Shah Rukh Khan (Hindi .mw-parser-output .Deva{font-size:120%}@media all and (min-width:800px){.mw-parser-output .Deva{font-size:calc(120% – ((100vw – 800px)/80))}}@media all and (min-width:1000px){.mw-parser-output .Deva{font-size:100%}}शाहरुख़ ख़ान .mw-parser-output .Latn{font-family:”Akzidenz Grotesk”,”Arial”,”Avant Garde Gothic”,”Calibri”,”Futura”,”Geneva”,”Gill Sans”,”Helvetica”,”Lucida Grande”,”Lucida Sans Unicode”,”Lucida Grande”,”Stone Sans”,”Tahoma”,”Trebuchet”,”Univers”,”Verdana”}Shāhrukh Khān; Urdu .mw-parser-output .Arab a,.mw-parser-output a bdi.Arab{text-decoration:none!important}.mw-parser-output .Arab{font-size:120%}شاه رخ خان, Aussprache [‘ʃaːɦrʊx ˈxaːn]; von seinen Fans oft SRK abgekürzt; * 2. November 1965 in Neu-Delhi) ist einer der erfolgreichsten indischen Filmschauspieler. Neben seiner Karriere als Darsteller ist er seit der Jahrtausendwende auch erfolgreicher Produzent in der Bollywood-Filmindustrie.
Shah Rukh Khan wurde in Neu-Delhi geboren und wuchs dort auf. Seine muslimische Familie stammt aus Peschawar[1]; der Namenszusatz „Khan“ deutet auf seine afghanisch-paschtunische Herkunft hin.[2] Seine Mutter Fatima war Sozialarbeiterin in Delhi und starb 1991 an einer Sepsis. Sein Vater Taj Mohammed war Anwalt und starb 1981 an Krebs. Shah Rukh hat eine ältere Schwester namens Shehnaz (Spitzname: Lala Rukh).
Shah Rukh Khan ist seit 1991 mit der aus einer Hindu-Familie stammenden Gauri (* 8. Oktober 1970) verheiratet und hat mit ihr drei Kinder: zwei Söhne, Aryan und AbRam (* 1997 und * 2013), sowie eine Tochter, Suhana (* 2000). Aryan hat schon Filmerfahrung. Er spielte in Kabhi Khushi Kabhie Gham die von seinem Vater verkörperte Figur Rahul als kleiner Junge. AbRam ist in dem Abspann von Happy New Year, zusammen mit seinem Vater, zu sehen. AbRam kam per Leihmutterschaft zur Welt, da das Risiko einer erneuten Schwangerschaft für Gauri Khan zu groß war.
Seine erste Rolle hatte er in der Fernsehserie Fauji, in der er den Soldaten Abhimanyu Rai spielte. Danach spielte er eine kleine Rolle in der Serie Circus (1989), welche von dem Leben von Zirkusartisten handelt. Im selben Jahr spielte er seine erste Filmrolle in Pradip Krishens Fernsehfilm In Which Annie Gives It Those Ones. Nach dem Tod seiner Eltern zog Khan von Neu-Delhi nach Mumbai. Dort gab er sein Bollywood-Debüt mit dem Film Deewana – Im Zeichen der Liebe (1992), welcher ein Hit wurde. Nachdem er anfänglich den Liebhaber spielte, wurde er bald in Schurkenrollen besetzt. In den Filmen Darr und Baazigar spielte er den Anti-Helden und obsessiven Liebhaber. Der später vollzogene Wechsel vom Bösewicht zurück zum romantischen Helden ist in Bollywood eher ungewöhnlich und macht Shah Rukh zu einer Ausnahmeerscheinung.
Besonders als Filmpaar mit Kajol avancierte er zum romantischen Helden des kommerziellen Hindi-Films der 1990er Jahre. Mit Baazigar (1993), Karan Arjun (1995), Dilwale Dulhania Le Jayenge – Wer zuerst kommt, kriegt die Braut (1995), Kuch Kuch Hota Hai (1998), Kabhi Khushi Kabhie Gham (2001), My Name Is Khan (2010) und Dilwale (2015) waren beide in Indien sehr erfolgreich. My Name ist Khan ist der im Ausland bislang erfolgreichste Bollywood-Film. Khan und Kajol gelten als das erfolgreichste und beliebteste indische Filmpaar aller Zeiten.
شاهرخ خان
2014 spielte Khan in Farah Khans Happy New Year mit, welches die höchsten Einnahmen am ersten Tag, in der Geschichte der indischen Filme, hatte. Zudem läuft der Film Dilwale Dulhania Le Jayenge – Wer zuerst kommt, kriegt die Braut seit mehr als 1000 Wochen ununterbrochen im indischen Kino.[3]
Shah Rukh Khan ist im Besitz mehrerer eigenen Produktionsfirmen (Dreamz Unlimited/Red Chillies) und einem Cricketteam namens Knight Riders. In Indien ist er auch Werbeträger für Colahersteller, Uhrenhersteller, Handynetzbetreiber und Hautaufhellungscreme.[4]
Khan wurde 2006 mit dem Padma Shri ausgezeichnet. Seit März 2007 gibt es eine Wachsfigur von Khan im Madame Tussauds in London und seit 2014 eine in Kalkutta. 2007 war er für drei Monate Moderator von „Kaun Banega Crorepati“, der indischen Ausgabe von „Who Wants to Be a Millionaire?“. Als Fernsehmoderator leitete er auch „Kya Aap Paanchvi Pass Se Tez Hain?“ ähnlich wie „Das weiß doch jedes Kind!“.
2018 wurde er in die Academy of Motion Picture Arts and Sciences berufen, die jährlich die Oscars vergibt.[5]
Khan wurde bis auf ganz wenige Ausnahmen durchgehend von Pascal Breuer synchronisiert; angeblich sei Khan von Breuers Stimme begeistert. Ein anderer Synchronsprecher, der ihn in drei Filmen synchronisierte, war Philipp Moog.[6][7]
شاهرخ خان’ (هندی:शाहरुख़ान، انگلیسی: Shah Rukh Khan) (زادهٔ 2 نوامبر1965)(قد 174) بازیگر مسلمان ،تهیهکننده، مجری، خواننده در بالیوود است. او در دهلینو، پایتخت هندوستان، متولد شد. با نام مستعار پادشاه بالیوود، که بیش از ۷۰ فیلم و مجموعه تلویزیونی در کارنامهٔ خود دارد.
اولین فیلم او یک کار تلویزیونی با نام آنی جیوس آیت توس آنس این ویچ بود.
شاهرخ خان در سال ۱۹۶۵ در یک خانوادهٔ مسلمان[۲] در دهلی به دنیا آمد.[۳] او خود در یک مصاحبه تلویزیونی نام اصلی خود را عبدالرحمن بیان کردهاست البته پیش از او شهناز لالهرخ پا به این خانه گذاشته بود و پنج سال تمام تنها فرزند و دختر یکدانه پدر و مادر بود. پدر شاهرخ از فعالان استقلال هندوستان در پیشاور (پاکستان کنونی) بود که پیش از تقسیم هندوستان (جدایی پاکستان) به دهلی آمد. مادرش لطیف فاطمه هم دخترخوانده شاهنواز خان از فرماندهان ارتش هند و اهل راولپندی در پنجاب (پاکستان کنونی) بود. خانواده آنها وضعیت اقتصادی متوسطی داشتند اما در حال حاضر او گرانقیمتترین ستارهٔ سینمای هند با دستمزد افسانهای است. شاهرخ خان علاقهمند به تحصیل و ورزش روزی میرفت تا به عنوان یک ورزشکار حرفهای فعالیت کند و شاید کمتر کسی بداند او روزگاری کاپیتان تیم ملی کریکت هندوستان بود. اما به درخواست والدین خود در رشته اقتصاد و در دانشگاه هنسراج دهلینو به تحصیل پرداخت لیسانسش را گرفت و وارد رشته فیلمسازی شد و مدرک فوق لیسانس خود را در این رشته گرفت.
در سن ۱۸ سالگی در یک مهمانی با گوری چیبر، دانشآموخته مدرناسکول که در آن زمان ۱۴ ساله بود آشنا شد و این آشنایی در نهایت پس از چند سال به ازدواج ختم شد. گوری شدیداً با بازیگری وی مخالف بود و اصلاً نمیخواست تا شاهرخ خان در سینما پا بگیرد اما پس از موفقیت اولین فیلم وی و تکرار این موفقیت در کارهای بعدی، آنها در بمبئی مستقر گشتند.
شاهرخ خان سه فرزند دارد: پسر بزرگش آریان نام دارد و دخترش سوهانا. برای تولد فرزند سوم به نام آبرام از یک مادر میانجی استفاده کردند.
وی در جریان سفر مقامات اسرائیلی به هند در سال ۲۰۱۸ حاضر به دیدار با آنان نشد.[۴][۵][۶][۷]
شاهرخ که در تلویزیون به موفقیت دست یافته بود در سال ۹۱ با یکی از دوستانش وارد بمبئی میشود و مورد توجه هما مالینی ستاره زن آن زمان روزگار قرار میگیرد هیما میخواهد تا او بازیگر اولین فیلمی باشد که کارگردانی میکند. ۱۲ سال بعد پس از آن فیلم شاهرخ خان به سوپراستار سینمای هند بدل میشود. نام این فیلم «دل آشناهه» بود.
در ۲۵ اکتبر ۱۹۹۱ با گوری خان ازدواج میکند. در ومدرسه سنت کلمبا در دهلی نو برنده جایزه شمشیر افتخار میشود این جایزه مخصوص بهترین شاگرد بود. سال ۱۹۹۰ بهترین ستاره هند شد. در فیلمهای آدیتا چو پرا بدون خواندن فیلمنامه بازی میکند. زوج سینمایی وی کاجول بود.
در سال ۲۰۰۹ وی درحالی که به تازگی از هواپیما پیاده شده تا به جمع طرفدارانش در آمریکا برود دستگیر شد و ۶۶ دقیقه مورد باز جویی قرار گرفت.
هماکنون شاهرخ پرطرفدارترین بازیگر بالیوودیِ جهان است.
شاهرخ خان
شاهرخ خان یک کمپانی تولید فیلم به نام دریمز آنلیمیتد را اداره میکند. البته در ادارهٔ آن با جوهی چاولا و عزیز میرزا همکار و شریک است. آنها تاکنون ۴ فیلم با نامهای: پهیربهی دلهای هندوستانی، آشوکا، یک دو کا چهار و چلته چلته تولید کردهاند. سال ۲۰۰۴ از سوی مجلهٔ تایم یکی از بهترین بازیگران هند لقب گرفت. در فیلم گاهی خوشی گاهی غم، پسرش «آریان» نقش کودکی شاهرخ خان را بازی میکند. او در سال ۲۰۰۳، در جریان فیلمبرداری فیلم شاکتی:د پاور ستون فقراتش صدمه دید و بعداً جراحی شد. این مشکل باعث شد که او دچار مشکلاتی مانند خشونت صدا شود.
۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲: شروع کار
درسال۱۹۹۱، شاهرخ به بمبئی رفت و اولین پیشنهاد سینمایی اش راازهما مالینی برای فیلم دل آشناهه (دل میداند) دریافت کرد. اما به دلیل تأخیر در تولید فیلم، دومین فیلم او به نام دیوانا (۱۹۹۲) در مقابل ریشی کاپور و دیویا بهاراتی اولین فیلم اکرانشده از او بود. فیلم با نقدهای خوبی روبه رو شد ودومین فیلم پرفروش سال شناخته شد. او در این فیلم نقش مکمل را داشت با این حال جایزهٔ بهترین بازیگر تازهوارد را از جوایز فیلم فیر گرفت. وی سپس دراقتباس مانی کال ازکتاب «احمق»داستایوفسکی ظاهرشد. این فیلم دراصل برای تلویزیون بوداما در تئاتر اکران شد و همچنین در «نیویورک فیلم فستیوال» در۸اکتبر۱۹۹۲ظاهرشد. سال بعد او در فیلم کمدی راجو بن گایا جنتلمن (راجو آقا میشود) در نقش اصلی حضور یافت. این فیلم نخستین همکاری او با جوهی چاولا بود که اکنون بهترین دوست شاهرخ به حساب میآید و پس از آن چند فیلم دیگر هم با هم بازی کردند. این فیلم درباکس آفیس خوب عمل کرد. سپس درفیلم مایا ممساب (مایا خانم) ساختهٔ کتان مهتا بازی کرد که اقتباسی از مادام بواری بود.
۱۹۹۳تا۱۹۹۷:موفقیتهای انتقادی وتجاری
درسال۱۹۹۵، شاهرخ در دوفیلم بلاک باستر بازی کرد.
اولین اکران او فیلم ملودرام و هیجان انگیز «کاران آرجون» ساختهٔ راکش روشن بود؛ که در آن بازیگران مطرح دیگری چون:سلمان خان، آمریش پوری، راکی، کاجول و مامتاکولکارنی هم بودند. این فیلم که به مفهوم تناسخ در جسم تازه پرداخته بود، نامزد بهترین فیلم ودومین فیلم پرفروش سال هندشد. فیلم دیگر شاهرخ، نخستین
کارگردانی آدیتیاچوپرابه نام «دیلواله دولهنیاله جاینگه»(دلشکسته شجاع عروس را میبرد) و نخستین باری بود که شاهرخ نقش یک جوان به شدت عاشق و بدون رگههای منفی را بازی میکرد. فیلم با نقدهای مثبت منتقدان رو به رو شد و فروش عالی داشت و پرفروشترین فیلم درهند و خارج ازهند وبهترین فیلم سال هندشد. فیلم به عنوان «بلاک باستر همیشگی» شناخته شد. این فیلم دارای رکورد طولانیترین مدت اکران در هند است. این فیلم بیشتر از۱٫۲بیلیون در سراسرجهان فروش کرد. ۱۰
جایزهٔ فیلم فیر را برنده شد و اجرای خان تحسین منتقدان را دربرداشت و برای دومین بار برندهٔ جایزه فیلم فیر برای بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. درسال۲۰۰۵، ایندیاتایمزموویز این فیلم در بین۲۵فیلم هندی که بایددید قرارداد. راجاسن گفت: «خان یک بازی شگفتانگیز داشتهاست.»
سال۱۹۹۶ یک سال مأیوسکننده برای شاهرخ به حساب میآید. او در دو فیلم که از نظر انتقادی و تجاری ناامیدکننده بودند حضور یافت. “انگلیش بابو
دسی مام” (آقای انگلیسی خانم هندی) و “چهت” (تمنا).
به هر حال در سال ۱۹۹۷، نقش او در فیلم درام اجتماعی «پردس»(سرزمین بیگانه)ساختهٔ سوبهاش گای برای او
موفقیت تجاری به دنبال داشت. (سومین فیلم پرفروش سال و نامزد بهترین فیلم) سپس اودرفیلم کمدی رمانتیک
عزیزمیرزا به نام «یس باس» (بله قربان) حضور یافت. این دومین همکاری او با جوهی چاولا بود. فیلم درباکس آفیس نسبتاً خوب عمل کرد. آخرین اکران او، بلاک باستررمانتیک موزیکال «دل تو پاگل هه»(دل دیوانه است) ساخته یاش چوپرا بود که بهترین فیلم ودومین فیلم پرفروش سال شد؛ و شاهرخ برای سومین بار برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد.
۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲: شناخته شدن بینالمللی
تنها فیلم سال۱۹۹۹او که فروش متوسطی داشت، فیلم «پادشاه» درمقابل توئینکل کانا بود. شاهرخ بااین فیلم نامزد بهترین
بازیگر در نقش کمدی از فیلم فیر شد.
درسال۲۰۰۰،
شاهرخ اولین فیلم کمپانی اش را با بازی خودش وجوهی چاولا و کارگردانی عزیزمیرزا اکران کرد. «پهیربهی دلهای هندوستانی» (بااین حال دل همچنان هندوستانی است) نقدهای مختلفی از منتقدان دریافت کرد و در مقایسه با دو فیلم پیشین یعنی:راجو بن گایاجنتلمن
ویس باس شکست تجاری خورد. فیلم بعدی شاهرخ، فیلم اکشن درام «جاش» بودکه در آن آیشواریا رای نقش خواهر
دوقلوی او را بازی میکرد. فیلم نامزد بهترین فیلم سال شد و توانست در فروش چه درداخل وچه خارج هند موفق عمل کند. نقش بعدی او، نقش یک مسلمان باستانشناس درفیلم «هی رام» بود. این فیلم ستایش منتقدان را در پی داشت و نمایندهٔ هند در اسکار بود. آخرین فیلم او، فیلم رمانتیک درام آدیتیاچوپرابه نام «محبتین»(محبتها)(نامزد بهترین فیلم) بود. او در این فیلم همکارآمیتاب باچان بود و نقش یک معلم موسیقی را ایفا میکرد. فیلم ستایش منتقدان و موفقیت عظیم تجاری را دربرداشت واجرای خان باعث ستایش منتقدان شد. او نامزد فیلم فیر برای بهترین بازیگر مرد و برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از دید منتقدان فیلم فیرشد.
درسال۲۰۰۱، خان تهیهکننده فیلمی به نام”آشوکا”(نامزد بهترین فیلم) شد و در آن نقش تاریخی رزمی داشت. این فیلم به قسمتی از زندگی آشوکابزرگ میپرداخت. این فیلم در”ونیز فیلم فستیوال”و”۲۰۰۱تورنتو اینترنشنال فیلم فستیوال”به نمایش درآمد و پاسخ مثبتی گرفت. اجرای کرینا کاپور عموماً پاسخ مثبتی داشت و بازی شاهرخ هم عکس العمل رضایت بخشی داشت. همکاری بعدی شاهرخ باکارن جوهر در درام خانوادگی”گاهی خوشی گاهی غم”(نامزد بهترین فیلم) بود. فروش این فیلم ۱٫۱۷ کروربود. شاهرخ در مورد شخصیت راهول در این فیلم میگوید:من عاشق آسیبپذیری و درستی درون چشمهای راهول هستم. علاوه بر این تواناییهای او برای انتقال احساسات بدون کلمات شگفت انگیزاست.”او برای این فیلم نامزد بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. همچنین شاهرخ ازاین فیلم به عنوان نقطهٔ عطفی درزندگی حرفه ایش یادمی کند.
درسال۲۰۰۲، شاهرخ درفیلم «دوداس» ساختهٔ سانجی لیلا بهانسالی بازی کرد؛ که این فیلم هزینه برترین فیلمی بود که تا آن زمان ساخته شده بود. نقشهای مقابل شاهرخ، مدوری دیکشیت وآیشواریا رای بودند. نقش اوبه عنوان یک الکلی سرکش، تحسینبرانگیز بود و شاهرخ بازهم برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. دوداس۱۰جایزهٔ فیلم فیر برد و نامزد بافتا برای بهترین فیلم خارجی زبان هم بود. فیلم در خود هند و خارج هند بسیار پرفروش شد. خان همچنین درفیلم «هم تومهاره صنم» (من متعلق به توأم عزیزم) در مقابل سلمان خان و مدوری دیکشیت بازی کرد. این فیلم ششمین فیلم پرفروش سال شد.
۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰: ستاره شدن و تحسین منتقدان
سال ۲۰۰۴ هم از نظر تجاری وهم از نظر انتقادی سال خوبی برای شاهرخ بود. اودر
آن سال سه فیلم داشت که هرسه نامزد بهترین فیلم شدند و شاهرخ هم برای هرسه نامزد بهترین بازیگر مرد از فیلم فیرشد. اولین فیلم، کمدی”من هونا”(من که هستم)بود. فیلمی به تهیه کنندگی شاهرخ و اولین تجربه کارگردانی فرح خان. با بازی:زایدخان، سونیل شتی، سوشمیتاسن و آمریتارائو. فیلم یک موفقیت عظیم تجاری داشت ودومین فیلم پرفروش سال بود. شاهرخ در این فیلم نقش سرگرد رام پرسادشرما را داشت که به عنوان دانشجو وارد دانشگاهی میشود تا هم برادر ناتنی خودش را بیابد و هم مواظب دختری باشد که ممکن بود او را بکشند.
سپس او در فیلم عاشقانه ویر-زارا در کنار پریتی زینتا به کارگردانی آدیتیاچوپرادرنقش ویرپرتاب سینگ بازی کرد. فیلم بهترین فیلم و پرفروشترین فیلم سال شد و در مجموع۹۴ کرور فروش کرد. این فیلم در۵۵فستیوال فیلم برلین به نمایش درآمد. دردسامبر۲۰۰۴، خان نقدهای ستایشآمیز عمومی برای حضورش در نقش مهان بارگاوا در فیلم سودس(سرزمین مادری) دریافت کرد؛ و باز هم برنده جایزه فیلم فیر برای بهترین بازیگر مردشد. این فیلم داستان یک مهندس ناساست که به هند برمی گردد تا ریشههای ملی اش را بهتر درک کند. نقش مقابل شاهرخ در این فیلم گایاتری جوشی بود. بسیاری از منتقدان معتقدند این بهترین بازی شاهرخ تا آن زمان بوده. منتقد جیتش پیلای میگوید:
شاهرخ به بازیش شگرفترین اجرا را میدهد. فیلم فیر اجرای او را طبق موضوع سال۲۰۱۰ به عنوان یکی از۸۰اجرای برتر نمادین انتخاب کرد. این فیلم در لیست ردیف جزو۱۰فیلم برتر بالیوودی دهه محسوب میشود. به هرحال متأسفانه سودس فروش چندان خوبی در هند نداشت. تنها اکران
او در سال۲۰۰۵، «پهلی»(معما (فیلم ۲۰۰۵))درمقابل رانی موکرجی بودکه نماینده هند در اسکار به حساب میآمد. گرچه فیلم شکست تجاری خورد، اما ستایش منتقدان را دربرداشت. راجاسن در خصوص عملکرد خان میگوید: عملکرد درجه یک که از برتری او در جهان سینما حمایت میکند.
در سال ۲۰۰۶، او به سومین فیلم کارن جوهر که درام بزرگسالان بود به نام «کبهی الویداناکهنا» (هرگز نگو خداحافظ) پیوست. بازی شاهرخ به عنوان دو ساران، ستایش برانگیزبود؛ که یک نامزدی دیگر از فیلم فیر به عنوان
بهترین بازیگر مرد برای اوبه دنبال داشت و فیلم هم نامزدی بهترین فیلم را به دست آورد. فیلم نقدهای مختلفی دریافت کرد اما یک موفقیت بزرگ تجاری بود؛ و مهمترین امتیاز فیلم بازی عالی بازیگران بود. فیلم بعدی او، «دان: تعقیب دوباره آغاز میشود» (نامزد بهترین فیلم) بود؛ که از روی فیلمی به همین نام و با بازی آمیتاب باچان درسال۱۹۷۸ساخته شده بود. فیلم و بازی خان نقدهای مختلفی به دست آوردند
بازی او مدام با بازی آمیتاب باچان مقایسه میشد. تاران آدارش مینویسد: «خان به خوبی در نقش دان ظاهرشد. اما در نقش ویجی (شخصیت دیگر او در فیلم) شکست خورد. ساختگی است و به هیچ عنوان طبیعی به نظر نمیآید.» در
حالیکه درک الی استدلال میکنه: «سخت است که اورا (خان) به عنوان شخصیت عنوان (دان) قبول کنیم. اوبه عنوان ویجی بسیار قانعکننده تراست.» فیلم پنجمین فیلم پرفروش سال هندشد. خان برای این فیلم نه تنها نامزد بهترین بازیگر مرد از فیلم فیر، بلکه نامزد بهترین بازیگر مرد در آسیا هم شد.
درسال۲۰۰۷، خان درفیلم جدیدیاش راج به نام «چاکده ایندیا» (برو هند!)حضور یافت. فیلم نامزد بهترین فیلم از فیلم فیر و برندهٔ بهترین فیلم از دید منتقدان فیلم فیرشد. خان در این فیلم نقش یک مربی هاکی به نام کبیرخان را دارد. شاهرخ در دوران کالج، یک بازیکن هاکی بود و پیش از آسیب پشتش آرزو داشت هاکی را تا حد حرفهای ادامه دهد. چاکده ایندیا هم ازنظر تجاری وهم انتقادی خیلی موفق بود. این فیلم سومین فیلم پرفروش سال۲۰۰۷هند بود و خان یک بار دیگر جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از فیلم فیر را برنده شد. فیلم فیر اجرای او را طبق موضوع سال۲۰۱۰ به عنوان یکی از۸۰اجرای برتر نمادین انتخاب کرد. در همان سال، خان درفیلم دوم فرح خان به نام «ام شنتی ام»
(نامزد بهترین فیلم) بازی کرد. اجرای او عموماً نقدهای مثبت منتقدان را به همراه داشت. او در این فیلم در دو نقش متفاوت بازی میکند.
درسال۲۰۰۸، خان بازهم با آدیتیاچوپرا در فیلم درام عاشقانه «رب نه بنادی جودی»(خداوند زوجها را میسازد)همکاری کرد. او در این فیلم نقش مردی به اسم سوریندرساهنی را بازی میکندکه خجالتی وکم رواست و با دختر جوانی ازدواج میکنداما دختر اهمیتی به او نمیداده و سوریندر ظاهر خود را عوض
کرده و به نام شخصیتی دیگر و کاملاً متفاوت وارد زندگی دختر میشود. نقش مقابل اوانوشکاشرما بود. فیلم نقدهای
مثبتی دریافت کرد و نامزد بهترین فیلم شد. همچنین فروش خیلی خوبی داشت. این فیلم با۱۵۸کرور فروش، دومین فیلم پرفروش سال هند (پس از فیلم گاجینی)و پرفروشترین فیلم شاهرخ با کمپانی یاش راج تا آن زمان بودهاست که البته بعداً این عنوان جای خود را به مادامیکه زندهام داد. رب نه بنا دی جودی پرفروشترین فیلم هند در خارج از کشور و در آن زمان نهمین فیلم پرفروش هند درخارج از هند شد. بازی خان در این فیلم بازهم توسط منتقدان تحسین شد و یک نامزدی دیگر از فیلم فیر برای او به همراه داشت. ریچل سالتز از نیویورک تایمز مینویسد:نقش دوگانهٔ سوریندر/راج احتمالاً برای آقای خان سفارشی است تا استعدادهای دوقلوی خود را نشان دهد:او شرافتمندانه رنج
میبرد و با خودنمایی اش سرگرم میکند. در دسامبر همان سال، خان در حین فیلمبرداری دچار آسیب جدی شانه شد.
او در فیزیوتراپی شرکت میکرد اما به دلیل درد زیاد تقریباً بی حرکت بود و در فوریه۲۰۰۹تحت عمل جراحی آرتروسکوپی قرارگرفت.
خان سپس شروع به بازی و تهیهکنندگی فیلم من خان هستم (نامزد بهترین فیلم) کرد. این فیلم چهارمین همکاری او با کارن جوهر و ششمین همکاری اوباکاجول است. فیلم داستان مرد مسلمان مبتلابه سندروم اسپارگر بود که سعی میکرد تا رئیسجمهور آمریکا را ملاقات کند. خان چندماه مطالعه کرد، فیلم تماشا کرد و با افراد مبتلا به این بیماری صحبت کرد تا بتواند نقش خود را به خوبی اجرا کند. فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرد و دومین فیلم پرفروش تاریخ هند در خارج ازکشورشد (پس از فیلم سه احمق). اجرای خان در نقش رضوان خان قدردانی بیشتر منتقدان را به دنبال داشت. جی وسیسبرگ میگوید:خان رفتار بیماران اسپارگر را انجام دادهاست. چشمهای برگردان، قدمهای جهنده، لکنت و تکرار هنگام حفظ کردن متون. شاهرخ با این فیلم هشتمین جایزهٔ فیلم فیر بهترین بازیگر را گرفت و توانست به رکورد دیلیپ کومار برسد.
۲۰۱۱ تاکنون: ادامهٔ بقیهٔ ریسکها
تنها اکران او در سال۲۰۱۲، فیلم درام عاشقانه جب تک هی جان (مادامیکه زندهام) آخرین ساخته یاش چوپرا بود. یاش چوپرا۴فیلم آخرش را با حضور شاهرخ به عنوان نقش اصلی ساخته بود. شاهرخ در این فیلم درمقابل کاترینا کایف و انوشکاشارما بازی کرد. یاش چوپرا پس از۸سال دوری از سینما و آخرین ساختهاش ویر-زارادرسال۲۰۰۴این فیلم را اکران کرد. فیلم نقدهای مثبت متمایل به مخلوط از منتقدان داخل هند و نقدهای مثبتی از منتقدان خارج هند دریافت کرد و۲۱۱کرور فروخت. شاهرخ برای این فیلم یک نامزدی فیلم فیر دیگر به دست آورد.
درژانویه۲۰۱۳ فیلم اکشن
کمدی چنای اکسپرس ساخته جدید روهیت شتی درمقابل دیپیکا پادوکن اکران شد و فروش فوقالعادهای داشته بهطوریکه رکوردهای بسیاری را شکستهاست و اکنون سومین فیلم پرفروش تاریخ هنداست.
فیلم کمدی سال نو مبارک به کارگردانی فرح خان سال ۲۰۱۴رکورد پرفروشترین اکران در روز اول را در دست دارد و پنجمین فیلم پرفروش تاریخ هند میباشد. این فیلم سومین کار مشترک بین شاهرخ خان و دیپیکا پادوکن است.
وی در سال ۲۰۱۵ فیلم دلداده را داشت که از فروش نسبتاً خوبی ارائه کرد اما از سمت منتقدین شکست خورد. این فیلم هفتمین همکاری زوج هنری شاهرخ خان کاجول بود و کارگردانی آن برعهده روهیت شتی بود.
در ۲۰۱۶ فیلم بسیار شکست خورده طرفدار در گیشه را داشت که بسیار عجیب بنظر میرسید. فیلم نمرههای مثبت فراوان دریافت کرد و در سراسر جهان تحسین شد اما فروش آن بشدت کم بود.
در ۲۰۱۷ فیلم جذاب رئیس را داشت که راهول دولاکیا کارگردان آن بود. این فیلم در گیشه فروش خوبی ارائه کرد و همچنین نمره منتقدین به این فیلم نسبتاً خوب بود. در این سال فیلم وقتی هری سجال را دید را بازی کرد که هم در لاکس آفیس و هم از دید منتقدین یک فاجعه نامگذاری شد و بسیاری معتقدند این فیلم بدترین فیلم دوران کاری شاهرخ خان بودهاست.
در ۲۰۱۸ فیلم زیرو یکی از پرهزینهترین فیلمهای تاریخ سینما را (با بودجه ۲۰۰ کروری) ساخت اما فروش این فیلم بسیار ضعیف بود و نمرات منتقدین به فیلم پایین بود اما نوع ایفای نقش شاهرخ خان در این فیلم تحسین شد و جوایز مختلف بینالمللی دریافت کرد.
خان در سال ۱۹۹۹ به همراه جوهی چاولا (بازیگر) و عزیز میرزا (کارگردان) شرکت فیلمسازی به نام Dreamz Unlimitedراهاندازی کرد. در سال۲۰۰۴، این کمپانی را به Red Chillies Entertainment تغییر
داد و همسرش گوری خان نیز تهیه کنندگی را بر عهده گرفت. در کمپانی اول، فیلم «پهیر بهی دلهای هندوستانی» را با بازی خودش وجوهی چاولا و کارگردانی عزیز میرزا تولید کرد که یک شکست انتقادی وتجاری بود. سال بعد فیلم «آشوکا» را تولید کرد که اگرچه شکست تجاری خورد اما ازنظر انتقادی موفق بود و نامزد
جایزهٔ فیلم فیر برای بهترین فیلم شد. فیلم «یک دو کاچهار» هم موفق نبود. اما فیلم آخر این کمپانی «چلته چلته» بود ه علاوه بر موفقیت انتقادی، موفقیت تجاری هم به دست آورد.
اولین فیلم تولید شده توسط Red Chillies Entertainment، «من هون نا»(من که هستم)نام داشت که اولین تجربهٔ کارگردانی رقص آرای موفق فرح خان، بود. این فیلم نامزد ده جایزهٔ فیلم فیر از جمله بهترین فیلم شد و جایزهٔ بهترین کارگردانی موسیقی را دریافت کرد و همچنین یکی از پرفروشترین فیلمهای سال بود. سال بعد او فیلم تخیلی «پهلی»(معما)را ساخت که با تحسین منتقدان مواجه شد و نمایندهٔ هند برای شرکت در اسکار بود. در سال ۲۰۰۵ خان همچنین یکی از تهیهکنندگان فیلم ترسناک «کال» به همراه کاران جوهر بود. کال تاحدی درگیشه موفق بود.
در سال ۲۰۰۷، خان فیلم موفق”ام شنتی ام”به کارگردانی فرح خان را تولید کرد. این فیلم پرفروشترین فیلم
سال و نامزد بهترین فیلم از فیلم فیرشد. کمپانی او فیلم “بیلو”(۲۰۰۹)و”آلویز کبهی کبهی”(همیشه گاهی) در سال ۲۰۱۱ را تولید کرد. هنگام فیلمبرداری من خان هستم کاران جوهر که رئیس شرکت Dharma Productions بود، از خان خواست تا فیلم را هر دو کمپانی بهطور مشترک تولید کنند. این دو کمپانی در سال
۲۰۱۲ درساخت کارگردانی بعدی کاران جوهر به نام”دانش آموز سال” دوباره باهم همکاری کردند. در سال۲۰۱۱،
کمپانی فیلم تخیلی”راوان”را ساخت که در آن جلوههای ویژه بسیاری به کاررفته بود. خان همچنین یکی از
تهیه کنند گان”دان۲”به همراه استودیوی Excel Entertainment درسال۲۰۱۱ بود. فیلم یک موفقیت بزرگ درهند و خارج هندبود. در سال ۲۰۱۳ خان فیلم”چنای اکسپرس” را تهیه کنندگی کرد که بسیار موفق بود و رکوردهای بسیاری را شکست و تبدیل به پرفروشترین فیلم تاریخ هندشد..
وی تا به حال برندهٔ ۸ بار جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنوارهٔ فیلم فیر شدهاست. او تاکنون جوایز بسیاری دریافت کردهاست. اولین جایزهٔ دوران سینمایی اش، جایزه «بهترین بازیگر مرد تازهوارد» برای فیلم «دیوانا» در سال ۱۹۹۳ از جشنواره فیلم فیر است. برخی جوایز شاهرخ خان:
جوایز فیلم فیر:
جوایز استار اسکرین:
جوایز آیفا:
جوایز زی سینه:
شاهرخ خان
بالیوود مووی اواردز:
جوایز آپسارا:
===”dil ashna hai 1992 sortable” width=”100%”
|-
! سال
! class=”unsortable”|فیلم
! نقش
! بازیگر زن نقش مقابل
! نکات
|-
| rowspan=”5″ | ۱۹۹۲
| دیوانه
| راجاساهی
| دیویا بهاراتی
| جایزه فیلم فیر برای بهترین بازیگر مرد تازهوارد
|-
| معجزه
|سوندرسری واستاوا
| اورمیلا ماتوندکار
|
|-
| دل میداند
| کاران سینگ
|دیویا بهاراتی
|
|-
| راجو ثروتمند میشود
| راجو/راج ماتور
|جوهی چاولا
|
|-
|دل آشنا
|کاران
|دیویا بهارتی
|
|-
| rowspan=”6″ | ۱۹۹۳
| مایا خانم
| لالیت کومار
|دیپا ساهی
|
|-
| عموی شاه
| آنیل باسال
|ناگما
|
|-
| بازیگر
| ویکی ملهوترا / آجای شرما
| کاجول، شیلپا شتی
| جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| نخستین سرمستی در عشق
| سونیل
|
|
|-
| ترس
| راهول مهرا
|جوهی چاولا
| نامزد فیلم فیر بهترین بازیگر در نقش منفی
|-
| گاهی آره گاهی نه
| سونیل
| سوچیترا کریشنامورتی
| فیلم فیر جایزه بهترین اجرا از دید منتقدان— نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ۱۹۹۴
| انجام
| ویجی آگنیهوتری
| مدوری دیکشیت
| جایزه فیلم فیر برای بهترین اجرا در نقش منفی
|-
| rowspan=”7″ | ۱۹۹۵
| کاران آرجون
| آرجون سینگ/ ویجی
|کاجول
|
|-
| دنیای دیوانه
| راهول سینگ
|راوینا تاندون
|
|-
| گودو
| گودوبهادر
|مانیشا کویرالا
|
|-
| اوه عزیزم! اینجا هند است
| قهرمان
|دیپا ساهی
|
|-
| دلشکستهٔ شجاع عروس را میبرد
| راج ملهوترا
|کاجول
| جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| رام میداند
| رام جانه
|جوهی چاولا
|
|-
| سه گانگی
| رمی سینگ
|
|-
| rowspan=”3″ | ۱۹۹۶
| آقای انگلیسی، خانم هندی
| ویکرام/هری/گوپال مایور
|سونالی بندره
|
|-
| آرزو
| روپ راتوره
|پوجا بات
|
|-
| ارتش
| آرجون
|سری دوی
|
|-
| rowspan=”4″ | ۱۹۹۷
| کویلا
| شانکر
|مدوری دیکشیت
|
|-
| بله قربان
| راهول جشی
|جوهی چاولا
| نامزدجایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| سرزمین بیگانه
| آرجون ساگار
|ماهیما چودری
|
|-
| دل دیوانه است
| راهول
|مدوری دیکشیت، کاریسما کاپور
| جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”3″ | ۱۹۹۸
| همشکل
| بابلوچودری /منو دادا
|جوهی چاولا، سونالی بندره
| نامزد فیلم فیر برای بهترین اجرا در نقش منفی
|-
| ازاعماق دل…
| امارکانت ورما
|مانیشا کویرالا، پریتی زینتا
|-
| داره یه اتفاقایی میفته
| راهول کانا
|کاجول، رانی موکرجی
| جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ۱۹۹۹
| پادشاه
| راج/پادشاه
|توینکله خانا
| نامزد فیلم فیر برای بهترین اجرا در نقش کمدی
|-
| rowspan=”6″ |۲۰۰۰
|گاجا گمینی
|شاهرخ
|مادهوری دیکسیت
|حضور افتخاری
|-
| دل همچنان هندوستانی است
| آجای بخشی
|جوهی چاولا
|
|-
|هی رام
|امجد علی خان
|رانی موکرجی
|
|-
| جنون
| مکس دیاس
|
|-
| هر دلی که عاشق بشه
| راهول
|
|-
| محبتها
| راج آریان ملهوترا
|آیشواریا رای
| فیلم فیر جایزه بهترین اجرا از دید منتقدان— نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”3″ | ۲۰۰۱
| یک بهعلاوه دو میشه چهار
| آرون ورما
|جوهی چاولا
|
|-
| آشوکا
| آشوکا
|کارینا کاپور
|
|-
| گاهی خوشی گاهی غم
| راهول ریچاند
|کاجول
| نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”4″ |۲۰۰۲
|ساتیا
|یشوانت رائو
|رانی موکرجی
|
|-
| من مال تو هستم، عزیزم
| گوپال
|مدوری دیکشیت
|
|-
| دوداس
| دوداس موکرجی
|آیشواریا رای، مدوری دیکشیت
| جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| قدرت
| جی سینگ
|کاریسما کاپور
|
|-
| rowspan=”2″ | ۲۰۰۳
| رفته رفته
| راج ماتور
|رانی موکرجی
|
|-
| شاید فردایی نباشد
| آمان ماتور
|پریتی زینتا
|نامزدجایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”4″ | ۲۰۰۴
| یک لحظه جدایی
| دوشانت
|راوینا تاندون
| با تأخیر اکران شد
|-
| من اکنون اینجایم
| سرگرد رام پرساد شرما
|سوشمیتا سن
| نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ویر-زارا
| ویر پرتاب سینگ
|پریتی زینتا
| نامزدجایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| سرزمین مادری
| مهان بارگاوا
|گایاتری جاشی
|جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”2″ | ۲۰۰۵
| معما
| کیشنلال/روح
|رانی موکرجی
|
|-
| زمان عذاب
| چهره ویژه
|
|
|-
| rowspan=”2″ | ۲۰۰۶
| هرگز نگو خداحافظ
| دوساران
|رانی موکرجی، پریتی زینتا
| نامزدجایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| دان: تعقیب دوباره آغاز میشود
| دان/ویجی
|پریانکا چوپرا، ایشا کوپیکار
|نامزدجایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”2″ | ۲۰۰۷
| هند، به پیش!
| کبیرخان
|
|جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ام شنتی ام
| ام پرکاش ماکیجا/ام کاپور
|دیپیکا پادوکن
| نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ۲۰۰۸
| خداوند زوجها را میسازد
| سوریندرساهنی / راج
|انوشکا شرما
| نامزدجایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
|۲۰۰۹
| بیلوی آرایشگر
| ساحرخان
|
|-
| rowspan=”2″ | ۲۰۱۰
| داماد پیدا شد
| پاوان راج
|سوشمیتا سن
|
|-
| من خان هستم
| رضوان خان
|کاجول
| جایزه فیلمفیر بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”2″ | ۲۰۱۱
| را. وان
| جی وان/شیکر
|کارینا کاپور
|
|-
| دان۲: تعقیب ادامه مییابد
| دان
|پریانکا چوپرا
| نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ۲۰۱۲
| تا وقتی که زندهام
| سرگرد سمر آناند
|کاترینا کایف، انوشکا شرما
| نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ۲۰۱۳
| قطار چنای
| راهول
|دیپیکا پادوکن
|نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| ۲۰۱۴
| سال نو مبارک
|چاندراموهان «چارلی» شرما
|دیپیکا پادوکن
|-
| ۲۰۱۵
| دلداده
| راج «کالی» راندیربخشی
|کاجول
|نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
| rowspan=”3″ |۲۰۱۶
| طرفدار
| گاراو چاندنا/آریان کانا
|
| نامزد جایزه فیلمفیر برای بهترین بازیگر مرد
|-
|قلب سخت
|طاهر تالیار خان
|آیشواریا رای
|حضور افتخاری
|-
| زندگی عزیز
|دکتر جهانگیر خان
|آلیا بهات
|
|-
| rowspan=”3″ | ۲۰۱۷
| رئیس
|رئیس امر|ماهیرا خان
|
|نامزد جایزه فیلمفیر بهترین بازیگر مرد
|-
| تیوبلایت
|حضور افتخاری
|سلمان خان
|
|-
|وقتی هری سجال را دید
|هری سینگ نهرا
|آنوشکا شارما
|
|-
|۲۰۱۸
|زیرو
|بایوآ سینگ
|کاترینا کایف – آنوشکا شارما
|نامزد جایزه فیلمفیر بهترین بازیگر مرد
|}
توجه: عنوان فیلمها با توجه به ترجمهٔ انگلیسی آنها به فارسی برگردانده شدهاست و لزوماً با نام دوبلهشدهٔ اثر یکسان نیست؛ و همچنین فیلمهایی که شاهرخ خان در آن حضور افتخاری داشته عمدتاً درلیست بالا نیست.
این ۲ صفحه در این رده قرار دارند؛ این رده در کل حاوی ۲ صفحه است.
گوری خان (انگلیسی: Gauri Khan؛ زادهٔ ۸ اکتبر ۱۹۷۰) یک تهیهکننده اهل هند است.
او از سال ۱۹۹۱ تاکنون همسر شاهرخ خان ستاره بالیوود است.
مادهوری دیکشیت (هندی: माधुरी दीक्षित) (زاده ۱۵ می ۱۹۶۷ در بمبئی)، بازیگر سینمای هندی است. او یکی از بهترین و معروفترین بازیگران هند است و در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ بسیار برجسته بودهاست. در سال ۲۰۰۸ جایزهٔ غیرنظامی هند پدما شری توسط دولت هند به او اهدا شد. او توانسته از چهارده نامزدی خود در جشنواره فیلم فیر برنده شش جایزه از این جشنواره شود، که از نظر دفعات نامزدی در این جشنواره رکورد دار است.
مادوری دیکشیت یک بومی بمبئی هند است. او در ۱۵ می ۱۹۶۷ در یک خانوادهٔ ماهاراشتایی به دنیا آمد. مدوری در دانشگاه بمبئی در رشتهٔ میکرو بیولوژی تحصیل کردهاست. او از ۳ سالگی رقص کتهک را شروع کرد (رقصی که متعلق به مردم شمال هند است) و بعدها توانست یک رقاص حرفهای شود.
دیکشیت در سال ۱۹۸۴ در مقابل بازیگر بنگالی تاپاس پل، در یکی از فیلمهای راجشری پروداکشنز به نام بی گناه (abodh) بازیگری را شروع کرد. فیلم شکست خورد اما بازی دیکشیت تحسین منتقدان را در پی داشت. بازی وی در پدر آواره (awara baap) نیز تبدیل به شکستی دیگر برای وی شد. در ۱۹۸۶ در دو فیلم سواتی (swati) و قتل (manav hatya) بازی کرد، اما هردو در گیشه شکست خوردند. در ۱۹۸۷ در سه فیلم مهره (mohre) و حفاظت (Hifazat) شمال و جنوب (uttar dakshin) بازی کرد اما فیلمهایش به شکست در باکس افیس ادامه دادند.
در ۱۹۸۹، اولین فیلم موفقیتآمیز او، فیلم رام لاکان (Ram lakhan) به کارگردانی سوباش گای بود، دیکشیت بار دیگر مقابل آنیل کاپور قرار گرفت. فیلم خوب عمل کرد و دومین فیلم پرفروش سال شد. فیلم دیگر او، فیلم رمانتیک درام، متعهد عشق (Prem pratigyaa) در کنار میتون چاکرابورتی بود. فیلم از نظر تجاری شکست خورد، ولی نظرات مثبتی دریافت کرد. بازی دیکشیت نیز با تحسین منتقدان همراه بود، و او دومین بار نامزد جایزه بهترین بازیگر زن فیلم فیر شد. بازی بعدی او، در فیلم اکشن راجیو رای به نام سه گانگی (Tridev) بود، که در آن با بازیگرانی همچون، نصیرالدین شاه، جکی شروف، سانی دیول همکاری کرد. بازیگر مقابل او در این فیلم سانی دیول بود. فیلم سومین فیلم پرفروش سال شد. موفقیت دیکشیت با فیلم درام ویدهو وینود چوپرا به نام پرنده ادامه پیدا کرد. اگرچه نقش وی در فیلم کوتاه بود، ولی بازی او مورد تحسین قرار گرفت.
فیلم نخست (سیلاب) شکست تجاری خورد در حالی که دومی (Kinshen kanhaiya) سومین فیلم پرفروش سال شد. بعد از موفقیت فیلم دل دیکشیت به برجستهترین و پیشتازترین بازیگر زن در بالیوود تبدیل شد. سال بعد او در فیلم super-hit ساجن در مقابل سلمان خان و سانجی دات بازی کرد و فیلم پرفروشترین فیلم سال شد. بازی دیکشیت در این فیلم باعث شد، برای چهارمین بار نامزد جایزهٔ بهترین بازیگر زن فیلم فیر شود.
شاهرخ خان
در سال ۱۹۹۲، دیکشیت در فیلم پسر (Beta) در مقابل آنیل کاپور بازی کرد. او در این فیلم نقش ساراسواتی، دختری که با مردی خوش نیت ازدواج میکند و توطئههای مادر شوهرش را افشا میکند، ایفا کردهاست. همچنین بازی او در این فیلم با تحسین منتقدان همراه بود. طبق گفتهٔ برخی منتقدان رقص دیکشیت در فیلم پسر (Beta) با آهنگ “Dhak Dhak Karne Laga” یکی از سکسیترین و معروفترین رقصهای وی است. دیکشیت به خاطر بازی عالی اش در این فیلم دومین بار برنده جایزهٔ فیلم فیر شد. همچنین بعد از موفقیت فیلم، او به خاطر رقصش با آهنگ “Dhak Dhak Karne Laga” به عنوان “دختر Dhak Dhak” معروف شد.
در۱۹۹۳ دیکشیت در فیلم super_hit تبه کار (Khalnayak) در مقابل سانجی دات و جکی شروف ایفای نقش کرد. عملکرد او در نقش مأمور پلیس گانگورتی تحسین منتقدان را به همراه داشت؛ و او برای ششمین بار نامزد جایزهٔ بهترین بازیگر زن فیلم فیر شد. همچنین فیلم، دومین فیلم پرفروش سال شد. در سال بعد دیکشیت برای اولین بار همراه با شاهرخ خان در فیلم انجام (Anjaam) بازی کرد. دیکشیت با بازی خود به عنوان یک همسر انتقام جو و مادر، هفتمین بار نامزد جایزهٔ بهترین بازیگر زن فیلم فیر شد؛ و بازی وی تحسین شد. فیلم در باکس آفیس عملکرد متوسطی داشت.
نقش بعدی او در فیلم من برای تو چه کسی هستم؟ (Hum Aapke Hain Koun) در مقابل سلمان خان بود. فیلم به یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ هند تبدیل شد و رکورد فیلم شعله را شکست. دیکشیت با بازی خود در نقش یک دختر جوان مدرن، سومین جایزهٔ بهترین بازیگر زن فیلم فیر خود را دریافت کرد. در کتاب رکوردهای گینس من برای تو چه کسی هستم؟ (Hum Aapke Hain Koun) به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ بالیوود ثبت شد.
دیکشیت در این فیلم به یادماندنیترین کاراکتر زن (نیشا) را در سینمای هند ساخت. همچنین آهنگ ” Didi Tera Devar Deewana” (خواهر برادر شوهرت دیوانه است) که توسط دیکشیت اجرا شد، بسیار معروف شد.
در۱۹۹۵ دیکشیت در فیلم پادشاه (Raja) در مقابل سانجای کاپور ایفای نقش کرد. فیلم چهارمین فیلم پرفروش سال شد. فیلم بعدی او دوست داشتنی (Yaraana) در مقابل ریشی کاپور بود. فیلم در باکس آفیس عملکرد متوسطی داشت. هر دو فیلم Raja و Yaraana او را نامزد جایزهٔ فیلم فیر کرد.
حرفه دیکشیت در سال ۱۹۹۶ به خاطر شکست فیلمهایی چون کتاب مقدس عشق (Prem Granth) و شاهزاده (Rajkumar) افت کرد. در ۱۹۹۷ دیکشیت با فیلم حکم اعدام (Mrityudand) به همراه شبانه اعظمی و شیلپا شرودکار دوباره به موفقیت رسید. منتقدان بازی او را تحسین کردند.
دیکشیت در فیلم موزیکال رمانتیک دل دیوانه است (۱۹۹۷) کارگردان معروف یاش چوپرا در مقابل شاهرخ خان و کاریسما کاپور بازی کرد. دیکشیت با بازی خود چهارمین بار جایزهٔ بهترین بازیگر زن فیلم فیر را دریافت کرد. این فیلم در سراسر جهان۵۸کرور فروخت و دومین فیلم پرفروش سال ۱۹۹۷شد. این فیلم هم در هند وهم در خارج هند یک «بلاک باستر» نامیده شد.
با این حال فیلمهای «وجود» (Wajood) و «آرزو» (Aarzoo) در باکس آفیس شکست خوردند.
در ۲۰۰۰، دیکشیت در فیلم «پاسخ» (Pukar) در مقابل آنیل کاپور بازی کرد. دیکشیت با نقش منفی خود در این فیلم، برای دوازدهمین بار نامزد جایزهٔ فیلم فیر شد. سپس او در فیلم «گاجا گامینی» بازی کرد. M. F. Husain کارگردان فیلم چند بار فیلم من برای تو چه کسی هستم؟ (Hum Aapke Hain Koun) دیکشیت را نگاه کرده و تصمیم گرفته بود، فقط با دیکشیت یک فیلم بسازد. فیلم نخست عملکرد متوسطی داشت ولی دومی در باکس آفیس شکست خورد.
در ۲۰۰۱، دیکشیت در فیلم عاشقانهٔ در «راه عشق» (Yeh Raaste Hain Pyaar Ke) کارگردان هندی Deepak Shivdasa در مقابل اجی دیوگن و پریتی زینتا بازی کرد. دیکشیت حرفه خود را با همکاری با راجکومار سانتوشی، در فیلم چند ستارهٔ «بیمناکی» (Lajja) ادامه داد. دیکشیت در این فیلم نقش یک دختر مبارز با نابرابری جنسیتی را ایفا کرد. فیلم در هند شکست تجاری خورد ولی در خارج هند موفق بود. دیکشیت بخاطر بازی اش نامزد جایزه بهترین بازیگر مکمل زن فیلم فیر شد.
در ۲۰۰۲، دیکشیت در فیلم من مال تو هستم، عزیزم (Hum Tumhare Hain Sanam) در مقابل شاهرخ خان و سلمان خان بازی کرد. فیلم ۶سال در دست ساخت بود و با مشکلات زیادی مواجه شد.
دیکشیت در فیلم عاشقانه دوداس (۲۰۰۲) به کارگردانی سانجای لیلا بانسالی، به همراه شاهرخ خان و آیشواریا رای بازی کرد. این فیلم از روی کتابی به همین نام که در سال ۱۹۱۷ منتشر شده بود ساخته شدهاست. دیکشیت در این فیلم نقش فاحشهای به نام چاندرموکی را بازی میکند، که عاشق شخصیت اصلی داستان (دوداس) شدهاست. فیلم دوداس در جشنواره فیلم کن اکران شد. دیکشیت بخاطر بازی فوقالعاده اش برندهٔ جایزه بهترین بازیگر مکمل زن فیلم فیر شد. این آخرین فیلم او، قبل از نقل مکان به شهر دنور همراه با خانواده اش بود.
در همان سال فیلمی به نام «من میخواهم مدوری دیکشیت شوم» (Main Madhuri Dixit Banna Chahti Hoon) با بازی آنتارا مالی منتشر شد. موضوع فیلم دربارهٔ زنی است که میخواهد شانس خود را در بالیوود، با تبدیل شدن به مدوری دیکشیت جدید امتحان کند.
در ۲۰۱۱، دیکشیت مفتخر به دریافت جایزه افتخاری فیلم فیر به خاطر ۲۵ سال سابقه در سینما شد.
فیلم بعدی وی، باند گلاب (Gulaab Gang) به کارگردانی سومیک سن در کنار جوهی چاولا بود. فیلم در گیشه شکست خورد و نظرات متفاوتی دریافت کرد.
دیکشیت نه تنها برای مهارتهای بازیگری اش، بلکه برای مهارتهای رقص اش نیز شناخته میشود. او به خاطر رقص اش با آهنگ “Dhak Dhak Karne Laga” در فیلم پسر به عنوان “دختر Dhak Dhak” مشهور است. همچنین رقصهای دیکشیت با آهنگهای “Ek Do Teen” (از فیلم اسید)، “Humko Aaj Kal Hai” (از فیلم سیلاب)، “Bada Dukh Deenha” (از فیلم رام لاکان)، “Chane Ke Khet Mein” (از فیلم انجام)، “Didi Tera Devar Deewana” (از فیلم من برای تو چه کسی هستم؟)، “Choli Ke Peechhe” (از فیلم تبه کار)، “Akhiyan Milaun” (از فیلم راجا)، “Mera Piya Ghar Aaya” (از فیلم یارانا)، “Kay Sera Sera” (از فیلم پاسخ)، “Badi Mushkil” (از فیلم بیمناکی)، “Maar Daala” (از فیلم دوداس)، “Aaja Nachle” (از فیلم بیا برقصیم)، “Ghagra” (از فیلم جوانی و دیوانگی) معروف است.
دیکشیت یک اجراکنندهٔ مکرر است و در چند تور و کنسرت جهانی شرکت کردهاست.
در اواسط ۲۰۰۸، مدوری، آیشواریا رای، آبیشک باچان، آمیتاب باچان، پریتی زینتا و ریتش دشموخ در «تور جهانی فراموش نشدنی» (unforgettable tour) شرکت کردند. این تور از ایالات متحده آمریکا، کانادا، ترینیداد و لندن، انگلستان گذشت.
در ۲۰۱۳، دیکشیت به چهارمین بخش تور وسوسه انگیز “Temptation Reloaded” شاهرخ خان پیوست.
آنها در اوکلند، پرس، سیدنی و دبی کنسرت اجرا کردند. همچنین ژاکلین فرناندز، رانی موکرجی، دیپیکا پادوکن، هانی سینگ، میانگ چنگ نیز در این تور حضور داشتند.
در سال ۲۰۰۱، دیکشیت در برنامه “Kaun Banega Crorepati” (ورژن هندی برنامهٔ چه کسی میخواهد یک میلیونر باشد؟) برنده ₹ ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ شد. او اعلام کرد پولی که برنده شدهاست، برای رفاه قربانیان یک زلزله در گجرات و یک یتیم خانه در پوون اهدا میشود.
او همچنین در جشنواره فیلم طلایی هیرو در سال ۲۰۱۶ در سریلانکا به عنوان مهمان ویژه همراه با بازیگران بالیوود مانند سونیل شتی، نیل نیتین موکش، جکی شروف و سری دوی و کاریسما کاپور شرکت کرد.
اینستاگرام
در 2018 DECEMBER تعداد فالوران مادوری_دیکشیت در اینستاگرام به ۱۱ میلیون رسید. به همین مناسبت مادوری در ویدیویی از طرفداران خودش تشکر کرد
در سال ۱۹۸۵، دیکشیت در نمایش تلویزیونی “Rajshri Production Guest Guest” حضور یافت. او در قسمت اول نمایش به عنوان نینا ظاهر شد.
در سال ۲۰۰۱، در فصل اول کونگ بئناگ کراورپاتی (ورژن هندی چه کسی میخواهد یک میلیونر باشد؟) که توسط آمیتاب باچان میزبانی شده بود، ₹ ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ دریافت کرد که برای افرادی که در اثر فاجعه طبیعی آسیب دیده بودند، به اهداء رساند. در سال ۲۰۰۲، دیکشیت میزبان یک نمایش تلویزیونی به نام “Kahina Kahi Koi Hai” بود که در Sony Entertainment پخش شد.
دیکشیت سه بار در برنامهٔ «قهوه با کاران» شرکت کردهاست، بار اول در ۲۰۰۷، و بار دوم در ۲۰۱۱ به همراهسوناکشی سینها وبار سوم به همراه جوهی چاولا در ۲۰۱۴
در ۲۰۱۱ او در مسابقهٔ رقص “Jhalak Dikhhla Jaa” به همراه مالیکا آرورا و رمو دسوزا داوری کرد.
در ۲۰۱۲ او در فصل پنجم و ششم “Jhalak Dikhhla Jaa” به همراه رمو دسوزا و کاران جوهر داوری کرد.
بعدها در ۲۰۱۴ او برای فصل هفتم” Jhalak Dikhhla Jaa” همراه با رمو دسوزا و کاران جوهر در صندلی داوری نشست.
در ۱۹۹۰ هنگامی که فیلمبرداری فیلم ساجن ادامه داشت، مدوری با سانجی دات که آن زمان با ریچا شارما ازدواج کرده بود، رابطه داشت. علیرغم مخالفت پدرش رابطه اش را ادامه داد اما بعدها با دستگیری سانجی دات، دیکشیت رابطه را تمام کرد. دیکشیت در ۱۹۹۹ با دکتر سریرام مادهو نه نه، که در لوس آنجلس مشغول به کار بود، ازدواج کرد. او دو پسر به نامهای آرین و رایان دارد. دیکشیت بعد از ازدواجش، نزدیک به ده سال در کلورادو زندگی کرد و در ۲۰۱۱ همراه با خانواده اش به هند بازگشت.
توجه: عنوان فیلمها با توجه به ترجمهٔ انگلیسی آنها به فارسی برگردانده شدهاست و لزوماً با نام دوبله شدهٔ اثر یکسان نیست.
دل دیوانه است (به هندی: दिल तो पागल है(دل توپاگل هه))نام یک فیلم موزیکال رمانتیک مرتبط با سن بلوغ هندی به کارگردانی یاش چوپرا است. این فیلم داستان عدهای
رقاص است که خود را برای اجرای برنامهای آماده میکنند. بازیگران اصلی فیلم شاهرخ خان، مدوری دیکشیت، کاریسما کاپور هستند واکشی کومار هم در نقش مکمل حضور دارد. این
سومین همکاری خان با کمپانی یاش راج فیلمز پس از فیلمهای ترس (فیلم ۱۹۹۳) ودلشکسته ی شجاع عروس را میبرد است.
این اولین فیلم بالیوود است که در بادن-بادن واروپا-پارک فیلمبرداری
شدهاست که هردو از جاذبههای آلمان هستند. این فیلم دومین فیلم پرفروش سال بود و به دلیل داستان و موسیقی اش بسیار تحسین شدوسه جایزه نشنال فیلم اواردز وهفت جایزه از جوایز فیلم فیر
را از آن خود کرد. این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای یاش چوپرا در نظر گرفته میشود.
راهول(شاهرخ خان)ونیشا(کاریسما کاپور) اعضای یک گروه بزرگ رقص هستند. آن دو بهترین دوستان یکدیگر هستند اما نیشا مخفیانه به راهول علاقه دارد. راهول در موردآرزویش برای کارگردانی موزیکالی به نام مایا با آنها صحبت میکند. اعضای گروه وقتی راهول نمیتواند مایا را برای آنان توصیف کند،
به عنوان کاراکتر شک میکنند. پوجا(مدوری دیکشیت)یک دختر زیبا و مشتاق رقص است که در کودکی پدرومادرش را
از دست دادهاست و به دست دوستان آنها بزرگ شدهاست.
راهول ونیشا برای خریدمی روند وهنگامیکه راهول داشت لباسش را پرو میکرد زیر لب سوت زد وپوجا هم
که در اتاق دیگری بود توجهش جلب شد. درروز تولد سرپرست پوجا، یک جابه جایی پیش میآید. پوجا وخانواده
اش ساندویچهایی که گروه رقص سفارش داده بود دریافت میکنند وگروه رقص هم کیک تولدرا دریافت می
کنند. راهول به خانه پوجا میرود تا کیک را پس بدهد ودوباره همان سوترا میزند وبازهم توجه پوجا راجلب میکند. درروز ولنتاین، راهول ونیشا به همراه گروه یک مهمانی میگیرند وراهول بی اعتقادی اش به عشق را بیان میکند. نیشا به دلیل این اعتقادراهول ناراحت میشود. راهول تصادفاً به خانه پوجا
زنگ میزند وهنگامیکه پوجا میخواهد تلفن را قطع کند بازهم راهول سوت میزند و توجه پوجا جلب میشود. در روز تولد نیشااومست میکند و به راهول میگوید که دوستش دارد. اما راهول به او نمیگوید که
علاقهای به او ندارد. از طرفی پسر سرپرست پوجا، آجی(اکشی کومار) از او خواستگاری میکند وپوجا
هم میپذیرد.
هنگام تمرین برای رقص، مچ پای نیشا آسیب میبیند ودکتر میگوید که برای چندماه نمیتواند برقصد و گروه به دنبال رقاص جدید است تا اینکه راهول پوجا را میبیند و از او درخواست میکند تا به عنوان رقصنده در تیم آنها باشد…
شاهرخ خان
این فیلم دومین فیلم از چهار همکاری شاهرخ خان با یاش چوپراست و همچنین سومین همکاری خان با
مدوری دیکشیت به حساب میآید. نقش نیشا به بازیگران زیادی (شیلپا شتی، منیشا کیرالا،
کاجول، راوینا تاندون وجوهی چاولا)پیشنهاد شد اما همه نقش را رد کردند تا در نهایت کاریسما کاپور پذیرفت.
فیلم با نقدهای بسیار مثبتی روبه رو شد ومنتقدان موسیقی وداستان را تحسین کردند. سنبور پاتل از
بیزآسیا شوبیز نوشت:”دل تو پاگل هه از فیلمهایی است که شما نمیتوانید کمک کند اما هربار که آنرا
میبینید عاشق میشوید. یاش چوپرا درخشش خود را با جمع کردن عدهای ستاره بزگ در کنار هم نشان داده
است که شما عاشق آنها میشوید. یک فیلم فراموش نشدنی با شخصیتهای شگفتانگیز وموسیقی حتی بهتر…
این چیزی است که فیلم را به یک فیلم سرتاسر کلاسک تبدیل میکند.” Apunkachoice.com به فیلم۴ از۵
ستاره دادونوشت:”اگرچه یاش چوپرا دیگر نمیتواند به طرفداران سرسختش فیلمی ماننددلشکستهٔ شجاع عروس را میبرد بدهد، اما این فیلم ارزش دیدن را دارد به دلیل مکانهای غریب خوش آب ورنگش و
رقص آرایی عالیش به وسیله فرح خان وشیمک دیوار.”آویناش رام چاندنی از پلانت بالیوود عقیده دارد
که فیلم ارزش یک باردیدن رادارد. او نوشت:”شاهرخ، مدوری، کاریسما و حتی اکشی کارشان را به خوبی انجام داده اندوکارگردانی خوب یاش چوپراچندتا از دلایلی هستند که باید فیلم را دید”
دل توپاگل هه در سراسر جهان۵۸کرور فروخت و دومین فیلم پرفروش سال ۱۹۹۷شد. این فیلم هم در هند وهم
در خارج هند یک «بلاک باستر» نامیده شد.
این فیلم تنها فیلم شاهرخ خان واکشی کومار در کنار یکدیگر است.
عبارت «دلنا» که نام یکی ازاهنگ هاست، همه رادرسینما گیج کرده بود بجز اهالی پنجاب. دلنا اصطلاح
عامیانه پنجابیها برای واژه «معشوق» است.
درگاه اسلام
مُسَلمان کسی است که دین اسلام را باور دارد. اسلام آخرین و یکی از سه دین ابراهیمی بزرگ است. مسلمانان به دو گروه مذهبی کلی سنی و شیعه تقسیم میشوند. مسلمان بودن داشتن اعتقاد به سه اصل دینی؛ توحید، نبوت و معاد است و اسلام آوردن با اقرار شهادتین است. در مذهب شیعه علاوه بر اینها در توحید برای عدل خدا معنایی متمایز وجود دارد و اعتقاد بر امامت نیز ادامه پذیرش نبوت دانسته میشود و این دو را علاوه بر اصول دین، اصول مذهب خود میدانند.
واژهٔ «مسَلمان» یک صفت فارسی است که در اصل جمع فارسی واژهٔ عربی «مُسلِم» بهصورت «مُسلِممان» بوده، که در گذر زمان با تغییرِ حرکات و حذف یکی از میمها بهصورت صفت مفرد کاربرد یافته و جمع کاربردی آن مسلمانان شدهاست.[۱][۲] تلفظ واژهٔ «مُسلِم» در لهجهٔ اصیل عربستانی بهصورت «موسلیم» است.[۳]
پس از شخص محمد (پیامبر اسلام)، اولین زن، خدیجه همسر وی، و اولین مرد، علی بن ابیطالب، و سپس ابوبکر، زید بن حارثه، ابوذر غفاری، سعد بن ابیوقاص، لبابه بنت حارث، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده جراح، عبدالله بن مسعود، عمار بن یاسر و سمیه مادر وی، در منابع با اختلاف در پسی و پیشی ذکر شدهاند.[۴]
شاهرخ خان
جمعیت مسلمانان در سال ۲۰۱۷ (میلادی)، حدود ۲۴٪ جمعیت ۷/۶ میلیاردی جهان، یعنی ۱/۸ میلیارد نفر بود. نزدیک به ۶۰٪ از مسلمانان جهان در آسیا زندگی میکنند. از این شمار نزدیک به ۲۰۰ میلیون نفر شیعه و بقیه سنی هستند. (۸۵درصد شیعه ۱۲ امامی) همچنین ۰٫۸٪ از جمعیت کشور آمریکا را مسلمانان تشکیل میدهند.[۵]
جمعیت مسلمانان در سال ۲۰۰۷، ۲۰٫۱۲٪ از جمعیت ۶٫۶ میلیاردی جهان، یعنی ۱٫۳۲ میلیارد نفر بود که در رتبه دوم دینهای جهان و ادیان ابراهیمی پس از مسیحیت که ۲٫۲میلیارد پیرو دارد، قرار دارد.[۶]
آلن کوپرمن مدیر بخش تحقیقات دینی در مرکز تحقیقاتی پیو گفت: یک طرز تفکر این است که مسیحیت هفت قرن جلوتر از اسلام بودهاست و اکنون پیروان اسلام با مسیحیت در حال رسیدن به یک میزان مساوی هستند.
درحال حاضر مسیحیت پرجمعیتترین دین دنیا است و یک سوم از جمعیت ۲٫۲ میلیاردی پیروان ادیان جهان را به خود اختصاص دادهاست. تحقیقات پیو نشان میدهد که سرعت رشد اسلام با هیچکدام از ادیان دیگر برابری نمیکند و از همهٔ آنها بیشتر است.
براساس این تحقیق، گروههای دینی تا سال ۲۰۵۰ حدود ۳۰ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند. این درحالی است که گروههای دینی در سال ۲۰۱۰ تنها ۲۳ درصد از جمعیت دنیا را تشکیل میدادند. این بدان معناست که تعداد مسلمانان دنیا تا سال ۲۰۵۰ تقریباً برابر با تعداد مسیحیان برابر یا از آنها بیشتر خواهد شد.
اگر رشد اسلام با همین میزان پیش برود، تعدد مسلمانان تا سال ۲۰۷۰ از مسیحیان بیشتر خواهد شد.
این آمار بیانکننده این مطلب نیست که تعداد مسیحیان در حال کاهش است، مسئله مهم اینجاست که سرعت رشد مسیحیت به اندازه اسلام نیست. این درحالی است که تعداد مسیحیان از ۲٫۱ میلیارد نفر تا سال ۲۰۵۰ به ۲٫۹ میلیارد نفر میرسد. اما افزایش تعداد مسلمانان از ۱٫۶ میلیارد نفر به ۲٫۸ میلیارد نفر میرسد.
این رشد هم به سن نسبتاً جوان جمعیت مسلمان ارتباط دارد و هم به نرخ باروری میان آنها. سایر گروههای دینی دارای جمعیتی سالخورده هستند. برای مثال نیمی از پیروان بودا بیش از ۳۰ ساله هستند و نرخ باروری میان آنها ۱٫۶ است. در مقام مقایسه در سال ۲۰۱۰، یک سوم از جمعیت مسلمانان زیر ۱۵ سال داشتند و نرخ تولد به ازای هر زن مسلمان ۳٫۱ کودک است درحالی که این رقم برای زنان مسیحی ۲٫۷ کودک است.[۷]
نامها و صفات بیان شده در قرآن
اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روحالأمین) و روحالقُدُس • عِزرائیل (مَلَکُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح
اِبلیس یا شَیطان • عِفریت
حورٌ عین • غِلمان و وِلدان
آدم • اِبراهیم (خلیلالله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیحالله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روحالله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیمالله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)
اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون
ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم
آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آلیاسین) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آلفرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)
آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان
ابرهه • بُختُنَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)
ابولَهَب • زید بن حارثه
اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)
ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)
آزَر (پدر ابراهیم) • اُمّجَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب
اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنیاسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج
ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنیهاشم • عمالقه
اسباط • اسباط بنیاسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهلبیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنیاسرائیل
آلابراهیم • آلداوود • آلعمران • آللوط • آلموسی و آلهارون • آلیعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم
اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزبالله • قبطیان (آلفرعون، قوم فرعون)
اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)
اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّالقریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ
انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بینالنهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان
بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد
اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد
ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان
الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون
بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)
حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یومالدار
گوری خان (انگلیسی: Gauri Khan؛ زادهٔ ۸ اکتبر ۱۹۷۰) یک تهیهکننده اهل هند است.
او از سال ۱۹۹۱ تاکنون همسر شاهرخ خان ستاره بالیوود است.
شاهرخ خان در سال ۱۹۶۵ در یک خانوادهٔ مسلمان و پشتون در دهلی به دنیا آمد
شاهرخ خانزادروز : ۲ نوامبر ۱۹۶۵ایندور هندمحل زندگی : بمبئی (Mumbai)ملیت : هندوستانیتبار : هندیتابعیت : هندپیشه : بازیگر، تهیهکننده، مجری، مدیر تیم کریکت هند، خوانندهسالهای فعالیت : ۱۹۸۸ تاکنونلقب : سلطان خان (king khan)، اس آر کِی (SRK)، شاه بالیوود (Baadshah of Bollywood)دین : اسلام – حنفیمذهب : تسننهمسر : گوری خان (۱۹۹۱ تاکنون)
شاهرخ خان
شاهرخ خان (زادهٔ ۲ نوامبر ۱۹۶۵)، بازیگر هندی در بالیوود است
شاهرخ خان (هندی:शाहरुख़ ख़ान، انگلیسی: Shahrukh Khan) (زادهٔ ۲ نوامبر ۱۹۶۵)، بازیگر هندی در بالیوود است.او در دهلینو، پایتخت هندوستان، متولد شد. با نام مستعار سلطان خان و با قد ۱۷۵ سانتیمتر، که بیش از ۵۵ فیلم و مجموعه تلویزیونی در کارنامهٔ خود دارد. اولین فیلم او یک کار تلویزیونی با نام آنی جیوس ایت توس آنس این ویچ بود.شاهرخ خان در سال ۱۹۶۵ در یک خانوادهٔ مسلمان و پشتون در دهلی به دنیا آمد. البته پیش از او شهناز لالهرخ پا به این خانه گذاشته بود و پنج سال تمام تنها فرزند و دختر یکدانه پدر و مادر بود. پدر شاهرخ از فعالان استقلال هندوستان در پیشاور (پاکستان کنونی) بود که پیش از تقسیم هندوستان (جدایی پاکستان) به دهلی آمد. اصلیت خانوادگی او به افغانستان میرسد. مادرش لطیف فاطمه هم دخترخوانده شاهنواز خان از فرماندهان ارتش هند و اهل راولپندی در پنجاب (پاکستان کنونی) بود. خانواده آنها وضعیت اقتصادی متوسطی داشتند اما در حال حاضر او گرانقیمتترین ستاره ی سینمای هند با دستمزد افسانهای است. شاهرخ خان علاقهمند به تحصیل و ورزش روزی میرفت تا به عنوان یک ورزشکار حرفهای فعالیت کند و شاید کمتر کسی بداند او روزگاری کاپیتان تیم ملی کریکت هندوستان بود. اما به درخواست والدین خود در رشته اقتصاد و در دانشگاه هنسراج دهلینو به تحصیل پرداخت لیسانسش را گرفت و وارد رشته فیلمسازی شد و مدرک فوق لیسانس خود را در این رشته گرفت. در سن 18 سالگی در یک مهمانی با گوری چیبر دانشآموخته مدرناسکول که در آن زمان 14 ساله بود آشنا شد و این آشنایی در نهایت پس از چند سال به ازدواج ختم شد. گوری شدیداً با بازیگری وی مخالف بود و اصلاً نمیخواست تا شاهرخ خان در سینما پا بگیرد اما پس از موفقیت اولین فیلم وی و تکرار این موفقیت در کارهای بعدی ، آنها در بمبئی مستقر گشتند. شاهرخ خان سه فرزند دارد: پسر بزرگش آریان نام دارد و دخترش سوهانا. برای تولد فرزند سوم به نام آبرام ازیک مادر میانجی استفاده کردند.
زندگی حرفهای شاهرخ خانشاهرخ که در تلویزیون به موفقیت دست یافته بود در سال ۹۱ با یکی از دوستانش وارد بمبئی میشود و مورد توجه هما مالینی ستاره زن آن زمان روزگار قرار میگیرد هیما میخواهد تا او بازیگر اولین فیلمی باشد که کارگردانی میکند. ۱۲ سال بعد پس از آن فیلم شاهرخ خان به سوپراستار سینمای هند بدل میشود. نام این فیلم “دل آشناهه”بود. در ۲۵ اکتبر ۱۹۹۱ با گوری خان ازدواج میکند. در ومدرسه سنت کلمبا در دهلی نو برنده جایزه شمشیر افتخار میشود این جایزه مخصوص بهترین شاگرد بود. سال ۱۹۹۰ بهترین ستاره هند شد. در فیلمهای آدیتا چو پرا بدون خواندن فیلمنامه بازی میکند. زوج سینمایی وی کاجول بود.هم اکنون شاهرخ پرطرفدارترین بازیگر بالیوودیِ جهان است و در ردهبندی قدرتمندترین مردان جهان (سیاسی، اجتماعی) ردهٔ ۴۲ را داراست. شاهرخ خان در سال ۲۰۰۴ از سوی مجلهٔ تایم یکی از بهترین بازیگران هند لقب گرفت. در فیلم گاهی خوشی گاهی غم، پسرش «آریان» نقش کودکی شاهرخ خان را بازی میکند. او در سال ۲۰۰۳، در جریان فیلمبرداری فیلم شاکتی:د پاور ستون فقراتش صدمه دید و بعداً جراحی شد. این مشکل باعث شد که او دچار مشکلاتی مانند خشونت صدا شود، و برای اینکه روی خودش فشار نیاورَد تعداد فیلمهایش در هر سال کم شدهاست.
شاهرخ خان در دهلینو، پایتخت هندوستان، متولد شد
گفتگو با شاهرخ خان
شاهرخخان بازیگر مسلمان سینمای هند، یکی از سه خان بزرگ بالیوود است که در کنار عامرخان و سلمانخان، بیش از دو دهه است لقب بزرگترین بازیگر جوان سینمای این کشور آسیایی را به خود اختصاص داده است. این بازیگر فعالیت هنری خود را از سال 1988 و با حضور در مجموعههای تلویزیونی شروع کرد.شاهرخ خان در گفتوگو با نشریه تایمز ایندیا درباره صنعت سینمای هند، حضور مسلمانان در بالیوود و دیدگاههایش درباره فیلمسازی صحبت میکند. از رقابت با بازیگران جوان نمیترسید؟ـ سینما جایی است که هر روز بازیگران تازه در آن از راه میرسند. همه ما یک روز کار هنریمان را شروع کردیم و بعدها تبدیل به چهرههای مشهور شدیم. از ورود بازیگران جوان و تازه کار نباید ترسید. جلوی ورودشان را هم نمیتوان گرفت. به عنوان یک بازیگر با سابقه، سعی میکنم در فیلمهای بهتری بازی کنم تا همچنان مورد توجه تماشاگران و مردم باشم. البته فراموش نکنید که ما قدیمیترها هم جایگاه خودمان را داریم و به راحتی نمیشود با ما رقابت کرد. نکتهای که بازیگران جوان باید به آن توجه کنند این است که تلاش کنند در فیلمهای بهتری ظاهر شوند و همیشه به بزرگترها و هنرمندان قدیمی احترام بگذارند.دوستان زیادی دارید یا ترجیح میدهید در سکوت زندگی کنید؟ـ داشتن تعداد محدودی دوست خوب، خیلی بهتر از دوستان زیادی است که در کنار آدم نیستند. آدم خوششانسی هستم که دوستان خوبی دارم. آنها خیلی به من و خانوادهام نزدیک هستند و در مواقع خاص که نیازمند کمک و یاری آنها هستم، به یاریام میآیند. شما در طول روز با آدمهای مختلفی برخورد میکنید و با آنها همراه و هم صحبت میشوید، اما تعداد اندکی از آنها تبدیل به دوستان صمیمی و نزدیک میشوند. در سالهای اخیر نقشهای متفاوتی را در فیلمهای متفاوت بازی کردهاید. متفاوت بودن را دوست دارید؟ـ این روزها همه سعی میکنند متفاوت باشند و شما میبیند که فیلمهای کاملا متفاوتی تهیه و تولید میشود. من هم تلاش دارم با این روند همراه باشم. مردم و تماشاگران امروزی خواهان چیزهای تازه و متفاوت هستند. برای من هم خیلی مهم است که در فیلمها و نقشهای متفاوتی بازی کنم. با طرفدارانتان دیدار و نشست دارید؟ـ همیشه این کار را انجام میدهم. به عنوان یک بازیگر باورم این است که بدون طرفدارانم هیچ چیزی نیستم. فکر نمیکنم تا به امروز توانسته باشم زحمات آنها را جبران کرده باشم. به آنها بدهکار و خودم این نکته را خیلی خوب میدانم.اگر هنوز هم فعال هستم و بدون خستگی کار میکنم، به دلیل عشق و محبتی است که آنها نثارم میکنند. بدون تماشاگران سینما و طرفدارانم نمیتوانستم موقعیت درجه یکی را که اکنون دارم، به دست بیاورم. شاید یکی از راههای مهمی که میتوانم آنها را راضی و خشنود کنم، این است که دست از کار نکشم و در فیلمهای بهتری بازی کنم.
شاهرخخان بازیگر مسلمان سینمای هند، یکی از سه خان بزرگ بالیوود است
بازیگران مورد علاقهتان کدامها هستند؟ـ آمیتاب باچان، نصیرالدینشاه و نانا پاتکار همیشه به آنها گفتهام دوست دارم به موقعیتی که آنها قرار دارند برسم. کمال حسن و راجش کانا هم در این فهرست قرار میگیرند. اینها اسطورههای بازیگریاند به همین خاطر وقتی رسانهها و طرفدارانم از من به عنوان اسطوره بازیگری اسم میبرند، خجالت میکشم. هنوز راه زیادی پیش رو دارم تا بتوانم به آنها برسم. باور خودم این است که هیچ وقت هم به موقعیت آنها نمیرسم. خیلیها میگویند فیلمهای هندی رویا پرداز و غیرواقعی هستند. نظر شما چیست؟ـ من هم این چیزها را شنیدهام که میگویند فیلمهای ما از واقعیتهای روز فرار میکنند و تماشاگران برای این به دیدن فیلمهای ما میآیند، که از واقعیتهای روز خلاصی پیدا کنند و دقایقی خوش بگذرانند. اما من این را قبول ندارم. اتفاقا فیلمهای ما خیلی واقعی هستند. ما رئیسجمهوری نداریم که در هواپیمای ویژه حامل خود گرفتار شود و با تروریستها بجنگد، ما مردمی نداریم که با هیولاهای گوناگون فضایی مقابله کنند. پس فیلمهایی هم نمیسازیم که چنین چیزهایی را نمایش دهند. آن چه که از آن به عنوان فانتزی و رویاپردازی هندی اسم میبرند، کاملا واقعی هستند.مردم ما تقریبا همان کسانی هستند که در فیلمهایمان به تصویر کشیده میشوند.تا به حال به بازی در محصولات بینالمللی فکر کردهاید؟فکر نمیکنم استیون اسپیلبرگ با یک فیلمنامه منتظر من باشد! اصلاً فکر نمیکنم قرار باشد یک فیلم خارجی و بینالمللی به من پیشنهاد شود و از من بخواهند نقش اصلی آن را بازی کنم. در کل زندگیام چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. به همین دلیل، ترجیح می دهم پادشاه صنعت سینمای هند باشم. در عین حال، از این بابت که در فیلمهای بینالمللی بازی نمیکنم، ناراضی نیستم.ما در هند بزرگترین صنعت سینمای جهان را داریم. الیته در دوران اقامت چند ماههام در نیویورک و لس آنجلس فهمیدم در فیلمهای ما کمی اغراق وجود دارد. اگر بازیگران هندی بخواهند در محصولات بینالمللی بازی کنند باید به سطح کار بازیگران خارجی برسند، بدون اینکه هویت و فرهنگ خود را از دست داده و فراموش کنند. حقیقت امر را بخواهید، نمیخواهم در فیلمهای هالیوودی بازی کنم. ترجیح میدهم در یک فیلم بینالمللی بازی کنم که قصهای عمومی و جهانی دارد و مناسب حال عموم تماشاگران در همه جای دنیا است.
هم اکنون شاهرخ پرطرفدارترین بازیگر بالیوودیِ جهان است
زندگی خانوادگی هنرمندان هندی شباهت زیادی به همکاران غربی خود ندارد و از ثبات بیشتری برخوردار است. چرا؟خب، ما شرقی هستیم و آنها غربی. ما فرهنگ خاص خودمان را داریم و خانواده برایمان از ارزش ویژه و بالایی برخوردار است. البته نمیخواهم به زندگی خانوادگی همکاران غربی ایراد بگیرم . در بین آنها کسانی هستند که زندگی خانوادگی گرمی دارند. ولی به طور کل، نگاه ما مردمی که در شرق زندگی میکنیم، نسبت به خانواده، پدر و مادر و مسائلی از این است متفاوت است. برای مثال، رابطه پدر و فرزندی که در بین ما شرقیها رواج دارد به هیچ وجه شبیه رابطهای نیست که یک پدر غربی با فرزندانش دارد. من همسرم را از زمانی که هجده سالم بود میشناسم. او سر صحنه مجموعهای کار میکرد که من بازیگرش بودم. سالهاست که در کنار هم زندگی میکنیم و هر دوی ما احساس میکنیم آدمهای خوشبختی هستیم. دو فرزندمان هم کانون گرم خانوادگیمان را گرمتر میکنند.در مدرسه و کالج چه جور آدمی بودید؟شیطان و سرکش! در مدرسه بیشتر اوقاتم را با ورزش سر می کردم. مقررات مدرسه ای که در ان درس میخواندم خیلی سخت بود. با آن که قوانین مدرسه سختگیرانه بود، ولی به تدریج فهمیدم خیلی خوب هستند و کمک خیلی زیادی به من کردند تا انضباط و زندگی اجتماعی را یاد بگیرم.اگر بازیگر نمیشدید چه حرفهای را انتخاب میکردید؟شاید وارد کار تبلیغات میشدم و آگهی تبلیغاتی فیلمهای سینمایی را میساختم. معلمی را هم خیلی دوست داشتم. خیلی دوست دارم تعلیم بدهم و کمک کنم تا بچهها چیزهای تازه ای یاد بگیرند.بازیگری به جز شهرت چه چیز دیگری به شما داده است؟برای چیزی حدود دو ساعت و نیم میتوانم کنترل احساسات و عواطف مردم را دستهای خودم بگیرم. آن ها را میخندانم و یا به گریه میاندازم. مردم در طول زمانی که مشغول تماشای فیلمی از من هستند، ارتباطشان را با دنیای بیرون قطع میکنند و فقط متوجه کارهایی هستند که من انجام میدهم. این یک موهبت بزرگ است. شما به جز بازیگران چه کسانی را سراغ دارید که بتوانند چنین تاثیر عظیمی بر روی مردم عادی بگذارند. در گذشته بازیگران مسلمانی مثل دیلیپ کومار و مینا کومار نامهای اصلی خود را تغییر دادند تا هویت مذهبی خودشان را پنهان کنند. اما امروزه بازیگران درجه یک مسلمان سینمای هند علناً درباره دین خود صحبت کرده و میگویند مسلمان هستند. آیا فکر میکنید فیلمهای سینمایی عامل مهمی در این تغییر روش بودهاند.البته من فکر نمیکنم آنها نامشان را به این دلیل تغییر دادند که هویت مذهبی خود را پنهان کنند. این تغییر نام برای این بود که نامهای هنری شان زیباتر از نام واقعی خودشان بود. بازیگران غیر مسلمانی مثل استاد جیتندرا و آشوک کومار هم وقتی بازیگر شدند، نامهای اصلی خود را تغییر دادند و نام هنری انتخاب کردند. یک زمانی، بسیاری از بازیگران با مذاهب گوناگون نام خود را تغییر داده و از نام هنری استفاده میکردند. این مثل یک عادت شده بود.صنعت سینمای ما همیشه احترام ویژهای به تمام مذاهب گذاشته و بازیگران مختلفی از مذاهب مختلف در این صنعت کار و فعالیت می کنند و شهرت و محبوبیت بسیاری هم در بین عموم تماشاگران (از هر مذهب و مسلکی که هستند) دارند. ما بازیگران مسلمان هم جزئی از این سیستم و صنعت هستیم و کمک بسیار زیادی به آن کردهایم. صنعت سینمای هند به مقدار زیادی مدیون کار و فعالیت هنرمندان مسلمان هندی است. خوبی هنر این است که تمام آدمها را فارغ از هر مذهب و مسلکی که دارند، جذب خود میکند.
شاهرخ خان در سال ۲۰۰۴ از سوی مجلهٔ تایم یکی از بهترین بازیگران هند لقب گرفت
شما همیشه با احترام درباره ادیان دیگر صحبت کردهاید. آیا این موضوع نتیجه نصایح والدین تان است؟بله . آنها تعلیمات اسلامی را به من آموختند و گفتند همه ما یک خدای واحد داریم. به عنوان یک مسلمان، به اعتقادات مذهبی همه آدمهای دیگر احترام میگذارم. همراه دوستانم به معبد میروم و در جشنهای مذهبیشان شرکت میکنم.این نکته باعث می شود آن ها هم به مذهب و دیدگاه های من احترام بگذارند.زمانی که با مشکلی مواجه میشوید، به سراغ چه کسی میروید؟به الله پناه میبرم. با او صحبت و راز و نیاز میکنم. نماز میخوانم و دعا میکنم. همیشه امیدوارم به کمک او مشکلاتم حل شود و به این مسئله ایمان دارم.اطرافیانتان می گویند وقتی مادرتان فوت کرد، دعا و نماز را برای مدتی قطع کردید . چه عاملی باعث وحدت دوبارهتان با خدا شد؟مثل هر آدم داغدیده و عزاداری در آن زمان بسیار غمگین و ناراحت بودم. مادرم را که یکی از عزیزترین کسانم بود، از دست داده بودم و بابت این مسئله از دست خدا عصبانی بودم. ولی خیلی زود فهمیدم که اگر همچنان از دست خدا عصبانی و ناراحت باشم، شانس کمی برای دیدار دوباره با مادرم را خواهم داشت. اگر با خدا دوست نباشی، خبری هم از بهشت نیست. شما وقتی خیلی ناراحت هستید ممکن است از سر خشم حرفی بزنید یا کار غلطی انجام دهید، اما خیلی زود متوجه اشتباه خود شده و آن را جبران میکنید. خدا بهترین دوست ،یار و همدم آدمهاست.
فیلم شناسی شاهرخ خان
تصاویر شاهرخ خان
شاهرخ خان
تصاویر شاهرخ خان
عکس شاهرخ خان
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
منابع:
fa.wikipedia.orgfarsnews.com
شاهرخ خان
از بازیگران بیشتر بدانید
پایین ترین نرخ وبیشترین تنوع پکیج تورکیش
مشاوره قبل از ازدواج خوب در تهران
از رشد بورس جا نمانید!
تجویز انواع سمعک نامرئی و هوشمند
جدیدترین مدلهای تلویزیون سامسونگ و ال جی
بدون خجالت محصولات جنسی را آنلاین خریدکن
قصد آنلاین بازی کردنGTAبادوستاتو داری؟
تمیز کردن انواع لکه و چربی از شیشه خودرو
شیشه شوی ضدانجماد درلوله انتقال برف پاک کن
بهترین فرصته الان برای سفر به کیش!
لباس های تیره و مشکی رو با چی بشوریم؟
ویزیت آنلاین توسط مجرب ترین پزشکان
جدیدترین و کاربردی ترین مدلهای چرخ خیاط
مایع مشکین شوی رو ارزان تر از همه جا بخر!!
Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2020
شاهرخ خان روزی بعنوان یک ورزشکار حرفه ای فعالیت می کرد و شاید کمتر کسی بداند او روزگاری کاپیتان تیم ملی کریکت هندوستان بود و الان بعنوان مدیر تیم هر از گاهی فعالیتی دارد.
شاهرخ خان یک کمپانی تولید فیلم به نام دریمز آنلیمیتد را اداره می کند. البته در ادارهٔ آن با جوهی چاولا و عزیز میرزا همکار و شریک است. آن ها تاکنون ۴ فیلم با نام های: پهیربهی دل های هندوستانی، آشوکا، یک دو کا چهار و چلته چلته تولید کرده اند. سال ۲۰۰۴ از سوی مجلهٔ تایم یکی از بهترین بازیگران هند لقب گرفت.
او در سال ۲۰۰۳، در جریان فیلمبرداری فیلم شاکتی، پاور ستون فقراتش صدمه دید و بعداً جراحی شد. این مشکل باعث شد که او دچار مشکلاتی مانند خشونت صدا شود.
آمیتاب باچان، نصیرالدین شاه و نانا پاتکار همیشه به آنها گفته ام دوست دارم به موقعیتی که آنها قرار دارند برسم. کمال حسن و راجش کانا هم در این فهرست قرار می گیرند. اینها اسطوره های بازیگری اند به همین خاطر وقتی رسانه ها و طرفدارانم از من به عنوان اسطوره بازیگری اسم می برند، خجالت می کشم. هنوز راه زیادی پیش رو دارم تا بتوانم به آنها برسم. باور خودم این است که هیچ وقت هم به موقعیت آنها نمی رسم.
در سال های اولیه زندگی، گوری به شدت با بازی کردن شاهرخ مخالف بود و هیچ تمایلی نداشت که شاهرخ خان به دنیای بالیوود وارد شود؛ اما شاهرخ خان همچنان مصمم به راه خود ادامه داد و گوری پس از مشاهده موفقیت های روز افزون شاهرخ از موضع خود کوتاه آمد.
شاهرخ خان
شاهرخ خان از اسب ها می ترسد و ترس از اسب سواری دارد اما این ترس باعث نشده که در بعضی از صحنه های فلم سوار بر اسب نشود.
هم اکنون شاهرخ پرطرفدارترین بازیگر بالیوودیِ جهان است و در رده بندی قدرتمندترین مردان جهان از نظر سیاسی، اجتماعی رده ۴۲ را داراست همچنین سال ۲۰۰۴ از سوی مجله تایمز آمریکا یکی از بهترین بازیگران هند لقب گرفت.
بنا بر آمار مجله تایم، شاهرخ خان در آسیا سه میلیارد طرفدار دارد که این رقم برابر نصف جمعیت کره زمین است !
شاهرخ خان بازیگر بالیوودی ۲ فیلم آماده برای اکران در سینماهای هند دارد که در یکی از آنها با آمیتاب باچان همبازی شده است.
بازیگر سرشناس بالیوود برای کمک به کنترل کرونا در هند، دفتر شخصیاش را در اختیار ستاد قرنطینه بمبئی گذاشت.
بازیگر سرشناس هندوستان که برای حضور در جشنواره فیلم هندی به استرالیا رفته بود، با دریافت دکترای افتخاری تجلیل شد.
شاهرخ خان سوپراستار بالیوود میگوید پس از شکست فیلم «صفر» هنوز هیچ قراردادی امضا نکرده است.
شاهرخ خان با پذیرایی و حمایت از نوجوانان شرکت کننده در رقابتهای جهانی کودکان در مسکو، چنان به آنها روحیه دارد که ۲۲ مدال از این سفر نصیب هندوستان شد.
شاهرخ خان
شاهرخ خان تهیه کننده فیلمی با عنوان «انتقام» خواهد بود که قرار است آمیتاب باچان در آن نقشآفرینی کند.
سه بازیگر سرشناس بالیوود جنبش بایکوت، مجازات و تحریم (BDS) را به راه انداختند و از دیدار با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی خودداری کردند.
در روز تولد سلمان خان بازیگر مشهور بالیوود، شاهرخ خان با یک پیام ویژه ویدیویی به وی تبریک گفت.
شاهرخ خان ستاره بالیوود با یک شوی شبانه به تلویزیون هندوستان برمیگردد.
در حالی که یک سال از انعقاد قرارداد بین شاهرخ خان و نتفلیکس برای این که فیلمهای سینمایی شاهرخ خان در این شبکه در دسترس قرار بگیرد، اکنون این همکاری به ساخت چند سریال گسترش یافته است.
جاذبههای توریستی شناخته شده امارات تا پایان ماه نهم سال ۲۰۱۷ آمارهای خوبی را به ثبت رساند و توانست از برنامههای مشوق خود جواب بگیرد.
All Content by Mehr News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.
ناماسکار.
من یک ستاره سینما هستم، ۵۱ سال دارم،
و هنوز از بوتاکس استفاده نکردهام.
(خنده حاضران)
بنابراین پاکم، اما در فیلمهایم همانطور که
دیدهاید مثل ۲۱ سالهها رفتار میکنم.
بله، این کار را میکنم.
رویا میفروشم، و به میلیونها نفر
در وطنم در هند عشق میپراکنم
کسانی که گمان میکنند من
بهترین عاشق جهانم.
(خنده حاضران )
شاهرخ خان
اگر به کسی نگویید،
به شما خواهم گفت که نیستم،
اما هرگز نمیگذارم که این برداشت
از بین برود.
(خنده حاضران)
همچنین به این باور رسیدهام که
خیلی از شما در اینجا
هنوز کارهای من را ندیدهاید،
و حقیقتا بدا به حال شما.
(خنده حاضران)
(تشویق حاضران)
این چیزی از این واقعیت نمیکاهد
که من یک خودشیفته تمام عیار هستم،
همانطور که یک ستاره سینما باید باشد.
(خنده حاضران)
وقتی دوستانم کریس و جولیا در اینجا
به من تلفن زدند
تا درباره «تو»ی آینده صحبت کنند
طبیعتا، به دنبالش من درباره
من امروز صحبت میکنم.
(خنده حاضران)
چرا که من حقیقتا معتقدم
که بشریت شباهت زیادی به من دارد.
(خنده حاضران)
واقعا اینطور است.
یک ستاره سینمای رو به پیری است،
که با هر چیز جدید در اطرافش
سر جنگ دارد،
فکر میکند که از اولش همه چیز
درست شروع شد یا نه،
و هنوز دارد تلاش میکند تا راهی بیابد
تا تحت هر شرایطی بدرخشد.
من در یک جامعه استعمارزده پناهنده
در شهر دهلی نو پایتخت هند متولد شدم.
پدرم یک سرباز راه آزادی بود.
مادرم، درست مثل همه مادرها یک مبارز بود.
و مانند انسانهای هوشمند اولیه،
برای بقا مبارزه میکردیم.
وقتی بیست و چند ساله بودم،
هر دو والدینم را از دست دادم،
که باید اعتراف کنم،
اکنون به نظر میرسد به آن بیاهمیت هستم،
اما —
(خنده حاضران)
شبی را که پدرم مرد به خاطر دارم،
و راننده همسایهای که ما را
به بیمارستان میرساند را نیز یادم است.
زیرلب غر میزد و میگفت
«مردهها خوب انعام نمیدهند»
و در تاریکی گم شد.
آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشتم،
و جسد بیجان پدرم را روی صندلی
عقب اتومبیل گذاشتم،
و مادرم کنارم بود،
از بیمارستان به طرف خانه رانندگی کردم.
مادرم وسط گریههای بیصدایش،
نگاهم کرد و گفت،
«پسرم، تو کی رانندگی یادگرفتی؟»
به آن فکر کردم و جوابش را یافتم، و
به مادرم گفتم،
«همین الان، مامان.»
(خنده حاضران)
بنابراین، از آن شب به بعد،
درست شبیه به افراد بالغ،
ابزار اولیه بقا را یاد گرفتم.
آن زمان چارچوب زندگی بسیار بسیار
ساده و صادق بود.
هر چیزی که داشتی را میخوردی
و هر کاری را که میگفتند میکردی.
من آن موقع فکر میکردم سلیاک
یک جور سبزی است،
و گیاهخواری (ویگن) دوست گمشده آقای اسپاک
در «پیشتازان فضا» است.
(خنده حاضران)
با اولین دختری که دوست میشدی
ازدواج میکردی،
و اگر میتوانستی کاربراتور اتومبیلت را
تعمیر کنی، فنی به حساب میآمدی.
حقیقتا فکر میکردم «گی» یک کلمه پیچیده
انگلیسی به معنای شاد است.
و لزبین، پایتخت پرتغال است،
همانطور که میدانید.
(خنده حاضران)
کجا بودم؟
ما به سیستمهایی متکی بودیم
که با زحمت و فداکاری نسلهای قبل
ایجاد شده بود
تا از ما محافظت کند،
و احساس میکردیم که دولت ها در واقع
برای بهتر شدن وضع ما کار میکنند.
علم ساده و منطقی بود،
اپل (سیب) آن زمان صرفا یک میوه بود
که اول مال حوا بود و بعد به نیوتن رسید،
هنوز استیو جابز مالکش نشده بود.
و «یورکا» را فریاد میزدی
وقتی که میخواستی برهنه در خیابانها بدوی.
هر جا زندگی تو را برای کار میبرد میرفتی،
و مردم اغلب پذیرای تو بودند.
مهاجرت لفظی بود که
هنوز مختص درنای سیبری بود،
و نه انسان.
مهمتر از همه، همانی بودی که بودی
و آن چیزی را که فکر میکردی
بر زبان میآوردی.
بعد در بیست و چند سالگی،
به آغوش کلانشهر بمبئی رفتم،
و چارچوب من
مانند بشریت تازه صنعتی شده،
شروع به تغییر کرد.
در تعجیل زندگی شهری برای
بقای جدید و جذابتر،
همه چیز طور دیگری شد.
با افرادی از همه جای جهان ملاقات کردم،
چهرهها، نژادها، جنسیتها، ثروتمندان.
معانی بیشتر و بیشتر متغیر گشت.
آن موقع کار بود که آدم را تعریف میکرد
به شکلی کاملا یکدست،
و برای من همه سیستمها
شروع کردند به بی اعتبار شدن،
آنقدر ستبر که نمیتوانست
تنوع نوع بشر را
و نیاز بشر به پیشرفت و رشد را بتابد.
عقاید با آزادی و سرعت بیشتری در جریان بود.
و من معجزه نوآوری و همکاری را تجربه کردم،
و خلاقیت خود من،
با حمایت خوش قریحگی همین همت جمعی بود،
مرا به ابرستاره شدن پرتاب کرد.
این احساس در من آغاز شد که شکوفا شدهام،
و به طور کلی، در ۴۰ سالگی، واقعا و
حقیقتا داشتم پرواز میکردم.
همه جا میرفتم.
می دانید؟ تا آن موقع ۵۰ تا فیلم
بازی کرده بودم
و ۲۰۰ ترانه کار کرده بودم،
از سوی مالزیاییها شوالیه شده بودم.
دولت فرانسه بالاترین نشان افتخار
غیرنظامی را به من اهدا کرده بود،
که اسمش را هنوز که هنوز است و تا آخر عمرم
نخواهم توانست که تلفظ کنم.
(خنده حاضران)
متاسفم فرانسه، و از تو بابت آن سپاسگزارم.
اما بالاتر از همه اینها،
آنجلینا جولی را ملاقات کردم —
(خنده حاضران)
برای دو و نیم ثانیه.
(خنده حاضران)
مطمئنم که او هم این رویارویی را یادش است.
خب، شاید هم نه.
و در یک میز شام کنار هانا مونتانا نشستم
و او در بیشتر این زمان پشتش به من بود.
همانطور که گفتم، داشتم پرواز میکردم،
از مایلی به جولی،
و انسانیت با من اوج می گرفت.
درست مثل این بود که هر دوی ما،
از کنترل خارج میشدیم.
و بعد همه شما میدانید که چی شد.
اینترنت آمد.
چهل و خردهای سالم بود.
و مثل قناری در قفس،
شروع کردم به توییت کردن
با این تصور که افرادی که در جهانم بودند
از آن خوششان میآید
به خاطر معجزهای که فکر میکردم معجزه است.
اما چیز دیگری در انتظار من و انسانیت بود.
میدانید ما انتظار گسترش عقاید
و رویاها را داشتیم
همراه با ارتباطات محکمتر جهان.
ما برای همگرایی فکر در کارکردی
شبیه به دهکده / چانه نزدیم
و همگرایی قضاوت و توصیف
که از همان جایی جریان یافت
که آزادی و انقلاب در حال رخ دادن بود.
هرچیزی که میگفتم معنای جدیدی یافت.
هر کاری که کردم — خوب ، بد، زشت —
در معرض اظهار نظر و قضاوت جهانیان بود.
در واقع،
هر چیزی که نگفتم و نکردم نیز
به همین سرنوشت دچار شد.
چهار سال پیش ،
همسر عزیزم «گاری» و من
تصمیم گرفتیم که بچه سوممان را بیاوریم.
افراد روی اینترنت ادعا کردند
که این بچه، میوه عشق
اولین فرزند ماست
که آن موقع ۱۵ ساله بود.
ظاهر امر این بود که پسر ما با یک دختر
دسته گلی به آب داده
وقتی که اتومبیل او را در رومانی میراند.
و البته یک ویدئوی قلابی نیز همراه خبر بود.
کل خانواده ما ناراحت بود.
پسرم، که الان ۱۹ ساله است،
حتی الان وقتی به او سلام کنید،
رویش را برمیگرداند
و میگوید،
«من حتی گواهینامه رانندگی
در اروپا را هم ندارم.»
( خنده حاضران )
بله .
در این دنیای جدید،
یواش یواش، واقعیت، مجازی میشود
و مجازی رنگ واقعیت میگیرد.
احساس کردم
نمیتوانم کسی باشم که میخواستم
یا چیزی را بگویم که در واقع در ذهن داشتم،
و انسانیت در چنین وقتی
به طور کامل با من قرینه میشود.
گمان میکنم هر دوی ما
بحران میان سالی را از سر میگذراندیم
و انسانیت، مانند من،داشت تبدیل میشد
به بانوی اولی که زیادی جلوی چشم همه است.
شروع کردم به فروختن همه چیز.
از روغن مو گرفته تا ژنراتور دیزلی.
انسانیت داشت همه چیز را میخرید
از نفت گرفته تا راکتور اتمی.
حتی سعی کردم لباس مخصوص و تنگ
ابرقهرمان ها را بپوشم
تا خودم را بازابداع کنم.
باید اعتراف کنم که شکست سختی خوردم.
و همینجا میخواهم بگویم در دفاع از
همه بتمنها،مردان عنکبوتی
و سوپرمنهای جهان،
باید همهشان را تحسین کنیم،
چون حقیقتا تکان خوردن در آن لباسهای تنگ،
کار دشواری است.
(خنده حاضران)
واقعا اینطوری است،
باید به شما بگویم.
واقعا.
و تصادفا، یک جور رقص را هم
اختراع کردم
که خودم هم متوجهش نشده بودم،
و سرو صدا کرد.
اشکالی نداره،
خودتان بخشی از کارهای من را دیدهاید،
و میدانید که شرم ندارم، بگذارید نشانتان بدهم.
اسمش هست رقص لونگی.
اگر اشکالی نداشته باشد، نشانتان میدهم.
می دانید که بااستعدادم.
شاهرخ خان
(تشویق حاضران)
این شکلی است.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی.
همین. این باعث سروصدا شد.
(تشویق حاضران)
واقعا سروصدا کرد.
همانطوری که میدانید، هیچکس نمیتواند
چه خبر است غیر از خودم.
و من هم کوچکترین اهمیتی نمیدهم،
واقعا،
چون که تمام جهان
و کل بشریت،
درست مثل خود من گیج و گم به نظر میرسید.
از پا ننشستم.
حتی تلاش کردم هویت خودم را در
رسانههای اجتماعی بازسازی کنم
درست مثل بقیه.
فکر کردم اگر توییتهای فلسفی
بنویسم
مردم فکر میکنند که اهل فلسفهام،
اما گاهی پاسخهایی دریافت میکردم که
حالت اختصاری داشت و ابدا از آنها سر در نمیآوردم.
مثلا ROFL, LOL.
یک نفر در جواب یکی از توییتهای پرمغزم
برایم نوشت “Adidas”
با خودم فکر کردم چرا اسم
یک مارک ورزشی را آورده،
یعنی چرا در جواب من اسم ی
ک مارک ورزشی را می نویسی؟
از دختر ۱۶ سالهام پرسیدم
و او روشنم کرد.
“Adidas” یعنی «همه روز به سکس فکر میکنم»
“All day I dream about sex.”
(خنده حاضران)
حقیقتا.
نمیدونم این را میدانستید
یا نه.
بنابراین در جواب آقای آدیداس نوشتم،
“WTF”
مخفیانه تشکر کردم از این که برخی کلمات اختصاری
و چیزها اصلا تغییر نمیکنند.
WTF
اما حالا اینجا،
همانطور که قبلا گفتم ۵۱ سالهام،
و کلمات اختصاری هوش ربا هستند،
فقط میخواهم به شما بگویم
اگر زمان مهمی برای وجود بشریت
وجود داشته باشد،
آن زمان حالا است،
چون زمان حال شما، شجاع است.
زمان حال شما امیدوار است.
زمان حال شما
مبدع و ایدهمند است،
و البته، زمان حال شما
به شکل آزاردهندهای غیرقابل توصیف است.
و در این
زمان افسونگر و معیوب از وجود،
درست قبل از این که اینجا بیایم،
کمی احساس شهامت داشتم
و تصمیم گرفتم
یک نگاه درست و حسابی به صورت خودم بکنم.
و متوجه شدم که بیشتر و بیشتر
دارم شباهت پیدا میکنم
به مجسمه مومی خودم در موزه مادام توسو.
(خنده حاضران)
بله، و در این لحظه شهود،
مرکزیترین و بجاترین سوال را
از خودم و انسانیت پرسیدم:
آیا باید صورتم را عمل کنم؟
واقعا. من یک بازیگرم، همانطور که گفتم،
یک بیان مدرن از خلاقیت بشر.
سرزمینی که از آن میآیم
منبع معنویتی لاینحل و درعین حال
بسیار ساده است.
در سخاوت بیحد و مرز خود،
هند تصمیم گرفت که
من، فرزند مسلمان یک مبارز سرخورده آزادی
که تصادفا از صنعت فروش رویا
سردر آورده
باید به سلطان رومانس کشور بدل شود،
به «پادشاه بالیوود»
بزگترین عاشقی که این سرزمین
تابحال به خود دیده…
با این صورت.
بله.
(خنده حاضران)
که در عین حال
زشت، غیرمعمول،
و در عین حیرت، شکلاتی کمرنگ توصیف شده.
(خنده حاضران)
مردم این سرزمین کهن
مرا در عشق بیمرز خود احاطه کردند
و من از این مردم آموختم
که نه توانگری و نه فقر
قادر است تا زندگی را جادوییتر
یا کمترعذابآور سازد.
از مردم سرزمینم آموختم
که کرامت حیات،
یک انسان، یک فرهنگ،
یک دین، یک کشور،
در واقع در توانایی آن
در مروتورزی و شفقتورزی است.
یادگرفتم هرآنچه تو را برانگیزد،
هرآنچه تو را به آفریدن و ساختن ترغیب کند،
هرآنچه که تو را از شکست بازدارد،
هر آنچه که به بقای تو کمک کند،
احتمالا کهنترین و سادهترین
عاطفه شناخته شده برای نوع بشر است،
و آن عشق است.
یک شاعر عارف هموطن من در شعری
معروف میگوید:
(قرائت شعر به هندی)
(پایان شعر)
که ترجمه تقریبی آن می شود —
بله، اگر هندی بلدید،
لطفا تشویق کنید.
(تشویق حاضران)
حفظ کردن این شعر آسان نیست.
که ترجمه تقریبی آن می شود
بشر اگر علم همه کتابها را بخواند
و بعد آن دانش را بازگو کند
از طریق اختراع و ابداع و تکنولوژی،
اما باز هم نمیتواند به آینده
خرد بیشتری داشته باشد
مگر آن که علم خود را با عشق و شفقت
به همنوعانش همراه سازد.
دو حرف و نصفی از الفبای هندی که کلمه
«پریم» “प्रेम” را تشکیل میدهند،
به معنی «عشق» را میسازد،
اگر بتوانید این را بفهمید
و تمرینش کنید،
خودش کافی است تا نوع بشر را روشن کند.
بنابراین من حقیقتا ایمان دارم
که «تو» در آینده
باید تویی باشد که عشق میورزد.
در غیر این صورت از شکوفایی بازمیماند.
در خودپسندی خود پژمرده میشود.
پس می توان از قدرت خود
استفاده کرد
برای ساختن دیوار
و بیرون نگاه داشتن مردم،
یا از آن استفاده کرد برای شکستن مرزها
و پذیرفتن آنان به داخل.
می توان از ایمان خود استفاده کرد
برای ترساندن مردم
و وحشت افکنی تا تسلیم شوند،
یا میتوان آن را به کار گرفت
برای شهامت دادن
به مردم تا به بالاترین درجه از
روشنگری برسند.
میتوان انرژی خود را به کار گرفت
برای ساخت بمب اتم
و گسترش تاریکی و نابودی
یا از آن برای پراکندن شادی و نور به
میلیونها انسان بهره گرفت.
میتوان بی رحمانه اقیانوسها را آلوده کرد
و همه جنگلها را از بیخ برید
می توان محیط زیست را نابود کرد،
یا این که به یاری عشق
از آبها و درختان به زندگی
نفسی دوباره دمید.
میتوان به مریخ رفت
و دژهای مسلح ساخت، یا میشود
به دنبال حیاتها و گونههای دیگر بود
تا از آنها یادبگیریم و ارج بنهیم.
و میتوان تمام پولی را که
همه ما درآوردهایم
برای جنگهای عبث به کار گرفت
و سلاح را به دست کودکان کوچک داد
تا یکدیگر را بکشند،
یا میتوان از این پول
برای تولید خوراک بیشتر استفاده کرد
تا با آن شکمشان را سیر کرد.
سرزمینم به من یاد داد
گنجایش بشر برای عشق شبیه زهد است.
در جهانی می درخشد
که به نظر من تمدن، آن را
تا حد زیادی تحت اراده خود درآورده است.
در چند روز اخیر، نطقهایی
که اینجا شد، این آدمهای فوق العاده
که استعداد خود را به نمایش گذاشتند،
درباره دستاوردهای فردی سخن گفتند،
از ابداعات، از تکنولوژی،
علم و شناختی که از طریق بودن
در اینجا حاصل میکنیم
در حضور سخنرانیهای TED و همه شما
دلایل کافی هستند تا
«ما» ی آینده را جشن بگیریم
اما در این جشن
جست و جو برای توسعه ظرفیت ما
برای عشق و شفقت
باید مورد تاکید قرار گیرد،
به همان میزان.
پس به اعتقاد من «تو»ی آینده
توی بیکران است.
در هند اسمش چاکرا است
مثل یک دایره است.
از نقطه پایان خود آغاز می شود
تا خود را تکمیل سازد.
تویی که از زمان و مکان دریافت دیگری دارد
هر دو را میفهمد
اهمیت غیرقابل تصور
و شگرف تو
و بی اهمیتی مطلق تو
در بی کرانگی عالم هستی.
تویی که بازمیگردد
به معصومیت اصیل بشریت،
همانی که از خلوص قلب عشق میریزد،
که از چشم حقیقت میبیند،
که از زلالی یک ذهن بکر رویا میبیند،
«تو»ی آینده باید مانند
ستاره سینمای
پا به سن
گذاشته ای باشد
که آفریده شده تا ایمان داشته باشد
امکان جهانی هست که کاملا،
یکسره، خوددانسته،
بر خودش عاشق باشد.
جهانی که — واقعا، باید «تو»یی باشد
تا جهانی بسازد
که بهترین عاشق خودش باشد.
به اعتقاد من، چنین جهانی،
خانمها و آقایان،
باید «تو»ی آینده باشد.
بسیار سپاسگذارم.
تشکر می کنم.
(تشویق حاضران)
سپاسگزارم.
(تشویق حاضران)
سپاسگزارم.
(تشویق حاضران)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
ناماسکار.
من یک ستاره سینما هستم، ۵۱ سال دارم،
و هنوز از بوتاکس استفاده نکردهام.
(خنده حاضران)
بنابراین پاکم، اما در فیلمهایم همانطور که
دیدهاید مثل ۲۱ سالهها رفتار میکنم.
بله، این کار را میکنم.
رویا میفروشم، و به میلیونها نفر
در وطنم در هند عشق میپراکنم
کسانی که گمان میکنند من
بهترین عاشق جهانم.
(خنده حاضران )
شاهرخ خان
اگر به کسی نگویید،
به شما خواهم گفت که نیستم،
اما هرگز نمیگذارم که این برداشت
از بین برود.
(خنده حاضران)
همچنین به این باور رسیدهام که
خیلی از شما در اینجا
هنوز کارهای من را ندیدهاید،
و حقیقتا بدا به حال شما.
(خنده حاضران)
(تشویق حاضران)
این چیزی از این واقعیت نمیکاهد
که من یک خودشیفته تمام عیار هستم،
همانطور که یک ستاره سینما باید باشد.
(خنده حاضران)
وقتی دوستانم کریس و جولیا در اینجا
به من تلفن زدند
تا درباره «تو»ی آینده صحبت کنند
طبیعتا، به دنبالش من درباره
من امروز صحبت میکنم.
(خنده حاضران)
چرا که من حقیقتا معتقدم
که بشریت شباهت زیادی به من دارد.
(خنده حاضران)
واقعا اینطور است.
یک ستاره سینمای رو به پیری است،
که با هر چیز جدید در اطرافش
سر جنگ دارد،
فکر میکند که از اولش همه چیز
درست شروع شد یا نه،
و هنوز دارد تلاش میکند تا راهی بیابد
تا تحت هر شرایطی بدرخشد.
من در یک جامعه استعمارزده پناهنده
در شهر دهلی نو پایتخت هند متولد شدم.
پدرم یک سرباز راه آزادی بود.
مادرم، درست مثل همه مادرها یک مبارز بود.
و مانند انسانهای هوشمند اولیه،
برای بقا مبارزه میکردیم.
وقتی بیست و چند ساله بودم،
هر دو والدینم را از دست دادم،
که باید اعتراف کنم،
اکنون به نظر میرسد به آن بیاهمیت هستم،
اما —
(خنده حاضران)
شبی را که پدرم مرد به خاطر دارم،
و راننده همسایهای که ما را
به بیمارستان میرساند را نیز یادم است.
زیرلب غر میزد و میگفت
«مردهها خوب انعام نمیدهند»
و در تاریکی گم شد.
آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشتم،
و جسد بیجان پدرم را روی صندلی
عقب اتومبیل گذاشتم،
و مادرم کنارم بود،
از بیمارستان به طرف خانه رانندگی کردم.
مادرم وسط گریههای بیصدایش،
نگاهم کرد و گفت،
«پسرم، تو کی رانندگی یادگرفتی؟»
به آن فکر کردم و جوابش را یافتم، و
به مادرم گفتم،
«همین الان، مامان.»
(خنده حاضران)
بنابراین، از آن شب به بعد،
درست شبیه به افراد بالغ،
ابزار اولیه بقا را یاد گرفتم.
آن زمان چارچوب زندگی بسیار بسیار
ساده و صادق بود.
هر چیزی که داشتی را میخوردی
و هر کاری را که میگفتند میکردی.
من آن موقع فکر میکردم سلیاک
یک جور سبزی است،
و گیاهخواری (ویگن) دوست گمشده آقای اسپاک
در «پیشتازان فضا» است.
(خنده حاضران)
با اولین دختری که دوست میشدی
ازدواج میکردی،
و اگر میتوانستی کاربراتور اتومبیلت را
تعمیر کنی، فنی به حساب میآمدی.
حقیقتا فکر میکردم «گی» یک کلمه پیچیده
انگلیسی به معنای شاد است.
و لزبین، پایتخت پرتغال است،
همانطور که میدانید.
(خنده حاضران)
کجا بودم؟
ما به سیستمهایی متکی بودیم
که با زحمت و فداکاری نسلهای قبل
ایجاد شده بود
تا از ما محافظت کند،
و احساس میکردیم که دولت ها در واقع
برای بهتر شدن وضع ما کار میکنند.
علم ساده و منطقی بود،
اپل (سیب) آن زمان صرفا یک میوه بود
که اول مال حوا بود و بعد به نیوتن رسید،
هنوز استیو جابز مالکش نشده بود.
و «یورکا» را فریاد میزدی
وقتی که میخواستی برهنه در خیابانها بدوی.
هر جا زندگی تو را برای کار میبرد میرفتی،
و مردم اغلب پذیرای تو بودند.
مهاجرت لفظی بود که
هنوز مختص درنای سیبری بود،
و نه انسان.
مهمتر از همه، همانی بودی که بودی
و آن چیزی را که فکر میکردی
بر زبان میآوردی.
بعد در بیست و چند سالگی،
به آغوش کلانشهر بمبئی رفتم،
و چارچوب من
مانند بشریت تازه صنعتی شده،
شروع به تغییر کرد.
در تعجیل زندگی شهری برای
بقای جدید و جذابتر،
همه چیز طور دیگری شد.
با افرادی از همه جای جهان ملاقات کردم،
چهرهها، نژادها، جنسیتها، ثروتمندان.
معانی بیشتر و بیشتر متغیر گشت.
آن موقع کار بود که آدم را تعریف میکرد
به شکلی کاملا یکدست،
و برای من همه سیستمها
شروع کردند به بی اعتبار شدن،
آنقدر ستبر که نمیتوانست
تنوع نوع بشر را
و نیاز بشر به پیشرفت و رشد را بتابد.
عقاید با آزادی و سرعت بیشتری در جریان بود.
و من معجزه نوآوری و همکاری را تجربه کردم،
و خلاقیت خود من،
با حمایت خوش قریحگی همین همت جمعی بود،
مرا به ابرستاره شدن پرتاب کرد.
این احساس در من آغاز شد که شکوفا شدهام،
و به طور کلی، در ۴۰ سالگی، واقعا و
حقیقتا داشتم پرواز میکردم.
همه جا میرفتم.
می دانید؟ تا آن موقع ۵۰ تا فیلم
بازی کرده بودم
و ۲۰۰ ترانه کار کرده بودم،
از سوی مالزیاییها شوالیه شده بودم.
دولت فرانسه بالاترین نشان افتخار
غیرنظامی را به من اهدا کرده بود،
که اسمش را هنوز که هنوز است و تا آخر عمرم
نخواهم توانست که تلفظ کنم.
(خنده حاضران)
متاسفم فرانسه، و از تو بابت آن سپاسگزارم.
اما بالاتر از همه اینها،
آنجلینا جولی را ملاقات کردم —
(خنده حاضران)
برای دو و نیم ثانیه.
(خنده حاضران)
مطمئنم که او هم این رویارویی را یادش است.
خب، شاید هم نه.
و در یک میز شام کنار هانا مونتانا نشستم
و او در بیشتر این زمان پشتش به من بود.
همانطور که گفتم، داشتم پرواز میکردم،
از مایلی به جولی،
و انسانیت با من اوج می گرفت.
درست مثل این بود که هر دوی ما،
از کنترل خارج میشدیم.
و بعد همه شما میدانید که چی شد.
اینترنت آمد.
چهل و خردهای سالم بود.
و مثل قناری در قفس،
شروع کردم به توییت کردن
با این تصور که افرادی که در جهانم بودند
از آن خوششان میآید
به خاطر معجزهای که فکر میکردم معجزه است.
اما چیز دیگری در انتظار من و انسانیت بود.
میدانید ما انتظار گسترش عقاید
و رویاها را داشتیم
همراه با ارتباطات محکمتر جهان.
ما برای همگرایی فکر در کارکردی
شبیه به دهکده / چانه نزدیم
و همگرایی قضاوت و توصیف
که از همان جایی جریان یافت
که آزادی و انقلاب در حال رخ دادن بود.
هرچیزی که میگفتم معنای جدیدی یافت.
هر کاری که کردم — خوب ، بد، زشت —
در معرض اظهار نظر و قضاوت جهانیان بود.
در واقع،
هر چیزی که نگفتم و نکردم نیز
به همین سرنوشت دچار شد.
چهار سال پیش ،
همسر عزیزم «گاری» و من
تصمیم گرفتیم که بچه سوممان را بیاوریم.
افراد روی اینترنت ادعا کردند
که این بچه، میوه عشق
اولین فرزند ماست
که آن موقع ۱۵ ساله بود.
ظاهر امر این بود که پسر ما با یک دختر
دسته گلی به آب داده
وقتی که اتومبیل او را در رومانی میراند.
و البته یک ویدئوی قلابی نیز همراه خبر بود.
کل خانواده ما ناراحت بود.
پسرم، که الان ۱۹ ساله است،
حتی الان وقتی به او سلام کنید،
رویش را برمیگرداند
و میگوید،
«من حتی گواهینامه رانندگی
در اروپا را هم ندارم.»
( خنده حاضران )
بله .
در این دنیای جدید،
یواش یواش، واقعیت، مجازی میشود
و مجازی رنگ واقعیت میگیرد.
احساس کردم
نمیتوانم کسی باشم که میخواستم
یا چیزی را بگویم که در واقع در ذهن داشتم،
و انسانیت در چنین وقتی
به طور کامل با من قرینه میشود.
گمان میکنم هر دوی ما
بحران میان سالی را از سر میگذراندیم
و انسانیت، مانند من،داشت تبدیل میشد
به بانوی اولی که زیادی جلوی چشم همه است.
شروع کردم به فروختن همه چیز.
از روغن مو گرفته تا ژنراتور دیزلی.
انسانیت داشت همه چیز را میخرید
از نفت گرفته تا راکتور اتمی.
حتی سعی کردم لباس مخصوص و تنگ
ابرقهرمان ها را بپوشم
تا خودم را بازابداع کنم.
باید اعتراف کنم که شکست سختی خوردم.
و همینجا میخواهم بگویم در دفاع از
همه بتمنها،مردان عنکبوتی
و سوپرمنهای جهان،
باید همهشان را تحسین کنیم،
چون حقیقتا تکان خوردن در آن لباسهای تنگ،
کار دشواری است.
(خنده حاضران)
واقعا اینطوری است،
باید به شما بگویم.
واقعا.
و تصادفا، یک جور رقص را هم
اختراع کردم
که خودم هم متوجهش نشده بودم،
و سرو صدا کرد.
اشکالی نداره،
خودتان بخشی از کارهای من را دیدهاید،
و میدانید که شرم ندارم، بگذارید نشانتان بدهم.
اسمش هست رقص لونگی.
اگر اشکالی نداشته باشد، نشانتان میدهم.
می دانید که بااستعدادم.
شاهرخ خان
(تشویق حاضران)
این شکلی است.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی دنس.
لونگی دنس. لونگی.
همین. این باعث سروصدا شد.
(تشویق حاضران)
واقعا سروصدا کرد.
همانطوری که میدانید، هیچکس نمیتواند
چه خبر است غیر از خودم.
و من هم کوچکترین اهمیتی نمیدهم،
واقعا،
چون که تمام جهان
و کل بشریت،
درست مثل خود من گیج و گم به نظر میرسید.
از پا ننشستم.
حتی تلاش کردم هویت خودم را در
رسانههای اجتماعی بازسازی کنم
درست مثل بقیه.
فکر کردم اگر توییتهای فلسفی
بنویسم
مردم فکر میکنند که اهل فلسفهام،
اما گاهی پاسخهایی دریافت میکردم که
حالت اختصاری داشت و ابدا از آنها سر در نمیآوردم.
مثلا ROFL, LOL.
یک نفر در جواب یکی از توییتهای پرمغزم
برایم نوشت “Adidas”
با خودم فکر کردم چرا اسم
یک مارک ورزشی را آورده،
یعنی چرا در جواب من اسم ی
ک مارک ورزشی را می نویسی؟
از دختر ۱۶ سالهام پرسیدم
و او روشنم کرد.
“Adidas” یعنی «همه روز به سکس فکر میکنم»
“All day I dream about sex.”
(خنده حاضران)
حقیقتا.
نمیدونم این را میدانستید
یا نه.
بنابراین در جواب آقای آدیداس نوشتم،
“WTF”
مخفیانه تشکر کردم از این که برخی کلمات اختصاری
و چیزها اصلا تغییر نمیکنند.
WTF
اما حالا اینجا،
همانطور که قبلا گفتم ۵۱ سالهام،
و کلمات اختصاری هوش ربا هستند،
فقط میخواهم به شما بگویم
اگر زمان مهمی برای وجود بشریت
وجود داشته باشد،
آن زمان حالا است،
چون زمان حال شما، شجاع است.
زمان حال شما امیدوار است.
زمان حال شما
مبدع و ایدهمند است،
و البته، زمان حال شما
به شکل آزاردهندهای غیرقابل توصیف است.
و در این
زمان افسونگر و معیوب از وجود،
درست قبل از این که اینجا بیایم،
کمی احساس شهامت داشتم
و تصمیم گرفتم
یک نگاه درست و حسابی به صورت خودم بکنم.
و متوجه شدم که بیشتر و بیشتر
دارم شباهت پیدا میکنم
به مجسمه مومی خودم در موزه مادام توسو.
(خنده حاضران)
بله، و در این لحظه شهود،
مرکزیترین و بجاترین سوال را
از خودم و انسانیت پرسیدم:
آیا باید صورتم را عمل کنم؟
واقعا. من یک بازیگرم، همانطور که گفتم،
یک بیان مدرن از خلاقیت بشر.
سرزمینی که از آن میآیم
منبع معنویتی لاینحل و درعین حال
بسیار ساده است.
در سخاوت بیحد و مرز خود،
هند تصمیم گرفت که
من، فرزند مسلمان یک مبارز سرخورده آزادی
که تصادفا از صنعت فروش رویا
سردر آورده
باید به سلطان رومانس کشور بدل شود،
به «پادشاه بالیوود»
بزگترین عاشقی که این سرزمین
تابحال به خود دیده…
با این صورت.
بله.
(خنده حاضران)
که در عین حال
زشت، غیرمعمول،
و در عین حیرت، شکلاتی کمرنگ توصیف شده.
(خنده حاضران)
مردم این سرزمین کهن
مرا در عشق بیمرز خود احاطه کردند
و من از این مردم آموختم
که نه توانگری و نه فقر
قادر است تا زندگی را جادوییتر
یا کمترعذابآور سازد.
از مردم سرزمینم آموختم
که کرامت حیات،
یک انسان، یک فرهنگ،
یک دین، یک کشور،
در واقع در توانایی آن
در مروتورزی و شفقتورزی است.
یادگرفتم هرآنچه تو را برانگیزد،
هرآنچه تو را به آفریدن و ساختن ترغیب کند،
هرآنچه که تو را از شکست بازدارد،
هر آنچه که به بقای تو کمک کند،
احتمالا کهنترین و سادهترین
عاطفه شناخته شده برای نوع بشر است،
و آن عشق است.
یک شاعر عارف هموطن من در شعری
معروف میگوید:
(قرائت شعر به هندی)
(پایان شعر)
که ترجمه تقریبی آن می شود —
بله، اگر هندی بلدید،
لطفا تشویق کنید.
(تشویق حاضران)
حفظ کردن این شعر آسان نیست.
که ترجمه تقریبی آن می شود
بشر اگر علم همه کتابها را بخواند
و بعد آن دانش را بازگو کند
از طریق اختراع و ابداع و تکنولوژی،
اما باز هم نمیتواند به آینده
خرد بیشتری داشته باشد
مگر آن که علم خود را با عشق و شفقت
به همنوعانش همراه سازد.
دو حرف و نصفی از الفبای هندی که کلمه
«پریم» “प्रेम” را تشکیل میدهند،
به معنی «عشق» را میسازد،
اگر بتوانید این را بفهمید
و تمرینش کنید،
خودش کافی است تا نوع بشر را روشن کند.
بنابراین من حقیقتا ایمان دارم
که «تو» در آینده
باید تویی باشد که عشق میورزد.
در غیر این صورت از شکوفایی بازمیماند.
در خودپسندی خود پژمرده میشود.
پس می توان از قدرت خود
استفاده کرد
برای ساختن دیوار
و بیرون نگاه داشتن مردم،
یا از آن استفاده کرد برای شکستن مرزها
و پذیرفتن آنان به داخل.
می توان از ایمان خود استفاده کرد
برای ترساندن مردم
و وحشت افکنی تا تسلیم شوند،
یا میتوان آن را به کار گرفت
برای شهامت دادن
به مردم تا به بالاترین درجه از
روشنگری برسند.
میتوان انرژی خود را به کار گرفت
برای ساخت بمب اتم
و گسترش تاریکی و نابودی
یا از آن برای پراکندن شادی و نور به
میلیونها انسان بهره گرفت.
میتوان بی رحمانه اقیانوسها را آلوده کرد
و همه جنگلها را از بیخ برید
می توان محیط زیست را نابود کرد،
یا این که به یاری عشق
از آبها و درختان به زندگی
نفسی دوباره دمید.
میتوان به مریخ رفت
و دژهای مسلح ساخت، یا میشود
به دنبال حیاتها و گونههای دیگر بود
تا از آنها یادبگیریم و ارج بنهیم.
و میتوان تمام پولی را که
همه ما درآوردهایم
برای جنگهای عبث به کار گرفت
و سلاح را به دست کودکان کوچک داد
تا یکدیگر را بکشند،
یا میتوان از این پول
برای تولید خوراک بیشتر استفاده کرد
تا با آن شکمشان را سیر کرد.
سرزمینم به من یاد داد
گنجایش بشر برای عشق شبیه زهد است.
در جهانی می درخشد
که به نظر من تمدن، آن را
تا حد زیادی تحت اراده خود درآورده است.
در چند روز اخیر، نطقهایی
که اینجا شد، این آدمهای فوق العاده
که استعداد خود را به نمایش گذاشتند،
درباره دستاوردهای فردی سخن گفتند،
از ابداعات، از تکنولوژی،
علم و شناختی که از طریق بودن
در اینجا حاصل میکنیم
در حضور سخنرانیهای TED و همه شما
دلایل کافی هستند تا
«ما» ی آینده را جشن بگیریم
اما در این جشن
جست و جو برای توسعه ظرفیت ما
برای عشق و شفقت
باید مورد تاکید قرار گیرد،
به همان میزان.
پس به اعتقاد من «تو»ی آینده
توی بیکران است.
در هند اسمش چاکرا است
مثل یک دایره است.
از نقطه پایان خود آغاز می شود
تا خود را تکمیل سازد.
تویی که از زمان و مکان دریافت دیگری دارد
هر دو را میفهمد
اهمیت غیرقابل تصور
و شگرف تو
و بی اهمیتی مطلق تو
در بی کرانگی عالم هستی.
تویی که بازمیگردد
به معصومیت اصیل بشریت،
همانی که از خلوص قلب عشق میریزد،
که از چشم حقیقت میبیند،
که از زلالی یک ذهن بکر رویا میبیند،
«تو»ی آینده باید مانند
ستاره سینمای
پا به سن
گذاشته ای باشد
که آفریده شده تا ایمان داشته باشد
امکان جهانی هست که کاملا،
یکسره، خوددانسته،
بر خودش عاشق باشد.
جهانی که — واقعا، باید «تو»یی باشد
تا جهانی بسازد
که بهترین عاشق خودش باشد.
به اعتقاد من، چنین جهانی،
خانمها و آقایان،
باید «تو»ی آینده باشد.
بسیار سپاسگذارم.
تشکر می کنم.
(تشویق حاضران)
سپاسگزارم.
(تشویق حاضران)
سپاسگزارم.
(تشویق حاضران)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
منبع تصویر، Mayank art
شاهرخ خان، ستاره سینمای هند، به گواهی تعداد هوادارانش، احتمالا پرطرفدارترین ستاره در سینمای جهان و با سابقهای بیش از ۲۵ سال و شرکت در ۸۰ فیلم، بیشک پدیده ای در جهان سینما است
شاهرخ خان، ستاره سینمای هند، به گواهی تعداد هوادارانش، احتمالا پرطرفدارترین ستاره در سینمای جهان و با سابقهایی بیش از ۲۵ سال و شرکت در ۸۰ فیلم، بیشک پدیده ای در سینمای جهان است.
من در طول این سالها بارها با شاهرخ خان مصاحبه کردهام و او همواره نگران سرنوشت سینمای هند بوده است. شاهرخ خان ضمن دفاع مستدل از بالیوود، معتقد است این سینما هنوز جای بسیار برای بهتر شدن و پیشرفت دارد. صنعت سینمای هند هنوز دست به گریبان جنبش “من هم” است، که سال گذشته در هند، انگشت اتهام را به سوی مردان بسیاری از جمله کارگردانان، بازیگران و تهیهکنندگان گرفت. در همایشی در مومبای، پایگاه بالیوود، شاهرخ خان گفت تصور می کند که جنبش “من هم”، تحولات بسیاری را در هند موجب شد:” حالا در دنیای سینما و رسانه ها، آگاهی بیشتری به وجود آمده است. مهمترین نکته این است که امروزه همه میدانند رفتار نادرست پوشیده و پنهان نخواهد ماند.”
بالیوود همیشه به دلیل موسیقیها و رقصهای قابل پیش بینی و عجیب و غریبش نقد شده است. اما شاهرخ خان معتقد است این ویژگی چیزی نیست که به این زودیها از بالیوود حذف شود: “موزیکالها همواره و همیشه وجود داشتهاند. موسیقیها و رقصها جزیی از روند داستانگویی در سینمای هند بودهاند. همیشه گفتهام بالیوود از جنس موسیقی و رقص است اما این تمام چیزی نیست که ما میخواهیم تعریف کنیم.”
شاهرخ خان
از نظر او، تلاشهایی که برای آوردن واقعیت به بالیوود انجام شدهاند، کافی نبودهاند. موضوعات مهم و واقعی معاصر به حد کافی در بالیوود روایت نمیشوند. او تولیدات کوچک اما مستقل را به تولیدات پر زرق و برق بالیوودی ترجیح میدهد. میگوید: “ما آنطور که باید و شاید و عمیقا این کار را انجان ندادهایم. من فکر میکنم ما باید بپذیریم که سینمای سرگرمکننده و سینمای هنری هر دو وجود دارند و میتوانند در کنار هم قرار بگیرند.”
شاهرخ خان بر این باور است چون میانگین زمان فیلمهای بالیوود سه ساعت است، وقفه میان فیلمها خواهد توانست دست مخاطبان را در تنظیم زمان بازتر بگذارد. همچنین راههای دسترسی به سینمای هند باید برای جوانان بیشتر شود، هرچند برای سالنهای سنتی نمایش فیلم اینترنتی تهدیدی حساب خواهد شد. توجه بیشتر به آموزش و سرگرمی توامان هم از ضروریات است. او میگوید: “من فکر میکنم باید با این مسایل علمی برخورد کرد، حتی شاید لازم باشد دستکم موسساتی در هند برپا شوند که کارشان آموزش فیلمنامه نویسی باشد.”
منبع تصویر، Getty Images
او شگفتیاش از این همه علاقه مردم به خودش را پنهان نمیکند: “این واقعیت که من ناگهان تبدیل به ستارهای بزرگ و مهم شدم، هنوز برای خودم قابل درک نیست. هنوز نمیتوانم بفهمم چرا من و نه کسی دیگر.”
جوایز دور از دست او
درباره جوایز اسکار، شاهرخ خان معتقد است روندی که منتهی به انتخاب فیلمهای برگزیده میشود باید تغییر کند. هند در طول تاریخ آکادمی اسکار فقط سه بار در بخش بهترین فیلم زبان خارجی نامزد شده است. هرگز اما جایزه بهترین فیلم بینالملل را نبرده است. بخشی از مشکل شاید این است که موضوعات فیلمهای سینمای هند با ذائقه داوران آکادمی اسکار سنخیتی ندارند: “گاهی ما فیلمی را برای ارسال به آکادمی انتخاب میکنیم که از دید خودمان فیلم خوبی است اما اغلب اشتباه میکنیم. شاید اسکار برداشت متفاوتی از سینما دارد. تصور میکنم دستاندرکاران سینمای ما باید باید بدانند انتظار آکادمی اسکار از سینمای هند چیست.”
پس از شکست سنگین فیلم “وقتی هری سجال را دید” در گیشه، شاهرخ خان ترجیح داد وقتش را بیشتر صرف خانواده و تهیهکنندگی کند. او میگوید: “مطمئنم ما این فیلمها را بد ساختیم. باید اینطور دید که شما داستانی برای تعریف کردن دارید. گاهی میتوانید خوب و درست تعریفش کنید و گاهی هم نمیتوانید. در هند همه بلدند کریکت بازی کنند و فیلم بسازند.(میخندد) من تمایلی ندارم شکست یا پیروزی را روشنفکرانه جلوه دهم، ساده سازی یا پیچیدهاش کنم. از نظر من هیچ دلیلی برای بد ساخته شدن یک فیلم وجود ندارد جز آنکه داستان آن را بد تعریف کردیم.؟
منبع تصویر، Benainous
از جنبههای شگفت زندگی شاهرخخان، طرفداران بسیار زیادش است. شیفتگانی که پس از این همه سال از تعدادشان کاسته نشده است/شاهرخ خان در کنار آیشوارا
از جنبههای شگفت زندگی شاهرخخان، طرفداران بسیار زیادش است. شیفتگانی که پس از این همه سال از تعدادشان کاسته نشده است. او شگفتیاش از این همه علاقه مردم به خودش را پنهان نمیکند: “این واقعیت که من ناگهان تبدیل به ستارهای بزرگ و مهم شدم، هنوز برای خودم قابل درک نیست. هنوز نمیتوانم بفهمم چرا من و نه کسی دیگر.”
دوستداران او مقابل خانهاش در مومبای ساعتها منتظر میمانند تا با او که به آنان احترام می گذارد، حرف بزنند و عکس سلفی بگیرند. شاهرخ خان میگوید: “همیشه و هنوز از این که مردم پس از این همه سال تا این حد به من عشق میورزند، بهتزدهام. برای من دیدار با تمامی آنها بسیار مهم است. من عاشق مردمی هستم که به من عشق دارند. واقعا دوست دارم آنها را ببینم چون کارم چنین فرصتی به من نمیدهد . من ساعتها در استودیو مشغول کارم.”
بیشتر بخوانید:
اما تمام توجهاتی که به شاهرخ خان می شود همیشه هم جنبه مثبت ندارد. شرکتش در تبلیغات کرمهای سفید کننده پوست، انتقادات فراوانی برانگیخت. منتقدان میگویند استفاده از محصولاتی چون کرم سفید کننده پوست صورت، مروج استانداردهای نژادپرستانه زیباییاند. موضع او در قبال این انتقادات، منفعلانه است: “من همیشه به مردم میگویم محصولات شما را انتخاب میکنند نه شما محصولات را. بله. مردم بسیار از من درباره انتخاب محصولات سوال میکنند. من برمیگردم و میگویم این محصولات مرا انتخاب کردهاند، این قانونی است.”
در ۵۴ سالگی، شاهرخ خان مردی به نظر میرسد که از پوست واقعی خود راضی و با خودش در صلح است. او میگوید: “میراث واژه بسیار بزرگی است. من هرگز برای آیندگان کار نکردم. من برای خوشبختی کار کردم. اما صادقانه بگویم، برای من مهم این است که بتوانم بگویم تمام تلاشم را کردم. من خیلی کار کردم. فکر میکنم این میتواند برای همه مردم به مثابه مانترا باشد.”
© 2020 بی بی سی. بی بی سی مسئول محتوای سایت های دیگر نیست. سیاست ما درباره لینک دادن به سایت های دیگر.0