معنی شعر منم که شهره شهرم

معنی شعر منم که شهره شهرم
معنی شعر منم که شهره شهرم

غزل “منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن…”، بی ­شک یکی از زیباترین و پرمغزترین غزلیات حافظ هست؛ یکی از محوری ­ترین نکاتی که حافظ به گونه ­های مختلف کوشش می­ کند در این غزل به ما بیاموزد ، اهمیت نگاه عاشقانه و ندیدن عیب و بدی در دیگران و در همه زندگی است، به عبارت دیگر نگاه عاشقانه به همه اموری که در زندگی اتفاق می ­افتد مهمترین مسأله ایست که حافظ کوشش می کند با تعابیر و شکل های مختلف در این غزل به ما بیاموزد.

در ادامه کوشش خواهیم کرد آرایه، نکات و معنای شعر فوق را بیان کنیم.

بیت نخست: جناس: شهره و شهر.

واج­ آرایی: (شین).

بد دیدن: بدبین بودن، همه چیز از سر عیب و بدی تفسیر کردن. معنی شعر منم که شهره شهرم

تلمیح:مصراع دوم این بیت یادآور داستان حضرت عیسی و نگاه کردن به لاشه حیوان است که در آن میان تنها دندان سفید آن حیوان را می ­بیند.

معنی: در این شهر تنها من هستم که نسبت به همه چیز عشق می­ ورزم، و تنها من هستم که چشم خود را با بد دیدن آلوده نساخته ­ام. نکته ظریفی که در این بیت حافظ یادآوری می­ کند این نکته است که اگر از سر بدبینی به زندگی نگاه کنی، نخست وجود خود را آلوده ساخته ­ای!

بیت دوم: وفا کنیم: در اینجا مراد از وفا، وفای ما در برابر عهد و پیمان روز الست می ­باشد.

ملامت کشیدن : تحمل سرزنش و نکوهش.

اشاره به آیه قرآن وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ(آیه ۵۴ سوره مائده) معنی آیه: از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی ­ترسند.

معنی: بر سر عهد وپیمان خود باقی بمانیم و در این راه از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسیم و خوش باشیم؛ زیرا در راه روش پرستش عاشقانه، هرگونه رنجیدن و گله کردن نشان کفر و ناسپاسی است.

بیت سوم: پیر میکده: پیر میکده، پیر می­فروش، پیرمغان و.. همه این تعابیر در نظر حافظ معادل یکدیگر است و آن نماد انسان کامل و دانای کل است.

راه نجات: راه رستگاری. همان راهی که تمامی پیغامبران برای آن آمده ­اند.

معنی: از پیر میکده پرسیدم که راه رستگاری و نجات چیست؟ جام شراب را طلب کرد و گفت: اینکه هر عیب و ایرادی را بپوشانی.

 چند نکته شگفت در مورد این بیت: نخست اینکه حافظ یا به عبارتی پیر میکده راه رستگاری را  ندیدن عیب و رها کردن بدبینی می­داند و نکته عجیب ­تر وشگفت ­تر اینکه پیر میکده برای راهنمایی حافظ و پاسخ دادن به سوال او ابتدا طلب جام شراب می­کند و از آنجا که  گفته شد پیر میکده در نظر حافظ نماد انسان کامل هست، قاعدتا تمام حرکات و گفتار او باید رمزگونه باشد، پس پیر میکده بطور سربسته و رمزگونه به حافظ و ما می­ آموزد که راه نجات و رستگاری در گرو اینست که ما عیب و ایرادی نبینیم و برای رسیدن به این مرحله نیز باید مست گردی!  البته مشخص است که مراد از مستی در اینجا همان نگاه عاشقانه و سرمستی حاصل از آن است. به عبارت دیگر پیر میکده می­ گوید؛ چنانچه خود را سرگرم! و سرمست! نگردانی، شروع به عیب و ایراد گرفتن از خلقت و آدمی­زادگان  خواهی کرد. هرچند این مطلب طولانی می­ شود اما دلم اجازه نمی­ دهد این داستان عطار را در اینجا نیاورم:

آری عطار نیز معتقد است تا آدمی سرشار از عشق و مستی است، عیب و ایراد را نمی بیند.

بیت چهارم: باغ عالم: اضافه تشبیهی.

مردم چشم: مردمک چشم

گل چیدن: بهره­مند شدن.

نکته قابل توجه: حافظ در این بیت عملا عاشقانه به خلقت می­ نگرد و عالم را باغی زیبا می­ داند و مراد دل را بهره ­مند شدن از گل زیبای رخسار یار می­ داند، به عبارت دیگر کوشش می کند مفهوم بیان شده خود در مقام عمل نیز به تصویر بکشد.

معنی: هدف و غایت دل از تماشای باغ زیبای آفرینش چیست؟ اینکه آدمی به وسیله مردمک چشم از چهره زیبای تو بهره­ مند شود.

بیت پنجم: کنایه:نقش برآب زدن: کنایه از نابود و محو کردن.

ایهام تناسب: خراب کردن: ۱. نابود ساختن،۲. خود را مست و مدهوش ساختن.

معنی: شدت علاقه من به شراب از آن­ جهت است که (خود) را ویران سازم و هر گونه نقش و نگار مربوط به خود پرستی را ویران و نابود سازم.

بیت ششم: زلف: بعضی از عرفا زلف را نماد جذبه وکشش الهی می ­دانند، همچنین برخی آن را به معنی قرب و نزدیکی به حق در نظر گرفته­ اند.

واثق: اعتماد، کشش: جذبه.

جناس: سو و سود.

جناس یا تناسب حروف: کشش و کوشش.

معنی: به لطف و رحمت ِکشش و جذبه ­ی تو باور دارم و گرنه اگر از سوی تو کشش و عنایتی نباشد تمام سعی و کوشش ما بی­فایده خواهد بود.

بیت هفتم: عنان تافتن: روی برگرداندن.

نکته قابل توجه: معمولا عمل واجب با فعل مثبت به کار می رود اما حافظ جهت برجسته­ سازی عمل واجب را به طور شگفت انگیزی با فعل منفی بکار برده است و طنز عجیبی در این بیت نیز بکار برده است.

معنی: از این مجلس پند و اندرز روی گردان خواهیم شد و به طرف میکده خواهیم رفت، زیرا نشنیدن پند کسانی که خود عمل نمی­کنند، واجب است.

بیت هشتم: خط یار: موهای تازه روییده اطراف چهره یار.

خوب: زیبا.

عارض: چهره.

نکته زیبا در مورد این بیت: حافظ به ما می ­آموزد که ببین طبیعت و خلقت خداوند نیز عاشق و سرسپرده زیبایی است، تو نیز بیاموز و عاشق زیبایی باش، بخاطر همین مطلب مثال می ­زند و می ­گوید به صورت زیبارویان بنگر و ببین چگونه موهای اطاف چهره­اش دور صورتشان می­ گردند و طواف می­ کنند

معنی: از موهای تازه روییده اطراف چهره معشوق، عشق ­ورزی با چهره زیبا را بیاموز،زیرا گردیدن در اطراف چهره­ ی زیبارویان دلنشین و خوشایند است.

بیت نهم: زهد فروش: کسانی که ادعای پاکی و دینداری دارند.

معنی: ای حافظ تنها لب معشوق و جام شراب سزاوار بوسیدن است، مراقب باش و بدان بوسیدن دست کسانی که ادعای پاک بودن دارند اشتباه و گناه هست.

معنی شعر منم که شهره شهرم

باعرض سلام خدمت شما من اگه جای شما بودم یکم موضوع رو بیشتر باز میکردم و فقط در حد معنی شعر توضیح نمیدادم به نظر من پتانسیل شعر خیلی بالان

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

معنی شعر منم که شهره شهرم

بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست

به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب

که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ

که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن

۱-این من هستم که به عشق ورزیدن در شهر، مشهور شدم، این من هستم که چشمم را به ناپاکی آلوده نکرده ام.

 ٢- وفادار به پیمان باشیم و سرزنشها بشنویم و در عین حال خوش باشیم زیرا که در طریقت ما، رنجیدن از یار کفر محسوب می شود. 

٣- از پیر میخانه پرسیدم که راه رستگاری چیست؟ پیاله ای شراب خواست و گفت راز پوشاندن و چشم از عیب دیدن، بربستن.

 ۴- مقصود دل از تماشا و نگریستن به باغ جهان چیست؟ با دست مردمک چشم، از چهره خوب تو گل وفا چیدن است.

 ۵- نقش هستی خود را بدان جهت با باده نوشی بر آب زدم تا نقش خود پرستی را محو نابود سازم.

۶- به عنایت گیسوان تو مطمئن هستم وگرنه اگر از آن سو، کششی نباشد، کوشش من چه سود و فایده ای دارد؟

۷- از مجلس وعظ روی برگردانده و به میخانه می رویم زیرا واجب است که اندرز این واعظان را که به گفته خود عمل نمی کنند نشنویم. 

۸- عشق به چهره زیبا را از موی صورت یار بیاموز زیرا که دور چهره زیبارویان، گردیدن خوش و نیکو است.

۹- حافظ، جز لب معشوق و لب جام چیز دیگری را مبوس زیرا که بوسیدن دست زاهدنمایان ریاکار، اشتباه است. 

عاشقی صادق هستی، نیت پاکی داری و به عشق خود وفاداری. در مقابل سختی ها صبور و ساکتی و از ریا کاری و زهد فروشی بیزاری. تنها پیشه تو در زندگی صداقت است، به همین روش ادامه بده و به لطف و رحمت الهی امیدوار باش که جزای نیکی های خود را از او خواهی گرفت.

حسادت کردن به دیگران و کینه ورزی سرانجام خوشی نخواهد داشت، از این خصلت های نکوهیده برحذر باشید. اهداف مبهم و نامشخص شما را دچار دردسر و مشکل خواهد کرد.

از افراد دورو و فریبکار که فقط به فکر منافع خود هستند دوری کنید و از کبر و غرور برحذر باشید. انسان زودرنج و حساسی هستید. در برابر سختی ها و حوادث زندگی سرسخت باشید و زود ناامید نشوید.

 

فال حافظ جدید

 

۴۵۸ – وفا کنیم

ای حافظ، به‌جز لب معشوق و پیاله شراب بر چیز دیگری بوسه مزن زیرا بوسیدن دست زاهد‌نمایان خطاست.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

با عضویت رایگان در خبرنامه ستاره به گلچینی از جدیدترین اخبار و معتبرترین منابع اطلاعاتی به زبان فارسی دسترسی پیدا خواهید کرد.


https://setare.com/files/fa/news/1399/3/3/360473_348.mp3Downloads-icon

فال حافظ با تفسیر کامل معنی دکلمه صوت قرائت آواز – به سه زبان – in Three languages



منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالودم به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

معنی شعر منم که شهره شهرم

بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست

به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب

که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ

که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

استفاده از مطالب سایت در صورت ذکر نام و نشانی تارنما مجاز است.طراحی وب سایت توسط حسن علیقلی – ۰۹۳۳۳۶۸۲۳۶۷

غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن



منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن


منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن


وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

معنی شعر منم که شهره شهرم


که در طریقت ما کافریست رنجیدن


به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات


بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن


مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست


به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن


به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب


که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن


به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه


کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن


عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس


که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن


ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب


که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن


مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ


که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن


 

پاسخ به:غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

۳۹۳. منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن • زمان : 1:25 با صدای استاد موسوی گرمارودی


 



 


 


 

دریافت فایل http://rasekhoon.net/media/download/330222/۳۹۳-منم-که-شهره-شهرم-به-عشق-ورزیدن/


 

شرح غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)


 

۱ منم که در شهر به عشق وعاشقی مشهورشده ام؛ ومنم که با بد دیدن چشم خود را آلوده نکرده ام- چشم خود را به گناه بد دیدن آلوده نکرده ام.

بد دیدن یعنی نگاهی از روی طمع و به قصد فریب و اغفال.

می گوید من با اینکه در شهر به عشق وجمال پرستی شهرت دارم،چشم خود را به گناه بد دیدن آلوده نکرده ام.با اینکه عشق ورزیدن من از راه چشم سر است،به فکر گناه آلوده نیست.

«بد دیدن» را می توان دیدن زشتی و معایب معنی کرد و در این صورت مفهوم بیت اینکه به دیدن زشتی و معایب دیگران چشم خود را نیالوده ام.

۲ محبت و وفا داری می کنیم،تحمل سرزنش می کنیم و آزرده نمی شویم؛زیرا رنجش از خلق در مذهب ما کفر به حساب می آید.

دنباله مضمون بیت قبلی است که گفت به می پرستی پناه برده ام تا از خود پرستی رها شوم.دراین بیت شکوه می کند که رفتار من مورد ملامت خلق واقع می شود، ولی ما ارادت خود را به دوستان از دست نمی دهیم،زندگی را هم به خوشی می گذرانیم، زیرا آنقدر گذشت و بزرگی داریم که مطلقا از کسی نرنجیم و نادانی را گناهشان به حساب نیاوریم.

علامه قزوینی[۱] یادآوری نموده اند که مصراع اول با اندک تصرفی با این مصراع سعدی یکی است:معنی شعر منم که شهره شهرم

قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند                       شب فراق به امید بامداد وصال

۳ از پیر میکده پرسیدم راه رستگاری چیست؛جام می خواست و گفت راز پوشیدن.

می را پنهانی می خورده اند و بعضی خبر کشی می کردند و از کار آنها پرده بر می داشتند.

می گویند از پیر میکده راه نجات را پرسیدم و پیر با اشاره به جام می گوید راه این است که این گونه رازها پوشیده باند- هر کس مشغول کار خود باشد.

۴ مقصود دل از گردش و نگاه در باغ جهان چیست؛ [و جواب اینکه] با دست مردمک چشم از رخ تو گل چیدن.

می گوید منظور دل از گردش و تماشا در باغ جهان اینست که به وسیله ی مردمک چشم یعنی با نگاه از چهره ی تو محبوب زیبا روی متمتع گردد.

به تعبیر دیگر جهان باغ است و زیبایی گلی در این باغ ،وقصود دل تماشای گل این باغ ،بوئیدن و تمتع بردن از آن است.

یعنی مقصود انسان از زندگی لذت بردن از زیبایی است؛ و این معنی مستتر است که بقیه ی امور ناگزیر متعلق به آن و برای بقای وجود است تا بتوانند به این مقصود اصلی برسد؛ و این اوج بینش هنری است که انسان سراسر مفتون زیبایی باشد؛ جامعه تا حدی از جهت روابط ونیازهای مادی پیش رفته باشد که دیگر تمام توجه مردم به کار عشق و هنر معطوف شود.

اگر بخواهیم تعبیر عارفانه ای بر این اندازه جمال پرستی شاعر قائل شویم هیچ به از این نیست که توجیه استاد فروزانفر را در باب یکی بودن زیبایی انسان وخدا،یا معشوق زمینی وعرفانی نقل کنیم.در شرح بیت

پرتو حق است آن معشوق نیست                       خالق است آن گوئیا مخلوق نیست[۲]

می نویسد:«می توان گفت که «پرتو حق» محبت و عشق است،آنگاه در توجیه این بیت باید بگوییم که بنابر عقیده ی صوفیان ، ادراک حق به حسب ذات که حقیقت مطلق است هرگز برای بشر ممکن نیست.و تنها حق را در مظاهر می توان دید و بنابراین زن مظهر جمال و لطف خداست و آن دلربایی و حسن از آثار ظهور جمال لم یزلی است که در آن مظهر لطف آمیز جلوه گری می کند، اینگونه محبت را صوفیان «محبت آثاری» می نامند، مقابل محبت ذاتی که ناشی از ادراک حق ذات خود را به ذات خود….»[۳]

۵ از آن جهت با می پرستی نقش خود را بر آب زدم؛ که اثر خود پرستی را از میان ببرم.

نقش بر آب زدن مجازاً در پی کار محال رفتن و خیالات باطل داشتن است.اما این جا معنای حقیقی را از آن اراده کرده است. یعنی ، نقش وجود خود را در آب افکندم تا پاک شسته شود. ومآلاً این معنی به دست می آید که با گناه میخوارگی نقش شخصیت خود را شستم واز میان بردم.

می گویند بدین جهت شهرت به می پرستی را وسیله از میان رفتن نام نیک خود قرار دادم که دیگر نتوانم به دنبال زهد وتقوی که ملازم خودپرستی است بروم و به آن تظاهر کنم.چنین است که می پرستی آثار وعوارض خودپرستی را از وجود من زایل کرده است. و این نمودار ذوق و ملامتی شاعر است که از شهرت و نام نیک و قبول و تحسین خلق بیزاری می جوید.

۶ به شفقت سر زلف تو مطمئن هستم وگرنه؛ اگر کششی از سوی زلف تو نباشد،کوشیدن ما سودی ندارد.

وبه تعبیر عرفانی، تنها کوشیدن سالک کافی نیست، از جانب حق هم باید کششی وجود داشته باشد.

۷ ازاین مجلس به سوی میکده باز می گردیم؛زیرا نشنیدن وعظ آنها که خود به آن عمل نمی کنند واجب است.


عنان تافتن: بر گشتن، رو گردان شدن.

۸ مهرورزی با چهره ی زیبا را از موی صورت یار بیاموز؛زیرا دور چهره ی خوبان گردین لذت بخش است.

دور چیزی گردیدن: یعنی اطراف آن گشتن و مجازاً به معنای اظهار محبت کردن و تصدق شدن است.

می گوید عشق با روی زیبا را از چهره ی یار بیاموز زیرا این خط دور چهره ی او می گردد،واز این دور گردیدن معنی مجازی آن را که تصدق شدن است اراده کرده است.

پس مقصود اینکه فدا شدن در راه معشوق را از خط چهره ی یار بیاموز.

۹ حافظ غیر از لب معشوق ولب جام شراب چیزی دیگر مبوس؛ زیرا بوسیدن دست آنها که به زهد و تقوی تفاخر می کنند،خطاست.

————————————————————————————–

[۱] قزوینی….«بعضی تضمین های حافظ»،یادگار،س ۱ ، ش ۹، ص ۶۶٫


[۲] مولوی…..مثنوی….. ص ۱۲۱


[۳]فروزانفر….شرح مثنوی شریف…. ص ۱۰۳۵٫

در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شرح غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن


معاني لغات غزل (393)


شهره: مشهور، سرآوازه.

بد ديدن: از سر شهوت نگريستن، از روي هواي نفس نگاه كردن.


وفا كردن: به عهد و پيمان خود وفا كردن.


ملامت كشيدن: تحمل سرزنش كردن.


خوش بودن: راضي بودن، آزرده نشدن.


طريقت: مذهب، راه و روش و مسلك.


كافري: ناسپاسي.

پير ميكده: مرشد و پير طريقت، مي فروش پير در ميخانه.


مرادِ دل: مقصود دل.

باغ عالم: (اضافه تشبيهي) عالم به باغ تشبيه شده.

به دست مَردُمِ چشم: با دست مردمك ديده، به وسيله چشم.

مي پرستي: اصرار و عادت در باده نوشي، باده نوشيِ مدام.

نقش بر آب زدن: 1- كار عبث و بيهوده انجام دادن، 2- چيزي را محو كردن و از ميان بردن، 3- به كار باطل و محال مشغول شدن، 4- نقش وجود را در آب (شراب) انداختن و شستشو دادن با آن.

نقش خود پرستيدن: اثر خودخواهي و غرور و مَنيّت.


رحمت: شفقت، همرباني، عنايت.


واثق: مطمئن، اميدوار (اسم فاعل وثوق).

عنان تافتن: عنان برتافتن، روي برتافتن، برگشتن.

بي عملان: آنانكه مي گويند و اندرز مي دهند و خود به آن عمل نمي كنند.


خطّ يار: موهاي چهره يار.


رُخِ خوب: چهره زيبا.


عارض: چهره.

زُهد‌فروش: متظاهر به زهد، زاهدنما (صفت مركّب فاعلي جانشين اسم).


 


 


معاني ابيات غزل (393)


 


شرح ابيات غزل (393)


وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن


بحر غزل: مُجتّث مثمّن مخبون اصلم


٭

سعدي: ميان باغ حرام است بي تو گرديدن                                كه خار با تو مرا به كه بي تو گل چيدن


٭

سلمان: چو ديده در طلبت واجب است گرديدن                          سرشك را به همه جانبي دوانيدن


٭

نويسنده اين سطور درجاي جاي اين دفتر مقام معنوي حافظ را برتر از اين دانسته كه دست ارادت به سوي مرادي دراز كرده و نام دسته و فرقه يي را بر روي خود نهاده باشد و از بحث بيشتر درباره سبك فكري اين شاعر عارف و مشرب تصوّف او طفره رفته است.

اينك در شرح اين غزل جاي آن دارد كه درباره مشرب حافظ تا آنجا كه از سوابق امر و گفته هاي خود او مي توان برداشت كرد به صورت ايحاز و فشرده سخن گفته شود.

اصولاً دسته يي از محققين تصوّف اسلامي را زاييده نفوذ فلسفه يونان در اسلام دانسته و معتقدند كه عرفان، مسير خود را از راه هند به ايران و از آنجا به يونان پيموده و پس از ظهور اسلام بدان راه يافته است. بر اين نظريه ايرادي وارد نيست اما به اين نكته مهم بايد توجه داشت كه از آنجايي كه دين اسلام بر پايه توحيد و معاد و ادامه حيات در دنياي ديگر بنا شده است، دانشمندان و تربيت يافتگان اين مكتب بيشتر روي دلشان به جانب كشف مبدأ و معاد و رسيدن به منبع و مبدأ حقيقت بوده و براي درك معمّاي خلقت و آفرينش و در مسير اين تفكّرات خواهي نخواهي سنگ بناي تصوّف اسلامي را پايه گذاري كرده اند.

انديشمندان اسلام بر‌خلاف اكثريت مقلدين و متعبّدان اين دين چه داعيه اين را داشته يا نداشته باشند همگي در راه عرفان گام نهاده و به پيش رفته اند، اما راهها و شيوه راه رفتنهاي آنها با هم متفاوت است و از اينجاست كه مكتبهاي مختلف عرفاني به وجود آمده است و طرفداران هر مكتب با توسّل به مفاد آيات مختلف قرآن كريم خود را در انتخاب شيوه و مسلك و مرام خويش ذيحقّ مي شمارند.

از ميان فرق مختلف صوفيه دسته يي از آنها كه به ملامتيّه مشهورند و نخست از كشورهاي آسياي ميانه برخاسته و به تدريج در همه بلاد اسلامي منتشر شده اند بر اين عقيده پاي مي فشارند كه آنچه را كه عوامّ النّاس به نام خير و شر، بد و خوب، گناه و ثواب، مؤمن و كافر، معتقد و مرتد مي شناسند همگي پرده هاي حجاب و سدّ و مانع ديدار نور حقيقت است و در اين ميان آن دسته از عارفاني كه براي خاطر دل عوام و رضايت خلق، با آنها همگام و هم رأي بوده و صلاح زندگي خود را در تظاهر به اعمالي مي دانند كه از آنها فايدتي براي رسيدن به راه رستگاري نيست همگي منافق و رياكار بوده و در راه تحميق ديگران گام بر‌مي دارند.

از اين رو اين دسته چاره كار خود را در اين دانسته كه با تظاهر به اعمال و رفتاري، جامعه را با خود به حال مخالفت و رودررويي درآورده و دور از جمعيت گمراه، در عالم غُربَتِ اجتماعي به حرم خاص محبوب نزديك و به حقيقت دست يابند.

طرزِ فكرِ اين فرقه ملامتيّه بهر صورت كم و بيش در ساير فرق متصوّفه مشهود است ليكن طرفداران ملامتيّه عالماً عامداً خود را در معرض ملامت ديگران قرار مي دهند و در اين راه هيچ گونه ملاحظه و ترديدي به خود راه نمي دهند.

حافظ وجودي استثنايي و عارفي بصير است كه نه خود را بالصّراحه مريد مرادي مي داند و نه شيوه خود را تحت نام و سجّل خاصّي در‌مي‌آورد و نه ادّعاي كشف و انتخاب مسلك جديدي را مي‌كند اما همانطور كه شمس تبريزي و مولانا جلال الدّين در راه انتخابي خود از بدگويي عوام بيمي به دل راه نداده و مولانا به فاصله يك روز از دستار به كلاه درويشان تغيير شكل ظاهري داد و در كوچه و بازار و ملاء عام به رقص و سماع مي پرداخت، او نيز از تظاهر به مي خوارگي و مريد خرابات بودن بيمي به دل راه نمي دهد و اين همان شيوه عامّ ملامتيّه است كه مورد قبول عارفانِ دست از دنيا و دنياداران برداشته، مي باشد.

پس خلاصه كلام آنكه حافظ در طريق عرفان با فرقه ملامتيّه همراه است ليكن دايره و وسعت ديد او به حدّي است كه او را مي توان يك عنصر رئاليست عارف به حساب آورد كه تمايل زيادي به فرقه ملامتيّه و شعبه تندرو و منشعب از آن يعني قلندريه دارد اما با آنكه در ديوانش بيش از هشتاد مرتبه خود را رند قلمداد كرده و درباره ويژگي هاي رندي داد سخن داده است به هيچ وجه ادعاي آوردن مكتب جديدي به نام مكتب رندي نمي كند بلكه راه و رسم رندي را براي خود از آن سبب بر‌مي گزيند كه ماحصل مطالعات و تفكّرات و بررسي عقايد و افكار ديگر عارفان او را به اين نتيجه رسانيده كه هيچ كدام از مسلك ها وافي به مقصود نيستند.

سخن را به همين جا كوتاه كرده و دربارهِ اين غزل، مختصر كلام آنكه حافظ به تشريح عقايد فرقه ملامتيّه پرداخته و در مطلع غزل، خود را بالصّراحه با ذكر كلمه (منم) و تكرار آن، از سالكان اين راه به حساب مي آورد.

او صراحتاً در بيت اول مي گويد من آدم بد چشم و هيز و شهوت پرست نيستم ولي در شهر به عشق ورزي و عاشق پيشگي مشهور شده ام. او مخصوصاً به علت و معلول نمي پردازد نمي گويد كه من با دست خود و از روي ميل خويش اينطور خود را وانمود كرده ام، چه اگر به اين امر اقرار مي كرد از طرز تفكّر فرقه ملامتيّه، دور مي شد و مفاد بيت دوم تأييدي است بر آنچه كه او با ميل خود براي خويش آفريده و اين را طريقي به حساب مي آورد اما نام آن طريقت را عنوان نمي كند و دليل آن را در بيت بعدي تلويحاً بازگو مي فرمايد كه راه نجات در رازداري است و در ابيات بعدي مي گويد همه اين كارها و اين شيوه و مسلك ها براي اين است كه روي زيباي حق و حقيقت را ببينم. و همه اين تظاهرات به مي خوارگي و لاابالي‌گري‌هاي رندانه براي اين است (كه تا خراب كنم نقش خود پرستيدن) و اگر من از جاده شريعت به صورت ظاهر دور شده ام به خاطر اين است كه (به رحمت سر زلف تو واثقم).

بنابراين اين غزل در عين حال كه شرح دهنده شيوه ملامتيّه و اقرار به عمل كردن آنهاست مي تواند يك نوع اقرار ضمني حافظ به قبول آن باشد.

در اين غزل حافظ در بيت دوم مضمون اين بيت سعدي را در نظر داشته مي فرمايد:

قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند شب فراق به اميد بامداد وصال

كه اول دفعه علامه قزويني در مورد تضمين هاي حافظ به آن اشاره كرده اند و همچنين مفاد كلي اين رباعي منصوب به خيّام را شايد در نظر داشته است:

من باده خورم وليك مستي نكنم                     الّا به قدح دراز دستي نكنم

داني غرضم به مي پرستي چه بود      تا همچو تو خويشتن پرستي نكنم

در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

تعبیر غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

به دنبال راه نجاتی هستید. دیگر خسته شده اید. اطرافیانتان فقط عیوب شما را به رختان می کشند و هنرتان را نمی بینند ولی شما مهد خوبی ها هستید. با شهامت به مراد دلتان می رسید. چشم امیدتان خداست، بی طاقت نشوید، حرفی که می زنید عل کنید شما خوبی را ه اطرافیانتان یاد دهید. مواظب باشید خطا نکنید تا همه کارهایتان به باد فنا نرود.

در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

غزل شماره ۳۹۳ حافظ به همراه تعبیر و تفسیر آن را در پرشین وی بخوانید

فال حافظ اصلی از دیوان حافظ شیرازی با معنی و تفسیر کامل

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

معنی شعر منم که شهره شهرم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست

به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب

که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ

که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن

ای صاحب فال ، در دیار خود به نیکنامی و خوبی مشهور گشته اید و مردم همه به شما اعتماد پیدا کرده اند که این قضیه مسئولیت و سختی کار را برای شما چندین برابر کرده است از انسان های متظاهر و دورو بیزارید ولی باید اسراری که در سینه دارید و همین طور افکار خود را از دیگران پنهان کنید که در غیر این صورت دچار گرفتاری و مشکلات خواهید گشت

فایل صوتی غزل شماره ۳۹۳ حافظ

دانلود فایل فال حافظ صوتی ۳۹۳

ای حافظ شیرازی!

تو محرم هر رازی!

تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر آنچه صلاح و مصلحت من را در آن می بینی برایم آشکار سازی و آرزوی مرا برآورده سازی و من را به موفقیت برسانی .
برای گرفتن فال حافظ کلیک کنید

.
. فال مجدد حافظ
.
.

Copyright (c) 2006-2019 persianv.com All Rights Reserved

© باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت persianv.com مجاز میباشد .


https://www.persianv.com/images/fallhafez/voice/hafez-omen393.mp3Downloads-icon


دانلود فایل فال حافظ صوتی ۳۹۳Downloads-icon

معنی شعر منم که شهره شهرم
معنی شعر منم که شهره شهرم
0

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *