اسلامی نیز نوشت: اردشیر زاهدی داماد شاه مخلوع و معدوم و وزیر خارجه و سفیر او در آمریکا در تازهترین توئیت خود به رفتار حکومت بحرین واکنش نشان داد.
زاهدی
او نوشت: «هربار که مواضع ضدایرانی بحرین را میبینم، خود را لعنت میکنم! هم اعلیحضرت و مشاورانش و هم منی که بهخاطر روابطم با شاه به استقلال بحرین کمک کردیم خیانتکاریم. ایکاش ذرهای از وجود سلیمانی در ما بود تا امروز نبینیم کشوری که اندازه رباطکریم هم نمیشود برای ما …. زیادی تناول میکند.»